متناسب با نتیجه این نبرد ذهنی و عقیدتی، شان و جایگاه ملت ایران و نقشش در جهان معاصر روشن خواهد شد. نتیجه نبردهای خیابانی و سیاسی را هم این نبرد ذهنی تعیین خواهد کرد. نتیجه اش هرچه باشد پیامدهای بسیار بزرگ و دامنه داری خواهد داشت.
۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه
دشوارترین نبرد تاریخ
متناسب با نتیجه این نبرد ذهنی و عقیدتی، شان و جایگاه ملت ایران و نقشش در جهان معاصر روشن خواهد شد. نتیجه نبردهای خیابانی و سیاسی را هم این نبرد ذهنی تعیین خواهد کرد. نتیجه اش هرچه باشد پیامدهای بسیار بزرگ و دامنه داری خواهد داشت.
۱۳۸۸ دی ۴, جمعه
نیت خوانی
یکی از این بحثها راجع به شعری از اقبال لاهوری در کتاب درسی بود با این مضمون که ای جوان شرقی عاشق فرهنگ و تمدن غرب نباش و خودت باش و دو بیت آن این است:
بوریای خود به قالینش مده/بیدق خود را به فرزینش مده.
آن چه از خاک تو رست ای مرد حر/آن فروش و آن بپوش و آن بخور.
ایشان استدلال می کرد که اگر واقعا آدم ابلهی پیدا می شود که حاضر است قالی اش را با حصیر پاره من و مهره وزیرش را با مهره پیاده من عوض کند چرا من نباید این کار را کنم؟ اقبال لاهوری اشاره نمی کند که ممکن است طرف بعدا قصد داشته باشد در معامله ای دیگر نه تنها خسارت معامله قبلی را جبران کند بلکه سود هنگفتی به جیب بزند و در واقع قصد دام پهن کردن دارد. از نظر او مطلق چنین معامله ای اشتباه است.
استدلالهایی نظیر آنچه اقبال می کرد در فضای سیاسی ایران بسیار دیده می شود. تامین امنیت ایران، تاسیس ارتش، تاسیس دانشگاه، تاسیس راه آهن،گسترش آموزش های پایه و عالی همه و همه بد هستند چون رضا شاه که مامور انگلیس بود آن کارها را کرد. شاه بد بود چون نفت را می فروخت و جنس آمریکایی و اروپایی وارد می کرد ولی ما که نفت می فروشیم و جنسهای بنجل چینی و روسی وارد می کنیم خوب هستیم. اگر قرار باشد وارد کنیم که می کنیم چرا باید جنس خوب وارد نکنیم؟ اگر قرار باشد وابسته باشیم که هستیم چرا وابسته به بهترین نباشیم؟( حالا نگویید که طرفدار وابستگی هستم لطفا).
یکی از چیزهایی که در غربت یاد گرفته ام این است که فقط بر اساس آنچه روی داده است قضاوت کنم و تلاش نکنم تا نیت خوانی کنم. تلاش نکنم که راجع به نیات افراد قضاوت کنم. اقبال این کار را کرد و ما ایرانیها معتاد این کار هستیم. کاشکی یاد بگیریم وقتی سند و مدرکی نیست قضاوت نکنیم. باور کنید اینطوری وضع همه ما بهتر خواهد بود.
۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه
سواره ها و پیاده ها
می دانم که این تصویر شفاف و کامل نیست ولی به نظرم تقسیم بندیهای چپ و راست و ملی-مذهبی و توده ای و ....غلط است. از نظر من جنگ تنها بین سواره ها و پیاده هاست. سواره ها می خواهند سوار بمانند و دنیا را از بالا تماشا کنند. برای این منظور خود را از هیچ ابزار و امکانی محروم نمی کنند. تاریخ، اسطوره های ملی و مذهبی، دین و اعتقادات مردم، بیت المال، شعار و همه چیز قابل استفاده است. فقط باید یاد گرفت از این ابزار چگونه استفاده کرد. پیاده ها هم می خواهند سوار شوند. برای پایین کشیدن سواره ها هم از هر ابزاری استفاده می کنند. اگر مد روز دین و مذهب بود باید از نمادهای مذهبی استفاده کرد و اگر مردم سالاری و حقوق بشر مد شد باید آنها را به میان کشید و جار و جنجال کرد. هدف قدرت است و بر پادارنده قدرت هم ثروت است. اگر به اندازه کافی ثروتمند باشید می توانید حق وتو داشته باشید و خواسته خودتان را پیش ببرید. پس به هنگام قدرت باید ثروت اندوخت.
بیشتر سواره ها از لحاظ دانش و تخصص و زحمتی که کشیده اند جماعت متوسط و زیر متوسطی هستند. بنابراین خوب قدر موقعیت خودشان را می فهمند و محکم به صندلی چسبیده اند. در بین پیاده ها هم افرادی که دانش و تخصص خوبی دارند ولی سهمی از سفره نبرده اند زیادند. سواره ها منافعشان در محدودیت رسانه ها، محدودیت ارتباط مردم با خارج،روابط اقتصادی مبتنی بر تجارت و نه تولید صنعتی و همکاری تکنولوژیک، استوار کردن خرافه های مذهبی و قشری گری است. در عوض زندگی پیاده ها وقتی ممکن است بهتر شود که روابط گسترده علمی، سیاسی و اقتصادی با جهان وجود داشته باشد، اطلاعات مردم از دنیا افزایش پیدا کند و مردم حقوق خود را بشناسند.
آنچه من از رفتار هر دو گروه سواره ها و پیاده های جامعه می فهمم این است که دست کم در یک فکر مشترکند و آن مصرف پول نفت است. در دیدگاه هر دو طرف ثروت تولید شدنی نیست. نمی توان از راه کار و خلاقیت ثروت تولید کرد. ثروت ما نفت است و باید آن را مال خود کرد. باید از کیک نفت چیزی هم به ما برسد.در واقع دعواها بر سر نحوه تقسیم پول نفت است که البته به جای خود دعوای درستی است. هیچکدام از دو گروه به دنبال بهتر کردن زندگی از طریق ایجاد نظم و انضباط، تشویق کار و تلاش، اخلاقی کردن روابط اجتماعی و دعوت مردم به فکر کردن و خلاق بودن نیستند. اصلا راهش را بلد نیستند. کسی قدر زحمتکشان واقعی جامعه را نمی داند. کسی نمی داند دهخدا چه کرد و اهمیت دایره المعارف مصاحب در چیست. کسی نمی داند که مثلا در صنعت قند و یا صنعت حمل و نقل هوایی چه کسانی پیشگام بودند و چه کار کردند. در عوض خیلی ها شاملو را می شناسند. کتابهای شریعتی را خوانده اند و چشم به راه شاملوها و شریعتی های جدید هستند چون راه شاملو و شریعتی را نزدیکتر به هدف خود می بینند( با این افراد نامبرده دشمنی ندارم).
شاهد بوده و هستیم که مردم شهر و روستا حتی برای نظافت محل زندگی، حفظ محیط زیستشان( جنگل، رودخانه، چشمه و قنات) و نگهداری مکانهای عمومی تلاش نمی کنند. آبروها آلوده و نماهای ساختمانها زشت است. چه سواره و چه پیاده معنی درست زندگی کردن را یاد نگرفته ایم و بدتر از آن اراده ای هم برای یادگیری درسهای آن در هر دو گروه دیده نمی شود.
۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه
خشونت و عدالت
جنبشی ها باید توضیح بدهند از چه نوع خشونتی می خواهند استفاده کنند؟ اینکه خونریزی نباشد و تخریب نباشد خوب است ولی به جای آنها چگونه اعمال قدرت می کنند؟ آیا تا حالا کسی بوده است که بدون پشتوانه قدرت سر میز مذاکره موفق به کسب امتیاز شود یا دست کم امتیازی ندهد؟
شخصا در همه امور سیاسی طرفدار عدالت هستم نه پرهیز از خشونت. از محاکمه ها، اعدام ها و مصادره های ناعادلانه بیزارم ولی چرا باید عدالت از اعمال قدرت محروم شود؟آیا با متجاوز به عرض و ناموستان هم وقتی خودتان باید تصمیم بگیرید، مذاکره می کنید و از خشونت می پرهیزید؟
۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه
تعلم یا تالم
۱۳۸۸ آبان ۲۶, سهشنبه
اسلام فازی
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است/ کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم.
ولی حالا تعاریف جدیدی پیدا شده است. امر مطلقا خوب یا مطلقا بد وجود ندارد بلکه خوب و بد نسبی است و بستگی به مصلحت حکومت اسلامی دارد. صفر و یک اخلاقی و شرعی نداریم. این امور می توانند گستره ای بین صفر و یک داشته باشند. وضعیت خیلی شبیه منطق فازی است و من اسم آن را اسلام فازی می گذارم.
به عنوان مثال اهتمام یک مسلمان به کمک به دیگر برادران مسلمان یک اصل اخلاقی و شرعی شمرده می شد ولی دیگر اینطور نیست. جواب این سوال که آیا باید به مسلمانان سین کیانگ در چین و یا چچن در روسیه کمک کرد یا نه دیگر یک بله مطلق نیست. نمره اش 1 نمی شود. با توجه به روابط سیاسی دوستانه با چین و روسیه به مسلمانان آنجا کمکی نمی کنیم ولی احتمالا در حد اظهار نارضایتی و دست بالا احضار سفیر، آستینی بالا می زنیم. نمره اش چیزی بین 0.5 و صفر است. جالبتر اینکه ممکن است به دوستان ارمنی علیه مسلمانان آذری کمک هم کنیم ( نمره اش منفی می شود؟!). در این نوع از اسلام دیگر قتل نفس یک گناه کبیره نیست بلکه گناه این است که برای حفظ حکومت اسلامی حاضر نباشیم قتل کنیم ولو طرف دست به اسلحه نبرده باشد. خلاصه اینکه نه تنها همه احکام اسلامی پیشین تفسیر پذیر و قابل تجدید نظر هستند بلکه مبنای تجدید نظر هم مشخص نیست. امکان تجدید نظر و نوع تجدید نظر بستگی به مصلحت حکومت اسلامی در آن زمان خاص دارد. بنابر این ایمان آورندگان به این اسلام به اسلامی مه آلود و غیر شفاف که تنها اصل حفظ قدرت در آن شفاف است گرویده اند. هر زمان که سعی کنید مبانی چنین اسلامی را فهم کنید دچار اشتباه خواهید شد چون که اصولا فهم این اسلام فقط برای قدرتمداران حکومت اسلامی ممکن است. آنها هم چون از آینده خبر ندارند فقط می توانند به طور لحظه ای فهم خود را از اسلام و نتایجش را برای شما بیان کنند. این اسلام فازی بزرگترین دشمن امر اخلاقی و بهترین سلاح برای حذف دین از جامعه است. چرا این چیزهای فازی همیشه از ذهن ایرانیها تراوش می کند؟
۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه
تربیت، مقدم بر حرکت
در کشورهای جهان سومی مانند ایران ، رابطه قدرت و ثروت و نیز قدرت و دانش وارون است. شما باید ابتدا به هر نحوی وارد باشگاه قدرتمندان و تصمیم گیران سیاسی شوید و بعد می توانید ثروت اندوزی و مدرک اندوزی کنید. در مناقصه ها برنده شوید و نمایندگان خودتان را به مجلس بفرستید. قدرت تحلیل گری هم احتمالا چیزی غربی و بالتبع شیطانی است که اگر وجود داشته باشد در بهترین حالت ممکن است تحمل شود ولی اگر نبود هم اصلا جای نگرانی ندارد. هم پول نفت موجود است و هم دانشگاه آکسفورد!
به نظر من هر حرکت سیاسی که بتواند این رابطه بین قدرت و ثروت را تصحیح کند و ضمنا نظام فاسد اقتصاد دلالی را مهار نماید ستودنی و قابل اعتنا و یک نوع خدمت است و ارزش آن را دارد که برایش فداکاری کرد. در غیر این صورت دموکراسی طلبان و آزادیخواهانی که امروز در خیابانها هستند فردا برایمان استدلال خواهند کرد که ثروت و مدرک و شغل مدیریتی حق آنهاست چون ریسک کرده اند و یا دلیلهایی شبیه به این و این چرخه معیوب تکرار خواهد شد. متاسفانه در فرهنگ ایرانیها اینگونه سوء استفاده از قدرت سیاسی، سنتی جا افتاده است و برای اصلاح آن کار فرهنگی باید کرد نه خیابانی. باید کاری کرد که هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و این عین عدالت است. هر چیزی به جای خویش نیکوست.
۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه
شاعرانه
دولت به خران دادی و عزت به سگان/ ما هم به تماشای جهان آمده ایم .
حافظ لسان الغیب هم چیزی در مایه های همشهری اش می گوید:
یارب این نو دولتان را بر خودشان نشان/ کین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند.
با اینکه از این شعر سیف فرغانی که ظاهرا خطاب به مغولها سروده شده است خیلی لذت بردم:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد/ هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت ازپی آن تا کند خراب/ بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان/ بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام / بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز/ این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد/ بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت/ این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست/ گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت/ هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت/ ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن/ تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید/ نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان / بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم/ تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی / این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه/ این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع / این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست/ هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ولی شخصا منش و روشی را که در این شعر حنظله بادغیسی ( از اولین شاعران پارسی گوی-قرن سوم) بازتاب پیدا می کند و از مرحوم دکتر توانا یاد گرفته ام ترجیح می دهم:
مهتری گر به کام شیر در است / رو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عزت و جاه/ یا چو مردانت مرگ رویاروی
۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه
آموزش به مثابه نبرد
۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه
جنبش سبز به مثابه فرصت ملت سازی
برای من علی و محمود همان دولتها و ملتهای جهان سوم هستند. موجوداتی که مطالعه و طبقه بندی شده اند و از ما بهتران غربی قادرند از آنها همچون مهره های شطرنج خود استفاده کنند. اگر ارزشهای غربی را دوست داشته باشند یکجور مورد بهره برداری قرار می گیرند و اگر دشمن غربیها و ارزشهای آنها باشند جور دیگری از آنها استفاده می شود. دلیل این وضعیت هم به نظرم این است که جهان سومی ها بیسواد و کم مطالعه اند و تلاش جمعی روشمند (سیستماتیک) برای بهبود وضعیت خود ندارند و بدتر از همه اینکه زمان را از دست داده اند. این جماعت تا وقتی که قادر نباشند آدمهایی خودی پرورش بدهند که دست کم دو برابر بهتر از همتاهای غربیشان فکر و کار کنند راه به جایی نخواهند برد. پس اولویت این جوامع از جمله ایران پرورش آدم هوشمند، پیچیده و خودی است به گونه ای که قصد آباد کردن کشورهایشان را داشته باشند. مسیر آباد کردن کشور هم همیشه نباید از راه تغییرات سیاسی بگذرد گرچه کار را سرعت می بخشد. به نظر من کارهایی که آدمهایی مانند میرزا حسن رشدیه، دهخدا، عبدالعلی وزیری،دکتر مصاحب و دکتر مجتهدی انجام دادند به مراتب از اعمال سیاسی دکتر مصدق بنیادی تر و مفیدتر برای آباد کردن ایران بود.
با این مقدمات می خواهم بگویم که جنبش سبز وقتی شایسته اعتنا خواهد بود که بستر پرورش چنین افرادی باشد و فرصتی برای بازسازی یک ملت منحط شده و تولد یک تمدن جدید فراهم آورد. در حال حاضر چنین نشانه هایی دیده نمی شود. کسی در این جنبش دنبال حفظ محیط زیست، مبارزه با آلودگی هوا، تاسیس خیریه برای فقرا، گسترش سواد و مهارت و ...نیست. جنبشی که نتواند آدمهای ورزیده و خوش فکر تربیت کند و افقی از یک تمدن جدید ترسیم کند دیر یا زود توسط همان از ما بهتران غربی و به نحوی که گفتم مهار خواهد شد و دیگر مهم نیست که پیروز بشود یا نشود. این جنبش باید بتواند پاسخهای تازه ای برای سوالهای قدیمی پیدا کند. مثلا اینکه چطور می توان هویتهای ایرانی و اسلامی را در دنیای جدید طوری ترکیب کرد که نجات دهنده دنیا و آخرت ما باشد. جایگاه زن و حقوق او چگونه است و چطور می توان شادی کرد بدون آنکه از نکیر و منکر ترسید. اگر جواب این سوالها داده نشود دوستان و دشمنان غربی ما باز هم برنده خواهند شد.
۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه
جمهوری احمدی نژادی
نوجوان که بودم پیش خودم فکر می کردم چرا در کتیبه بیستون از خدا خواسته شده است که مردم ایران را از دروغ در امان بدارد. مگر نسبت به گناهان دیگر چقدر بد است؟ حالا احمدی نژادیها با دروغهایشان هر روز اهمیت آن دعا را به یادم می آورند و گوشزد می کنند.
۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه
مردها
۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه
سبزها و پادسبزها
به نظر من این جنبش با این روند و بدون برنامه و راهبرد یک فرصت استثنایی برای جمهوری اسلامی است که اگر کمی هوشمند بودند تا حالا به جای آنکه آبرویشان برود می توانستند کلی کسب آبرو کنند. کافی بود مجوز راهپیمایی داده میشد. مردم می آمدند با سکوت راه می رفتند یا نهایتا با یک قطعنامه دق دلشان را خالی می کردند. اگر خالی نمی شد می توانستند باز هم تقاضای تظاهرات کنند و همینطور قس علیهذا. جمهوری اسلامی هم کلی نمایش دموکراسی می داد و کار خودش را می کرد. اتفاقی هم نمی افتاد. اصلا بهتر بود پاد سبزها خودشان ترتیب راهپیماییهای سبزها را می دادند.
۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه
برو هر لحظه ایمان تازه گردان
تربیت دینی و مذهبی ما غلط است و همه چیز را وارونه فهمیده ایم عمدا یا سهوا فرقی نمی کند. دلیلم هم این است که سربلند و عزیز و بزرگ و خوشبخت نیستیم. من طرفدار دینی هستم که به پیروانش می گوید همه حرفها را بشنوند و کتابها را بخوانند و پای سخنرانیها بنشینند و بعد بهترین را انتخاب کنند. دینی که دعوت به خواندن یک کتاب می کند فوق العاده خطرناک است. از آدمهایی که کتابهای زیادی می خوانند نترسید از آدمهایی بترسید که که فقط یک کتاب می خوانند.
۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه
یک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی
وقتی فرصتی فراهم می شود و فضایی فراهم می آید که نسبتا آزاد است تازه معلوم می شود که آدمها چقدر مثل هم هستند و مانند هم فکر می کنند و فقط پنهان کاری بوده است که آنها را متفاوت نشان می داده است. جمهوری اسلامی با تمام قدرت می کوشد تا جایی که می تواند جلوی این فرصتها را بگیرد تا مردم نتوانند در عرصه های عمومی شاهد همفکری و همدلی باشند و خوب می داند که هر غفلتی که کند ممکن است آخرین غفلتش باشد. به هر حال هوشیاری نمی تواند بی نهایت باشد و خواب هم در کمین است. مخالفین جمهوری اسلامی در همه نبردهایشان شکست خواهند خورد تا زمانیکه وقتش فرا برسد. آن وقت موقع خواب جمهوری اسلامی است و بیداری و همراهی مردم در عرصه های عمومی و کشف اینکه چقدر همه دنبال یک هدف و آرمان بوده اند.
عنوان مطلب برگرفته از نام یک برنامه تلویزیونی است که روزهای جمعه وقتی جوان بودم پخش می شد.
۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه
حلول بدون هلال ماه
۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه
از این حسن تا آن حسن صد گز رسن
حکومت این علی با حکومت آن علی هیچ نسبتی ندارد و تشبیه بلا وجه است. بگذرد این هم.
۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه
اول آزاده باشید بعد ایمان بیاورید
۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سهشنبه
افشاء درمانی
1- تظاهرات چند میلیونی روز قدس در شهرهای بزرگ با حضور سبزها برگزار می شود، مردم نمایش قدرت خود را می بینند و روزهای بعد نظم اجتماعی شروع می کند به سست شدن و ...چشمها به سوی مجلس خبرگان خواهد بود.
2- به دلیل توطئه دشمن تظاهرات روز قدس لغو می شود، نماز عید فطر به صورت امنیتی و محدود برگزار می شود و سکانس بعدی باز هم صحن مجلس خبرگان خواهد بود.
بعید می دانم که امسال راهپیمایی روز قدس برگزار شود. حکومت توان کنترل تظاهرات را در شهرهای بزرگ ایران به طور همزمان ندارد و به هر حال همه این سناریوها سکانسی در مجلس خبرگان خواهند داشت. حالا سوال این است که آیا مجلس خبرگان توان تصمیم گیری دارد؟ آیا سپاه پاسداران خواهد گذاشت که اجلاس خبرگان به شکل آزاد و مستقل برگزار شود؟
در هر صورت با توجه به اوضاع قمر در عقربی که حاکم شده است همانطور که قبلا هم نوشته بودم منتظر افشاگریهای بیشتری هستم. بدون افشاگری های عمده، اتفاق خاصی نخواهد افتاد.
امیدوارم اتفاقات بعدی به شکل گذار فازهای مرتبه دوم باشد نه گذار فازهای مرتبه اول.
۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه
نبرد هویت
۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سهشنبه
دولتها متهمند
۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه
ولی فقیه یا ولایت فقیه
یک تفاوت دیگر هم وجود دارد. اصولگراها در زمان حیات آیت الله خمینی جرات کرده بودند با او گاهی آشکارا مخالفت کنند ولی اصلاح طلبهای فعلی علیرغم همه تحقیر و توهینها و همه خواریهایی که تحمل کرده اند هنوز با آیت الله خامنه ای آشکارا مخالفت نکرده اند. حداکثر اینکه به در می گویند تا دیوار بشنود.
۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه
باور نکردنی
به این یکی دقت کنید :"سازماندهی اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری منجر به هتک آبروی نظام در مقابل ملت ها شد و عده ای سعی دارند به جای این موضوع، نحوه برخورد با زندانیان در بازداشتگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه را به عنوان موضوع اصلی مطرح کنند. هتک آبروی نظام در مقابل ملتها مسئله اصلی است نه کهریزک یا کوی دانشگاه". معنی این جمله هم به روشنی این است که حتی اگر در زندانهای جمهوری اسلامی به زندانیها تجاوز شود نباید کسی جرات کند اتهامی را متوجه رهبر کند. آبروی او باید محفوظ بماند حتی اگر همه بی آبرو شوند.
تا حالا چنبن چیزهایی را نه شنیده بودم و نه دیده بودم. باور کردن اینکه این سخنان در چنین زمانه ای بر زبان بیاید خیلی سخت است.
۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه
کشتار نخبگان
خلاصه اینکه اگر نخبه و مقیم خارج از کشور هستید هرچه زودتر به ایران برگردید و البته سرتان به کار خودتان باشد تا شلوار از پایتان در نیاورند!
۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه
اصلاح طلبهای تو سری خور
۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه
عجیب ولی واقعی
۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه
اجل معلق حکومت
حکومتها هم مثل آدمها هستند. دوران کودکی و بلوغ و پیری دارند و نهایتا زمان مرگشان فرا می رسد. گاهی هم به جای اجل مسمی اجل معلقشان فرا می رسد. مطالعه تحولات مرحله ای حکومتها از مباحث خیلی جالب است که اولین بار ابن خلدون آن را مدون کرد.
این بار به نظر می رسد در جمهوری اسلامی، ابر و باد و مه و خورشید وفلک در کارند تا اجل مسمای جمهوری اسلامی را به اجل معلقش تبدیل کنند. هیچ تدبیر و هوشمندی دیده نمی شود. این حکومت دارد همه اشتباهاتی را که همه حکومتهای سابق ایران و جهان کردند و ساقط شدند مرتکب می شود. انگار باید باور کنیم که اجل معلقش فرا رسیده است.
۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه
پیروزی در جه 3 ها بر درجه 1 ها؟!
آدمهایی از درجه 3 به بالا می خواهند بر مردمانی درجه دو که می خواهند درجه یک باشد حکومت کنند و قصد دارند با دنیای آدمهای درجه یک هم در بیافتند. آیا نتیجه چیزی جز شکست و نابودی خواهد بود؟ فعلا هزینه همه این شکستها یا از چاههای نفت در می آید و یا مردم ایران با جان و مال خود آن را می پردازند. تاریخ بارها شاهد پیروزی درجه 2 ها و درجه 3 ها بر درجه 1 ها بوده است ولی هیچ وقت نشان نداده است که آنها توانسته باشند تمدنی بسازند. تمدنها را درجه 1 ها ساخته اند.این حکومت صرفنظر از مباحث مقبولیت و مشروعیت و تنها بر مبنای کارآمدی تا وقتی بقا دارد که پول نفت کافی باشد وعده ای قابل توجه از مردم حاضر به بذل جان و مال خود برای آن باشند.
۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه
شعری از احمد مطر
شكايتهاتان را صادقانه و آشكارا باز گوييد
و از هيچ كس نترسيد،
كه زمانه هراس گذشته است!
دوست من ـ حسن ـ گفت:
عالي جناب!
گندم و شير چه شد؟
تامين مسكن چه شد؟
شغل فراوان چه شد؟
و چه شد آن كه داروي بينوايان را به رايگان ميبخشد؟
عالي جناب!
از اين همه
هرگز، هيچ نديدم!
رئيس جمهور
اندوهگنانه گفت:
خدا مرا بسوزاند؟
آيا همه اينها در سرزمين من بوده است؟
فرزندم!
سپاسگزارم كه مرا صادقانه آگاه كردي،
به زودي نتيجه نيكو خواهي ديد.
سالي گذشت،
دوباره رئيس را ديديم،
فرمود :
شكايتهاتان را صادقانه و آشكارا باز گوئيد
و از هيچ كس نترسيد،
كه زمانه ديگري است!
هيچ كس شكايتي نكرد،
من برخاستم و فرياد زدم:
شير و گندم چه شد؟
تامين مسكن چه شد؟
شغل فراوان چه شد؟
چه شد آن كه داروي بينوايان را به رايگان ميبخشد؟
با عرض پوزش، عالي جناب!
دوستِ من ـ حسن ـ چه شد؟
۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه
آنچه در جمهوری اسلامی آموخته ام
1- حق یک طرفه است: تا حالا خوانده و شنیده بودم که حق و مسوولیت با هم هستند. هر کس حقی دارد در برابر آن مسوولیت هم پیدا می کند. پدر حق دارد که فرزندانش از او حرف شنوی داشته باشند و در عوض مسوولیت دارد که در حد وسع در تامین زندگی و تربیت آنها بکوشد. اکنون دیده ام که افرادی فقط حق دارند و در برابر آن هیچ گونه مسوولیتی ندارند. زمینی ها باید از آنها اطاعت کنند و آنها فقط باید به آسمان جواب بدهند. برای شنیدن جوابشان هم باید منتظر مرگ و رفتن به آن دنیا باشید، شاید جوابشان به خدا را بشنوید و به حکمت اعمالشان پی ببرید.
2-دور باطل نیست: چقدر این فیلسوفها و حکیمان عمر خود را سر باطل بودن دور تلف کرده اند.از این مساله در جمهوری اسلامی فهم نوینی حاصل شده است. رهبر، فقهای شورای نگهبان را نصب می کند و آنها جلوی ورود هر آن کس را که مطیع رهبر نباشد به مجلس خبرگان سد می کنند. مجلس خبرگان هم در کمال دقت و امانت بر حسن انجام وظایف آسمانی رهبر نظارت می کند و دور هم اصلا باطل نیست. اگر هم شک دارید از فقهای شورای نگهبان بپرسید.
3-ولی فقیه مانند خداست: ولی فقیه همانند خداوند تبارک وتعالی فعال ما یشاء و لا یسئل عما یفعل است. همه مسوولان چه انتخابی و چه انتصابی باید به او حساب پس بدهند. مشروعیت همه این افراد از ولی فقیه است ولی فجایع ناشی از فسادها و بی تدبیری های آنها هیچ گاه دامن کبریایی ولی فقیه را آلوده نمی کند.
4-اسلام همچون جعبه شعبده بازهاست: در اسلام مدل جمهوری اسلامی ، برای هر شناعت و جنایتی و هر فعل قبیحی می توان آیه و روایتی جور کرد و توجیهی دست و پا نمود. کافی است به سیاست خارجی جمهوری اسلامی و توجیهات مربوط به سرکوبهای داخلی نگاه کنید. اگر لازم باشد می توان نماز و روزه را هم تعطیل کرد( مراجعه کنید به مباحث احکام ثانویه آیت الله خمینی).
5- یک بار رای دادن کافی است: هر وقت خواستید حکومتی به سبک جمهوری اسلامی راه بیاندازید یادتان باشد که فقط کافی است یک بار از مردم بله بگیرید. بعد از آن دیگر مردم باید اطاعت کنند وگرنه محارب به حساب می آیند. پدران ما حق داشته اند که برای ما و فرزندان ما هم تصمیم بگیرند. کلا بعد از یک بار رای گیری بقیه انتخابات جنبه تزئینی دارند.
6- هدف وسیله را توجیه می کند: اینکه دروغ گفتن، شکنجه کردن و کشتن و تهمت زدن حرام است اصولی یقینی نیستند بلکه بستگی به موقعیت دارند. اگر شما منتخب امام زمان و یا منتخب نائب امام زمان باشید اصولا خط قرمزی ندارید. دست مومن هم اصلا بسته نیست. اگر لازم باشد از حرام، حلال هم زاییده می شود. همه اینها وقتی حرام است که دست ناخودی ها و دشمن افتاده باشد.
7-فرهنگ های لغت باید بازنویسی شوند: این روزها احساس می کنم که لغات موجود توصیف کننده خوبی برای آدمها و صفاتشان نیست. وقتی به کسی بگوییم دروغگو، قاتل و یا دزد در برابر آنچه واقعا برازنده اش هست تطهیرش کرده ایم. جای راست و دروغ و خوب و بد و حلال و حرام عوض شده است. فرهنگ لغات را دست کم آن بخشهایی را که به صفات آدمها و افعال آدمی مربوط می شود باید از نو نوشت.
8- تعلیم و تزکیه عبادت نیست:هدف اسلام تربیت افراد و به اوج رساندن اخلاق نیست. در روایتی که بالفعل از اسلام در جمهوری اسلامی می شود نه تنها تربیت افراد و تزکیه آنها هدف نیست بلکه دروغگوترین و متقلب ترین آدمها می توانند مصدر کار شوند (از احمدی نژاد بگیرید تا کردان و اخیرا محرابیان). دروغ نگفتن و احترام به عقاید دیگران ، رعایت قانون، حسن خلق و اخلاق گرایی را باید از غربیها و غربزده ها انتظار داشت. مسلمان جمهوری اسلامی لازم نیست خودش را برای رسیدن به قله های رفیع چه و چه مقید به این چارچوبهای غرب پسند کند.
۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه
معرکه ای در پیش است
به نظرم آنچه آقای احمدی نژاد را اینچنین گشاده دست و جسور و بیباک کرده است فقط و فقط فساد گسترده سیاسی و مالی مدیران نظام است. لابد از همه آقایان پرونده ای سنگین در دست دارد که این طور ساکتند و دم بر نمی آورند. افشاگری چیزی است که آنها را می ترساند.آقای احمدی نژاد با پرونده هایی که دارد یا همه را خفه می کند و یا همه نظام را با خودش به سقوط می کشاند. در این نوع بازی سیاسی کسی برنده است که کثیف تر بازی کند. هر چه بی حیا تر و دریده تر پیروزتر. با اوضاعی که می بینم احمدی نژاد قطعا نخواهد توانست دوره دوم خودش را اگر آغاز کند به پایان ببرد ولی آیا نظام را هم به نابودی خواهد کشاند یا نه باید دید. معرکه ای در پیش است.
۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه
وال مارت

تنها شرکتی را که می توانم به لحاظ بزرگی فروشگاههایش و تنوع محصولاتی که ارائه می کند با وال مارت مقایسه کنم شرکت فنلاندی آیکیا یا ای ک آ (IKEA) است. به نظرم ای ک آ که اصلا فرآورده های چوبی عرضه می کرده است و بزرگترین فروشنده محصولات چوبی جهان از در و پنجره گرفته تا تختخواب و کمد و کابینت آشپزخانه است یک مزیت فوق العاده نسبت به وال مارت دارد و آن هم عرضه قطعات مختلف چوب تقریبا در هر اندازه ای که نیاز دارید به همراه میخ و پیچ و دیگر اتصالات لازم است. اگر سری به قسمت قطعات چوبی ای ک آ بزنید متوجه می شوید که چقدر نجاری را دوست دارید.
یک چیز که برای من خیلی آزار دهنده بوده است این است که می بینم از بسیاری از کشورهای جهان از اندونزی و چین و پاکستان گرفته تا کنیا و ترکیه و مکزیک جنسی برای فروش در وال مارت و دیگر فروشگاههای زنجیره ای جهان وجود دارد به جز ایران. از مقایسه قیمتها می توان نتیجه گرفت که ایران در فروش میوه ها، مواد غذایی بسته بندی شده و لوازم پلاستیکی مزیت نسبی زیادی دارد. فروش محصولات ایرانی به این فروشگاهها سود فراوانی دارد و اشتغال زیادی ایجاد می کند. عدم النفع ناشی از عدم حضور ایران در این فروشگاهها را بگذارید به حساب بی لیاقتی مدیران ایران و پول نفت.
برای اطلاعات بیشتر از وال مارت به ویکی پدیا مراجعه کنید.
۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه
هیچ کس او را جدی نمی گیرد
من شخصا هنوز جرات ندارم گمانه زنی های خودم را بیان کنم چون مهیب تر از آن هستند که حتی خودم بتوانم با آنها کنار بیایم. چیز تازه ای که عجالتا می خواهم بگویم این است که باید احمدی نژاد و تفکراتش و تیم حامی او را خیلی جدی بگیریم.
۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه
ما عادی نیستیم
مردم ما هم عادی نیستند. خوب که فکر کنید بالاخره این مردم بوده اند که اجازه بروز و ظهور به چنین دولتی داده اند. از گذشته شان درس نمی گیرند و با منش قهرمان پرستی خود مرتبا قهرمانهای جدید خلق می کنند. علاقه عجیبی هم به حکومتگران تمامیت خواه صالح ( اگر چنین ترکیبی وجود داشته باشد)دارند. به لحاظ فرهنگی غربزده ترین شرقی های دنیا هستند. دم از تاریخ و فرهنگ شکوهمند می زنند و در عین حال دنبال ویزا و اقامت در یک کشور غربی هستند. در غرب هم ولی غربی نمی شوند. مرتب دلشان برای کله پاچه و سیرابی تنگ می شود. عجیب است که از دروغگو زیاد بدشان نمی آید. سیاستمداران دروغگوی زیادی بوده اند که محبوبیت زیادی داشته اند و دارند(هاله نور که یادتان هست؟). این فهرست عجایب مفصل تر از این حرفهاست.
با این تفاصیل باید گفت که آینده ایران پر از شگفتی و وقایع نامنتظره خواهد بود. سناریوهای عجیبی که امکان تحققشان وجود داشته باشد را باید در نظر داشت. هر چیزی ممکن است. فعلا زمام قدرت در دستان کسانی است که دنبال خلق شگفتی و بحران هستند و اصولا به لحاظ تربیت مذهبی و عقیدتی قادر به ایجاد جامعه ای آرام و عادی نیستند. جامعه عادی آنچنان که جوامع دیگر تعریفش می کنند و دنبالش هستند در ذهن این جماعت تعریف نشده است. مردم هم به هزار و یک دلیل آماده هستند که عادی نباشند و من بیشتر از همه نگران این هستم که شگفتی آفرینی و خرق عادت و متفاوت بودن تبدیل شود به یک منبع مشروعیت جدید برای این دولت از اعتبار افتاده.
۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه
درد دل تکراری
۱۳۸۸ تیر ۱۶, سهشنبه
جامعه کلنگی
اگر از اول کوتاه می آمدند مردم به شعار " رایم را پس بده" راضی بودند ولی این شعار در حال تبدیل شدن به " انقلابم را پس بده" است.این رهبرانی که نام بردم در دوره حکومت خود تقریبا هر کاری می خواستند می کردند(البته به جز احمد شاه ) و قادر متعال بودند. مردم در سایه این ظل الله ها بودند. همانهایی که باید نقش قهرمان را بازی می کردند. احتمالا دوران ظل الله ها دیگر تمام شده است. دیگر نه پتانسیلی برای ظهور این افراد وجود دارد و نه امکان بقا. آیا مردم ایران به بلوغ سیاسی رسیده اند؟ هنوز باید منتظر بود و دید.
۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه
مدافعان منکوب شده ولایت
نفر اول از اشغال منصب ولایت فقیه محروم و خانه نشین شد، او را ساده لوح خطاب کردند و تمام گذشته انقلابی اش انکار می شود. به خانه و محل کار نفر دوم حمله شد، کتک خورد، آبرویش ریخته شد و مدتی بعد از این وقایع هم در گذشت. آخرین نفر وضعیت عجیبی دارد. ازطرف محبوبین رهبر به او حملات سختی می شود و درعین حال رهبر خود را مدافع او نشان می دهد. او نیز به نوبه خود تدابیر رهبری را با ارزش تلقی می کند و حرف او را حجت می داند ولی همسر و دخترش مردم را به تظاهرات که علنا علیه رهبر است دعوت و خود هم در آن شرکت می کنند.
احتمالا آن چیزی که مانع شده تا هاشمی رفسنجانی هنوز به سرنوشت دو نفر دیگر دچار نشود همان زیرکی هایی باشد که بعضی ها می گویند دارد.
۱۳۸۸ تیر ۹, سهشنبه
اگر کوسه ها آدم بودند
دختر كوچولوي صاحبخانه از آقاي "كي " پرسيد: اگر كوسه ها آدم بودند با ماهي هاي كوچولو مهربانتر ميشدند؟ آقاي كي گفت: البته ! اگر كوسه ها آدم بودند توي دريا براي ماهيها جعبه هاي محكمي مي ساختند همه جور خوراكي توي آن مي گذاشتند و مواظب بودند كه هميشه پر آب باشد، هواي بهداشت ماهي هاي كوچولو را هم داشتند، براي آنكه هيچوقت دل ماهي كوچولو نگيرد گاهگاه مهماني هاي بزگ بر پا ميكردند چون كه گوشت ماهي شاد از ماهي دلگير لذيذتر است. براي ماهي ها مدرسه مي ساختند وبه آنها ياد مي دادند كه چه جوري به طرف دهان كوسه شنا كنند درس اصلي ماهيها اخلاق بود. به آنها مي قبولاندند كه زيبا ترين و باشكوه ترين كار براي يك ماهي اين است كه خودش را در نهايت خوشوقتي تقد يم يك كوسه كند .به ماهي كوچولو ياد مي دادند كه چطور به كوسه ها معتقد باشند وچه جوري خود را براي يك آينده زيبا مهيا كنند، آينده اي كه فقط از راه اطاعت به دست مي آيد . اگر كوسه ها آدم بودند در قلمروشا ن البته هنر هم وجود داشت . از دندان كوسه تصاوير زيبا و رنگارنگي مي كشيدند ته دريا. نمايشنامه اي روي صحنه مي آوردند كه در آن ماهي كوچولوهاي قهرمان شاد وشنگول به دهان كوسه ها شيرجه مي رفتند. همراه نمايش آهنگهاي مسحور كننده اي هم مي نواختند كه بي اختيار ماهيهاي كوچولو را به طرف دهان كوسه ها مي كشاند. در آنجا بي ترديد مذهبي هم وجود داشت كه به ماهيها مي آموخت "زندگي واقعي در شكم كوسه ها آغاز ميشود".
از برتولد برشت
۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه
برای ثبت در تاریخ!
در کتابهای تاریخ و فلسفه تاریخ به خصوص مقدمه ابن خلدون خوانده بودم که مورخ و خواننده هر دو باید مواظب خیلی چیزها باشند. غرضها و مرضها، ناباوریها،از بین رفتن شواهد، فاصله زمانی و خیلی چیزهای دیگر. خوانده بودم ولی ندیده بودم. شنیده بودم ولی ندیده بودم. وقتی در عصر ارتباطات و جلوی دوربینها و با در دست بودن تعداد زیادی عکس و مصاحبه می توان روایتهای بسیار متناقضی از یک رویداد واحد ارائه داد و از کسی نترسید و نگران چیزی نبود چرا باید تاریخ خواند. وقتی از زمان حال خبر نداریم و قادر نیستیم که فهم واحدی از یک رویداد ثبت شده را جا بیاندازیم چگونه می توان به تاریخ استناد کرد؟ چقدر این عبارت "برای ثبت در تاریخ" خنده دار است!
داشتم فکر می کردم که شاید جایگزین کردن درس حقوق به جای تاریخ این نوع مشکلات را حل کند. وقتی مردم حقوق و مسوولیتهای خود را بشناسند و قانون را بدانند این نوع اختلافات برطرف می گردد. شاید مردم بیش از تاریخ به خواندن حقوق احتیاج داشته باشند ولی بعدا فهمیدم که باز هم راویان رویدادها راهشان برای سوء استفاده باز است. باز می توانند در شب ادعای روز کنند. حالا چشم و گوشم از این ادعاها پر است. حالا فهمیده ام که شیطان به اندازه طول تاریخ تجربه دارد و از زمان بابا آدم تا حالا به طور پیوسته زرنگ تر و آدم شناس تر شده است. فهمیده ام که بی شرافتی درمان ندارد.
۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه
انقلاب از آزادی به بالا
آنچه فرماندهان نظامی را در روزهای سخت جنگ می ترساند تمرد است. اینکه نیروهای رده پایین شامل افسران جزء،درجه داران و سربازان از دستورهای آنان اطاعت نکنند. به نظرم این تمرد در سطوح اجتماعی و به خصوص پس از سخنرانی آیت الله خامنه ای در نماز جمعه اتفاق افتاده است. نتایج این تمرد بسیار پردامنه تر از آن چیزی است که ابتدا به ذهن می آید. به عنوان یک اشاره نگاهی بیاندازید به این مقاله الشرق الاوسط. فکر می کنم نهایتا این روند به مشروعیت زدایی از همه آن بنیانهای فکری بیانجامد که منجر به انقلاب اسلامی شد. این حوادث به نوعی آغاز یک پایان برای اسلام سیاسی بود.
این جنبش بنا به ترکیب نیروی انسانی شکل دهنده آن سرکوب شدنی نیست. دست کم 10 میلیون آدم با پول خریداری نشدند،گول سروصدای مبارزه دروغین با مافیا را نخوردند و مهم تر از همه در روزهای تظاهرات تهران به قدرت خود پی بردند. البته این جنبش را می توان از سطح خیابانها جمع کرد ولی آرامشی در کار نخواهد بود.
۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه
اگر
اگر محمد علی شاه آنقدر عقل داشت که با نظارت استصوابی نمایندگان خودش را(وکیل الدوله ها را) به مجلس بفرستد رسوایی به توپ بستن مجلس پیش نمی آمد.
اگر ارتش و ساواک مبسوط الید بودند و مانند نیروهای تحت امر آقای محصولی اجازه داشتند دست به هر کاری بزنند حالا وضع دیگری داشتیم.
اگر مختصات تولد من (مکان و زمان) کمی فرق داشت حالا اینقدر دنبال اگر نبودم.
۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه
آدم تربیت کنید
دیروز با یک ایرانی دیگر که حالا البته او را به شهروندی آمریکا پذیرفته اند راجع به انتخابات اخیر صحبت می کردم. دیدم که در تحقیر کردن ایرانیها دست کمی از امثال احمدی نژاد ندارد. اعتقاد داشت که اصولا ایرانیها شایسته داشتن حق انتخاب نیستند و بقیه را خودتان حدس بزنید. بدتر از همه اینکه به دانشجویان و استادان آمریکایی که جویای حوادث اخیر ایران بودند توضیح داده بود که اینها کلا عقب مانده هستند و برای آزادیهای جنسی و پول نفتشان اعتراض می کنند و اصولا نمی دانند که حقوق بشر و دموکراسی خوردنی است یا پوشیدنی. باز هم آن ترک تبار قبلی به بحث ما پیوست و اظهار خوشحالی کرد که در حوادث اخیر از کشته شدن ترکهای آذربایجان گزارشی نرسیده است. می گفت این مساله فارسهاست و به ما ترکها ربطی ندارد.
البته فعلا نمی خواهم بگویم این بحثها برایم اصولا دردآور بوده است یا نه و اگر بوده است چقدر. اینها را مثال زدم تا نشان دهم که یک ایرانی نمونه چگونه باید قادر باشد تا همزمان در چند جبهه بجنگد. مبارزه با غربیهای پول پرستی که هنوز استعماری فکر می کنند و ما را همیشه به عنوان بازار می خواهند، مبارزه با مسلمانان متحجر و متصلب ایرانی و غیر ایرانی، مبارزه با ایرانیهای غرب زده ای که غرب را از راه ماهواره و ویدئو و تلویزیون شناخته اند، مبارزه با جهل و خرافات و نژادپرستی و ...همه جبهه هایی هستند که او باید برای رزم در آنها آماده باشد. این جبهه ها علاوه بر جبهه هایی است که حتی یک شهروند غربی در یک نظام روشمند و جا افتاده نیز مجبور به شرکت در آنهاست. فعلا قصد تفصیل ندارم.
جای بارآوردن این ایرانیها خانواده و مدرسه است. این وظیفه سنگین برای بیشتر خانواده های ایرانی عملی نیست به هزار و یک دلیل و باید روی آموزش و پرورش سرمایه گذاری کرد. مدارس ما فعلا جایی هستند که چنین افرادی پرورش نمی دهند. فکر می کنم بنیان گذاشتن چنین مدارسی از هر تظاهرات و هر اصلاح طلبی و هر عبادتی خیر بیشتری دارد. این آن چیزی است که ارزش جان دادن دارد، آدم تربیت کردن.
۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سهشنبه
آسیاب به نوبت

ولی بازی تمام نشده است. و تلک الایام نداولها بین الناس (بخشی از آیه 140 سوره آل عمران). نوبت همه می شود.گویا جناح رهبر قصد داشته است کار همه آنهایی را که دستبوس نیستند یکباره تمام کند. این جماعت نادستبوس اعتبار و مشروعیت خود را از آیت الله خمینی گرفته اند. در مقابل کسانی که از ذوب در ولایت صحبت می کنند، از راه امام یاد می کنند و هنوز به قبله سابق نماز می خوانند. با فوت آیت الله خمینی، این جماعت که اصلی ترین نقشها را در تثبیت نظام جمهوری اسلامی در قالب سپاه و کمیته و اطلاعات داشتند بی پناه شدند. راه ورود دوباره آنها به قدرت یادگیری زبان روز و ادعای اصلاح طلبی بود که البته جواب داد. حالا این حربه هم از آنها گرفته شده است. دیگر کسی باور ندارد که با انتخابات بتوان اصلاحی ایجاد کرد. البته حریف هم هزینه سنگینی داده است. آنها در برابر همه مردم لخت شدند و آنچه را سالها در لفافه پنهان می کردند آشکار ساختند. این البته پیروزی بزرگی برای مردم بود.اکنون صحنه بازی از پشت درهای بسته به وسط خیابانها کشیده شده است. برای اصلاح طلبها داستان مرگ و زندگی و برای حریفان آنها یک گردنه سخت است. بعید می دانم که از برنده این دعوای قدرت خیری به مردم برسد. مردم یا باید هر روز با قدرت و ایمان و با تشکل، دنبال حقوق خود باشند ( در ایران اگر کمتر از تظاهرات باشد جواب نمی دهد) و یا اگر توان و حوصله اش را ندارند هر چه زودتر به خانه هایشان برگردند و بازی را از دور تماشا کنند.
۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه
باید نگران بود
چقدر مردم ایران از دروغ بیزار بوده اند و من خبر نداشته ام. چقدر دروغگویی بد شده است؟ کمتر کسی از مسوولین جمهوری اسلامی را می شناسم که دروغ نگفته باشد. حالا که قرار است فقط یک نفر تاوانش را بدهد باید نگران بود.
عجیب است که مملکت ما دیوان محاسبات و سازمان بازرسی هم داشته است . چقدر من بی خبر بوده ام؟ رییس دیوان محاسبات منصوب رییس مجلسی است که از شورای عالی امنیت ملی بیرون انداخته شد و رییس سازمان بازرسی کل کشور به شهادت خاطرات آیت الله منتظری یکی از مجریان کشتار تابستان 67 است. این همه تحول نگران کننده است.
مردمی که هر وقت به خیابان آمده اند جز خرابکاری کاری نکرده اند حالا شعر می خوانند، حرکات موزون می کنند و شبها تفریحات سالم پیدا کرده اند. این رفتارها مسالمت آمیزتر از آن هستند که واقعی باشند. از این رفتارها باید ترسید.
راستی منظور رفسنجانی در نامه اش به رهبر که بدون سلام شروع شده بود از بیل و پیل و چشمه چه بود؟چشمه کجاست و بیل دست کیست و چه پیلی در راه است؟
۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سهشنبه
دوقطبی اینترنتی
۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه
کلمه الحق یراد بهالباطل
احمدی نژاد برروی احساس عمومی مردم نسبت به سوء استفاده از بیت المال و ویژه خواریها خیلی سرمایه گذاری کرده است. این کار یک بار جواب داد و شاید این بار هم جواب بدهد. اشاره به این سوء استفاده ها گرچه حرف حقی است ولی از جایگاه حق گفته نمی شود: کلمـه الحق یراد بهالباطل. ناپاکی رقبا دلیلی بر پاکی خودی ها نیست. نگاهی به آمارهای دروغ و سوابق اعضای کابینه احمدی نژاد موید این نکته است.
نتیجه ای که می گیرم این است که بعد از گذشت 30 سال از عمر جمهوری اسلامی این حکومت هنوز مستقر نشده است. هنوز این قطار در هر ایستگاه یک عده را پیاده می کند. هنوز نتوانسته اند در مورد گردش قدرت،گردش اطلاعات و تعریف منافع ملی یک اجماع ایجاد کنند. با توجه به موازنه قوای فعلی خیلی بعید می دانم که نتیجه انتخابات از صندوقهای رای در بیاید. مهم نیست که داخل صندوقها چیست مهم آن است که آیا قماربازها به قمار خود ادامه خواهند داد یا نه؟ احتمالا شورای نگهبان یا یک حکم حکومتی دیگر سرنوشت این دوره را مشخص خواهد کرد.آیا اصلاح طلبان حاضرند در مقابل حکم حکومتی بایستند و هزینه بدهند؟البته این راه هم نیاز به مقدماتی دارد مانند افشاگری بیشتر، ایجاد درگیری و تنش، بر هم زدن نظم عمومی و ...به هر حال هر گروه که برنده شود سرمایه اجتماعی ایرانیها کاهش جبران ناپذیری پیدا کرده است.
۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه
دکتر یا آیت الله؟
۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه
امام خمینی و امام خامنه ای
۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه
اتفاق خاصی نخواهد افتاد
مردم ایران هنوز دنبال قهرمان می گردند. تا آمدن قهرمان اصلی (امام زمان) به قهرمانهای کوچکتر دل می بندند: رضا شاه، مصدق، آیت الله خمینی، خاتمی و حالا لابد میر حسین موسوی. فعلا قصد قضاوت ندارم چرا که مثل قاضی، پرونده ها دستم نیست، ولی خیلی بعید می دانم جماعتی که فعلا سر کار هستند با انتخابات از قدرت کنار بروند. ممکن است با انتخابات سر کار بیایند ولی با انتخابات رفتنی نیستند. اگر بروند خیلی چیزها را با خودشان می برند. هنوز منتظر خیلی از افشاگریها هستم. البته باید منتظر ماند و دید ولی گفته باشم که ای جماعت خیلی اتفاق بزرگی نخواهد افتاد. تفکر احمدی نژادی بخشی انکار ناشدنی از هویت جمعی ما ایرانیهاست. این هویت هم به این سادگیها از بین نمی رود. یونانیها، عربها، ترکها،مغولها و ...به ایران آمدند و هر کدام به نوعی آب این مملکت را گل آلود کردند و ماهی گرفتند و میراثهای زشتی از خود به جا گذاشتند ولی هیچ گزارشی از رفتن خودشان و آثارشان نیست. باید قهرمانها را بین خودمان و در وجود خودمان پیدا کنیم.
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
۱۳۸۸ خرداد ۱, جمعه
نتیجه انتخابات
نکته آخر اینکه در انتخابات پیش رو نتیجه برایم خیلی اهمیت ندارد چون راه ایرانیها خیلی طولانی تر از این حرفهاست ولی البته بعضی شکستها خیلی دوست داشتنی هستند خیلی. چیزی که برایم اهمیت دارد تعداد واقعی کسانی است که مانند آن دو زن فکر می کنند و می اندیشند. نتایج انتخابات می تواند تخمین مناسبی از آنها به دست دهد.
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۵, جمعه
چقدر هزینه باید بدهیم؟
چقدر باید هزینه بدهیم تا ایران آباد و آزاد شود؟ به اندازه همه کتابهایی که نخوانده ایم و همه زحماتی که نکشیده ایم به اضافه همه کتابهایی که پدرانمان نخوانده اند و زحماتی که پدرانمان نکشیده اند باید هزینه بدهیم. اگر کتاب می خواندیم و از مکتبهای فکری و عقیدتی دنیا خبردار بودیم گول هر سخن به ظاهر مطبوع را نمی خوردیم. اگر آنقدر زحمت می کشیدیم تا به جای این همه اسم جیمز و دیوید و توماس و...بین دانشمندان چند تایی هم اسم حسن و سهراب و ... به گوش بخورد، دیگر ادعای اینکه همه علوم در قرآن هست مقبول نمی افتاد. اگر تلاش می کردیم تا دست کم یک درصد( نسبت تقریبی جمعیت ایران به جمعیت جهان ) علوم و فناوریها را خودمان تولید کنیم می فهمیدیم که دوره معجزات علمی و دانشمندان 20 ساله گذشته است. می فهمیدیم که سرهم بندی قطعات موشک با دانش تولید موشک فرق دارد. درک می کردیم که یک من ماست چقدر کره دارد.
به خیابان ریختن و آتش زدن و اعتراض کردن و زندان رفتن و جنگیدن و شهید دادن چه آسان و کار کردن و مطالعه کردن و تمدن ساختن و تحمل حرف مخالف چه مشکل؟
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۸, جمعه
ارگانیک
من به این نوع گوشتهای ارگانیک می گویم طیب هرچند که ذبح اسلامی نباشند. با این تعریف تمام گوشتهای وارداتی به ایران و شاید خیلی از گوشتهای تولید شده در ایران حرام هستند هرچند که ذبح اسلامی باشند.
فروش محصولات ارگانیک در آمریکا در سال 2008 به 8 میلیارد دلار رسیده است و سالانه 15 تا 20 درصد رشد دارد. اکنون حدود 2 درصد مواد غذایی در جهان به شکل ارگانیک تولید می شود. قیمت غذاهای ارگانیک بالاست و هرکسی از عهده آنها بر نمی آید. یک گالن شیر ارگانیک (3.785 لیتر) حدود 5.9 دلار است. شیر غیر ارگانیک 3.5 دلار در هر گالن است. یک مرغ ارگانیک حدود 17 دلار است و مرغ غیر ارگانیک هم حدود 4 دلار.
همه اینها در حالی است که در ایران و شاید همه کشورهای اسلامی هیچ توجهی به شرایط لازم برای گوشت ارگانیک نمی شود. اگر ما مسلمان بودیم حالا باید ما در این صنعت پیشرو بودیم. در عوض همه همت آقایان این است که به کشتارگاههای داخل و خارج کشور آخوند اعزام کنند تا به هنگام ذبح حیوان بسم الله گفته شود. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.