۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

بحران عقل

اینطور که دنیا پیش می رود اصلا صورت خوشی ندارد. همه جا اوضاع قمر در عقرب است. نکند مقدمات ظهور دارد آماده می شود؟ راستش ما هنوز آماده کشت و کشتار و ساختن دریای خون تا زانو نیستیم! باید از خدا بخواهیم ظهور امام زمان را به تاخیر بیاندازد. 
به نظرم تنها بحرانی که در دنیا وجود دارد بحران عقل است. در همه صحنه ها با کمبود و نبود عقل مواجه هستیم. اگر واقعا تابع عقل باشیم نیازی به ظهور امام زمان نیست. اگر بعد از ظهور هم قرار باشد از عقل استفاده نشود که بر می گردیم به همین وضعیت و تازه بدتر چون دیگر کسی نمانده که منتظر ظهورش باشیم. 
خدا به همه ما عقل دهاد.

۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

هوش و تحصیل

باور دارم که مقدار زیادی از هوش اکتسابی است و بستگی به محیط و آموزش دارد. ولی گاهی اوقات دیده ام که افراد تحصیل کرده هیچ بویی از هوش نبرده اند که هیچ، کاملا احمق تشریف دارند. نمی دانم حالا نظریه ای وجود دارد که این قسمت ماجرا را توضیح بدهد یا نه. یک پزشک ایرانی که به تازگی برای طی دوره تخصصی به آمریکا آمده است می گفت که آمریکا از توان نظامی ایران هراس دارد. ایران به دلایل سیاسی! نمی خواهد آمریکا را در جنگ شکست دهد وگرنه نیروهای آمریکا در خلیج فارس در مشت ما هستند. اولش فکر کردم شوخی می کند ولی کم کم متوجه شدم که نه کاملا جدی است و حتی می گفت ایران سلاحهایی دارد که سری است و هنوز رو نکرده است! با شناختی که من دارم می دانم ایرانیها حتی پز سلاحهای نداشته شان را هم می دهند و در نتیجه باید این حرفها را به حساب فضای رسانه ای ایران بگذارم. یا گردانندگان رسانه های ایران آنقدر باهوش شده اند که قادرند باور نکردنی ها را به تحصیل کرده ها هم بباورانند و یا هوش عمومی ملت ایران آنقدر پایین آمده است که امیدی به تحصیل کرده هایش هم نیست و یا ترکیبی از هر دو!
اگر همه آدمها چنین تصوراتی داشته باشند دنیا جای خیلی خطرناکی برای زندگی است.

۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

بابا

بیشتر آدمهایی که دور و برمان می بینیم در همسایگی، در دانشگاه در مسابقات تلویزیونی، فیلمهای سینمایی و سریالها و....بی پدر هستند. صحبتی از پدر نیست و در عوض مدام از مادرشان صحبت می کنند. انگار که اصلا پدری وجود نداشته است. یادش به خیر، در ایران که بودیم شخصیتهای کارتونی همه دنبال مادرشان می گشتند.تازه متوجه شده ام که هیچکدام آنها پدر نداشتند!

۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

شاخص های گویا

با اینکه به ISI Web of Knowledge هم دسترسی دارم ولی فقط مجلات گروه فیزیکال ریویو را مستند قرار می دهم. تا امروز تعداد کل مقالات، تعداد مقالات چاپ شده در سال 2008 و نسبت تعداد مقالات چاپ شده در PRL به تعداد کل مقالات در این گروه از مجلات برای ایران به ترتیب 582 ، 105 (حدود 20 درصد) و 0.077 بوده است. همین اعداد برای بعضی از کشورهای منطقه عبارتند از:
ترکیه:948، 88 و 0.073
ارمنستان:457، 47 و 0.282
پاکستان:294، 19 و 0.051
مصر:245، 15 و 0.041
اسراییل:10112، 2550 و 0.252
نکته جالب اینجاست که نمودار رشد تعداد کل مقالات برای اغلب کشورهای نامبرده تقریبا افقی (بدون رشد و در حد افت وخیز طبیعی) است ولی در مورد ایران تعداد کل مقالات با آهنگ تقریبی 20% در سال رشد می کند. آهنگ رشد در اسراییل تقریبا نصف ایران است.
اگررقم آخر را به معنی کیفیت تحقیقات انجام شده بگیریم اسراییل و ارمنستان پیشتاز هستند و بقیه تعریفی ندارند. به طور کلی و با توجه به تعداد کل مقالات می توان گفت که جدا از اسراییل که تعداد قابل توجهی مقاله خوب چاپ می کند، تولید علم فیزیک در این منطقه قابل صرفنظر کردن است و کسی منتظر تولید فیزیک در این گوشه دنیا نیست. ضمنا فکر می کنم همه اطلاعاتی که از وضع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و آموزشی این کشورها دارم به خوبی با این اعداد هماهنگ هستند و صرف در دست داشتن این ارقام کافی است تا بتوان با دقت خوبی راجع به اوضاع سیاسی، اجتماعی و .... اظهار نظر کرد. مثلا پاکستان و مصر ارقامی هم مرتبه دارند ولی چون جمعیت پاکستان 2 برابر مصر است نتیجه می گیرم که کیفیت نیروی انسانی و وضعیت آموزشی آن نصف مصر است و چون می دانم که پاکستان بمب اتمی دارد و مصر ندارد می فهمم که قدرت نظامیان در پاکستان خیلی بیشتر از مصر است و بودجه های زیادی صرف توسعه نظامی شده است و انتظار دارم که شکاف فقیر و غنی در پاکستان بیشتر از مصر باشد. تعداد مقالات ارمنستان بعد از استقلال در 1990 با آهنگ تقریبی 40% در سال تا 2000 در حال رشد بود ولی پس از جدی شدن موضوع قره باغ و جنگ با آذربایجان و شاید رسیدن به مرز نهایی توان تولید علم، رشدش تقریبا صفر شده است. بقیه را خودتان حساب کنید.

۱۳۸۷ دی ۳, سه‌شنبه

ولایت فقها به جای ولایت فقیه

امروز که حرفهای آقای رفسنجانی را خواندم پیش خودم گفتم جانا سخن از زبان ما می گویی (هرچند شخصا کپی رایت این حرفها را برای خودم حفظ می کنم) ولی چرا کامل و تمام نمی گویی؟ بنا به تاریخ معاصر (از دوره جنگهای ایران و روس به بعد)آخوندهای ما با هر چیز جدید صرفنظر از شکل و ماهیت آن مخالفت کرده اند، از تعلیمات جدید و مدارس نوین بگیرید تا شکل لباس، تلویزیون و....ماهواره ( الیته منظورشان احتمالا حرمت نگاه کردن به نامحرم و حرکات نامحرمانه! بوده است) همگی ابتدا حرام اعلام شده اند. عده کمی از مردم توجه نکرده اند، عده کمتری توجه کرده اند و بیشتر مردم هم اصلا کاری به این چیزها نداشته اند و کاملا بی خبر بوده اند. بعد کم کم دسته اول بیشتر شدند تا اینکه کاملا اکثریت پیدا کردند و بعدتر آخوندها شروع کردند به تبصره زدن و شرط گذاشتن و نهایتا داخل اسلام کردن عمل انجام شده. به همین راحتی.
فعلا با داستان بالا کار ندارم. دارم فکر می کنم که نتایج سیاسی حرفهای آقای رفسنجانی چیست؟به نظرم اولین نتیجه اش جایگزینی ولایت فقها به جای ولایت فقیه است. وقتی بپذیریم که فقه باید تخصصی شود یعنی فقیه جامعی نداریم و حکومت اسلامی باید توسط شورایی از فقها اداره شود. اگر یادتان باشد آقای رفسنجانی در سال 68 هم از همین فکر در مجلس خبرگان دفاع کرده بود. این بار شاید دموکراسی از بالا به پایین در ایران گسترش پیدا کند!.

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

هیلی بیلی

آمریکاییها هم مثل ایرانیها بعضی از قومها و ساکنان کشورشان را مسخره می کنند و راجع به آنها جوک می سازند. شاید رایجترین آنها گروهی باشند که به آنها Hillbilly یا Hillybilly می گویند. اینها بیشتر از آپالاچیا (شامل میسوری، نیویورک،جورجیا و می سی سی پی ) و اوزارکس (شامل بخشهایی ازاکلاهما و آرکانزاس) هستند. طبق باور رایج آنها در تپه ها زندگی می کنند، پرت و پلا حرف می زنند، تا جاییکه می توانند لباس می پوشند، پرخور هستند و تا خیالاتی می شوند شلیک می کنند و ...خلاصه خیلی عقب افتاده هستند. گروه دوم Red neck ها هستند. اینها کشاورزان فقیری هستند که مجبورند زیر تابش آفتاب در مزرعه کار کنند و در نتیجه سر و صورت و گردنشان آفتاب سوخته می شود. اینها بیشتر ساکنان ایالتهای جنوبی آمریکا شامل تگزاس، اکلاهما، نیومکزیکو و ...که کشاورزی و دامپروری در آنها رونق دارد هستند. گردن سوخته ها بی ادب، بی ملاحظه، خشن و پوست کلفت به حساب می آیند. ظاهرا همه ملتها از این هیلی بیلی ها و گردن سوخته ها دارند.

۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

اصلاحات 6

محمدعلی جمالزاده در بخشی از کتاب "خلقياتِ ما ايرانيان"، به آن چه بيگانگان در باره ی ايرانيان گفته اند می پردازد و آن ها را منعکس می کند. مثلا از قول جيمس موريه انگليسی می نويسد:
"در تمام دنيا مردمی به لاف زنی ايرانيان وجود ندارد. لاف و گزاف اساس وجود ايرانيان است. هيچ ملتی هم مانند ايرانيان منافق نيست و چه بسا همان موقعی که دارند با تو تعارف ميکنند بايد از شرشان بر حذر باشی.... عيب ديگری هم که دارند دروغگوئی است که از حد تصور خارج است. يکی از وزرا به يکی از اعضای سفارت فرانسه می گفت «ما در روز پانصد بار دروغ می گوئيم و با وجود اين کارمان هميشه خرابست»... ايرانيان لبريزند از خودپسندی و شايد بتوان گفت که در تمام دنيا مردمی پيدا نشود که باين درجه بشخص خودشان اهميت بدهند و برای خودشان اهميت قايل باشند." (خلقيات ما ايرانيان، محمدعلی جمالزاده، انتشارات نويد، بازچاپ آبان ۱۳۷۱، صفحات ۷۳ و ۷۴)

شاهزاده الکسی سولتيکوف هم در مورد ايرانيانِ زمانِ خودش می نويسد:
"
درستی صفتی است که در ايران وجود ندارد و همين خود کافی است که اين مملکت در نظر خارجيان نفرت انگيز بيايد... دروغ به طوری در عادات و رسوم اين طبقه [طبقهء نوکر و کاسب و دکاندار] از مردم ايران (و ميتوان گفت تمام طبقات) ريشه دوانيده است که اگر احياناً يک نفر از آنها رفتاری بدرستی بنمايد و يا بقول و وعدهء خود وفا نمايد چنان است که گوئی مشکل ترين کار دنيا را انجام داده است و رسماً از شما جايزه و پاداش و انعام توقع دارد)ص ۸۰ ).

اما جناب گوبينو، ديپلمات و دانشمند فرانسوی به جای اشاره به ظواهر، به بيان علل رياکاری ايرانيان می پردازد و می نويسد:
"
برای چه ايرانی اينقدر رياکار شده و چرا تا اين اندازه در تقدس و اظهار زهد غلو مينمايد و حال آنکه باطناً اينقدرها مومن نيست و بچه سبب غالب اين مردم حرفی را که ميزنند غير از آنست که در حقيقت فکر ميکنند و بقول خودشان زبانشان در گرو دل دگر است... هر مذهبی که وارد ايران شود به دوروئی و شک و ترديد جبلی ايرانيان برخورد خواهد کرد. ايرانی ملتی است که از چند هزار سال قبل از اين با صدها مذهب مختلف بکنار آمده است و خصوصاً مساله مذاهب پنهانی بطوری اين ملت را شکاک و دو رنگ و بوقلمون صفت بار آورده است که محال است شخصی بتواند بگفتهء آنها اعتماد نمايد زيرا هر چه ميگويند غير از آنست که فکر ميکنند و آنچه فکر ميکنند غير از گفتار آنهاست (صفحات ۸۶ و ۸۷ ).

دریافت و خلاصه شده از ای میل یک دوست.

۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

کشک نفت

چطور مردم ایران هنوز نفهمیده اند که در دنیا چیزی به حساب نمی آیند؟ اگر فقط به ماجرای نفت که 100 سال است از آن ارتزاق می کنند و باد کرده اند دقت می کردند باید با هوش آریایی ! خود متوجه می شدند. مهمترین محصول ایران نفت است و نه تنها ایران بلکه کل اعضای اوپک هیچ نقشی در تعیین قیمت آن ندارند. چه هنگامی که قیمت نفت تا 150 دلار بالا رفت آنها نقشی داشتند و چه حالا که 35 دلار شده است توانایی بالا بردن آن را دارند. دیگر چه جای صحبت از حق و حقوق هسته ای ( اگر صحت داشته باشد) است؟وقتی قدرت ندارند از پس دفاع از یک اسم تاریخی (خلیج فارس) بربیایند دیگر چیزی برای افتخار می ماند؟چه کشکی چه پشمی!؟
از یکی از ایرانیانی که با شیخهای امارات کار مشترک تجاری می کند و خیلی با نفوذ است شنیده ام (با یک واسطه) که آن شیخ که پسرعموی حاکم دوبی است تعریف می کرد که 40 سال پیش با چند تا از بستگان به ساحل می رفتیم و منتظر می ماندیم تا کمکهای اهدایی شاه ایران را که شامل مواد غذایی و وسایل اولیه زندگی بود و با کشتی های کوچک ارسال می شد دریافت کنیم. به خصوص خاطره خوبی از برنجها و دمپایی ها داشت! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

2 نظریه

1- ملت ایران مانند بیشتر ملتهای دیگر است. هم آدمهای خوب دارد و هم بد. مشکلش این است که بهترینها مصدر کار نیستند. اگر بهترینها مصدر کار بودند ایران گلستان می شد.
2-ملت ایران به شکلی نهادینه شده بیش از آنکه دهخدا،وزیری،کمال الملک و... تولید کند، نواب صفوی، لاجوردی و کردان تولید می کند و احتمال مصدر کار شدن خوبها به کلی تضعیف شده است (انحطاط یک ملت). دراین حالت هزینه اصلاح این ملت (اگر زمان و زمانه اجازه دهند) از مجموع سرمایه های آن بیشتر است و در نتیجه به سرمایه خارجی نیاز دارد. منظور از سرمایه خارجی هم فقط دلار نیست. علم و دانش و تربیت و ...هم هست.
هنوز سعی دارم به نظریه اول وفادار باشم ولی هرروز که می گذرد شواهد بیشتری برای نظریه دوم پیدا می کنم.

۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

پذیرش

رفاقت با مسوولین پذیرش دانشکده باعث شده تا با فرهنگ پذیرش گرفتن ملل مختلف آشنا شوم. چینی ها مرتب و منظم هستند. مدارکشان کامل است و همه آنها را به موقع می فرستند. هندیها در نوشتن متنهای انگلیسی استادند و حرفه ای عمل می کنند. از دانشگاههای کوچک و متوسط شروع می کنند و وقتی از گرفتن پذیرش مطمئن شدند با نشان دادن موفقیتشان به سراغ دانشگاههای بهتر می روند. خود آمریکاییها از همه مؤدب تر هستند و حتی پس از دریافت جواب رد هم تشکر می کنند. خیلی از آفریقاییها حاضر به پرداخت رشوه هستند. مثلا قول می دهند شما را به عنوان استاد راهنما انتخاب می کنم (کار پژوهش با دانشجو پیش می رود). یکی از آنها که گویا کاره ای بوده است گفته بود اگر به من پذیرش بدهید 10 نفر از بورسیه های دولتی را به دانشگاه شما می فرستم (یعنی درآمد برای دانشگاه). ایرانیها از همه ...تر هستند. از همان ای میل دوم شما را با Hi و حتی Hey خطاب می کنند. همه فنون هندیها را بلدند. فقط وقتی حاضر به پرداخت هزینه بررسی مدارک (application fee) هستند که از گرفتن پذیرش مطمئن شده باشند. دانشگاه خود را بهترین و خود را از نوابغ معرفی می کنند و برای علم آمریکا متاسف می شوند اگر پذیرفته نشوند!جالب اینکه حتی شرط می کنند فقط با فلان استاد کار می کنم. یکی از ایرانیها با اینکه دانشجوی دانشکده X بوده و TA دریافت می کرده است فقط یک ترم دروس همان دانشکده را گرفته است و بقیه درسهایش در جهت آمادگی برای رفتن به رشته پزشکی بوده است. حالا اگر دانشگاه او را به Homeland Security معرفی می کرد( که البته دلشان نیامد) حالا باید در ایران با صدا و سیما راجع به ظلم آمریکاییها مصاحبه می کرد. عربها و ترکها برای آمریکاییها خیلی معقولتر از ایرانیها جلوه می کنند. اروپاییها هم فقط برای پسادکترا به آمریکا می آیند.

۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه

نمایش دین

چرا بحثهای تاریخی وارد دین می شوند و جزء اصول دین می گردند؟ برای مسلمانان فعلی چه اهمیتی دارد که خلافت پیامبر حق چه کسی بوده است؟آیا اصولا خلافت حق است؟ اگر هم اشتباهی صورت گرفته است چه دخلی به زمان ما دارد؟اینکه عایشه محبوبتر بوده است یا فاطمه چه مساله ای از امروز حل می کند؟اینکه اصحاب کهف چند سال در غار خوابیده بودند و معیار محاسبه اش باید شمسی باشد یا قمری چه نوع دانشی است؟
تمام داستان به این برمی گردد که همه می خواهند بگویند دین من از دین تو بهتر است، من به خدا نزدیکترم و در نتیجه من از تو بهترم و اختیار جان و مال و ....تو باید در دست من باشد. این فقط بحثی بین دینها و مذاهب مختلف نیست. در درون یک مذهب هم همین مساله وجود دارد و خود را به صورت سلسله مراتب آخوندها نشان می دهد. عجیب اینکه این سلسله مراتب، بین عوام نشاندهنده میزان تقرب به خداست!
اگر بپذیریم که دیندار بودن به معنی گسترش قانون به خلوت انسانهاست آنگاه بساط این بحثها جمع می شود.

۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

کلیسا

امروز به یک کلیسا رفتیم و به سخنرانی گوش کردیم. همه افراد بهترین لباس خود را پوشیده و همراه اعضای خانواده شان آمده بودند. خیلی از آنها به ما خوشامد گفتند. ما بعد از نیم ساعت از کلیسا به خانه برگشتیم و البته ما را رساندند. مراسم آنها معمولا 2 ساعت طول می کشد و بعضی از آنها بعد از مراسم با هم به رستوران می روند. موقع خداحافظی آرزو کردند که ما را دوباره ببینند. مطالب سخنرانی هم عبارت بودند از توصیه به برادری و صلح، کمک به دیگران،احترام به دیگران و اینکه خداوند ما را دوست دارد و ما را تنبیه نمی کند. خداوند می داند که ما محدودیت داریم و اشتباه می کنیم و تنبیه او شبیه تنبیه پدر و مادر است. کلیسای آنها خیلی ساده بود. گفتند ترجیح می دهیم به جای تزئین کلیسا به افراد نیازمند کمک کنیم. گفتند بیشتر مواقع پولهای اهدایی را به آفریقا می فرستند. همه افرادی که آنجا کار می کردند شامل سخنران، مسوول کتابخانه و ... افتخاری کار می کردند و پولی دریافت نمی کردند. خود افراد داوطلبانه کلیسا را تمیز و رفت و روب می کنند. نکته جالب اینکه موقع سخنرانی متوجه شدیم همین کسی که ما را به کلیسا برد سخنران اصلی است. سخنرانی بسیار عالی بود. کلا آنهایی که در کلیسا سخنرانی می کنند سخنوران ماهری هستند. کاملا حرفه ای و حساب شده و آماده صحبت می کنند. بعدا وقتی از این رفیقم راجع به سخنرانی اش سوال کردم توضیح داد که مجموعا 12 سخنرانی را کار کرده است و هربار به مناسبت، یکی از آنها را بیان می کند. البته او تنها سخنران نیست و افراد مختلف به شکل گردشی این کار را می کنند. راستش من نمی توانم آنها را به مسجد شهرمان دعوت کنم چون مسجد نجس می شود!

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

کج دار و مریز و سرعت رشد

کج دار و مریز یعنی که ظرف آب را کج کن طوری که آب نریزد. فکر می کنم این بهترین توصیف برای آینده ایران (بلند مدت) است. بخشی از این وضعیت به فرهنگ ایرانیها بر می گردد که چون خیلی پرادعا هستند حد خود را نمیدانند (اصولا اگر حدی برای خود قائل باشند) و در نتیجه تصور درستی از تواناییهای خود و دوست و دشمن ندارند و نهایتا کم مایه باقی می مانند. مثلا ایرانیها راضی نمی شوند که کشورشان مانند سوئد و یا ایتالیا شود( با اینکه فرسنگها فاصله داریم). این کشور ها جاه طلبی ایرانی را ارضا نمی کنند. ایرانیها خود را با آمریکا و دست کم ژاپن و آلمان مقایسه می کنند.
بخش دیگری از این وضعیت به خارج از ایران مربوط می شود. به همه آنهایی که با رشد ایران منافعشان به خطر می افتد. ایران به لحاظ سرزمینی ( جغرافیایی و منابع طبیعی)، تعداد تحصیل کرده ها و چند مشخصه دیگر قابلیت رشد سریع دارد. بنا به بعضی از مطالعات، ایران می تواند سالیانه تا 80 میلیارد دلار از طریق ترانزیت هوایی، خطوط نفت و گاز کشورهای همسایه، ترانزیت ریلی و زمینی کالا و مسافر، ترانزیت داده (دیتا) و توریسم درآمد داشته باشد. مهمتر از همه اینکه ایران بر خلاف بسیاری از کشورهای مشابه توان آن را دارد که آغازگر دومینوی رشد در کشورهای همسایه و اسلامی باشد .
فعلا نیروهای تقدیس کننده سنت ( از ماست که بر ماست) و نیروهای خارجی ترمز را باهم در دست گرفته اند هرچند که این قطار به جز در شرایط خاص سرعت چندانی ندارد. از طرفی توقف و سرعت خیلی کم هم برای هیچ کس مطلوب نیست. بالاخره فناوریهای جدید بازار می خواهد و ما به این زودیها نباید نقش مصرف کننده صرف محصولات نوین را مادامیکه پول نفت هست رها کنیم.
بنابراین مساله اصلی در این گوشه عالم این نیست که چه کسی سکان را در دست دارد ،مساله اصلی این است که سرعت رشد چقدر است. بهترین توصیف همان کج دار و مریز است.

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

رئیس جمهور

من هم می خواهم حدس بزنم که رئیس جمهور بعدی ایران چه کسی خواهد بود. با علم به اینکه ملت مومن! ایران از یک سوراخ سه بار گزیده نخواهد شد و شیفتگان قدرت هم هر روز به خدمت گزاری تشنه تر می شوند و آقای احمدی نژاد هم یک مهره سوخته به شمار می رود و نامزد من هم مورد وثوق بیت است ، آقای ولایتی را خدمت دوستان معرفی می کنم. ببینیم مصالح نظام چگونه تامین خواهد شد.

۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

علی دایی و باراک اوباما

علی دایی به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در یک قرارداد 3 ساله یک و نیم میلیارد تومان درآمد خواهد داشت که با توجه به قیمت 1000 تومانی دلار می شود یک ونیم میلیون دلار در 3 سال یا سالی نیم میلیون دلار. باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا سالی 400 هزار دلار درآمد خواهد داشت که حدود 30 درصد هم باید مالیات بدهد. یعنی چیزی در حد نصف علی دایی. فرمانداران ایالتهای آمریکا چیزی بین 80 تا 100 هزار دلار در سال درآمد دارند که دیگر خودتان کسر مالیات را حساب کنید. جالب است که قانون افزایش حقوق رئیس جمهور آمریکا از 200 به 400 هزار دلار در اواخر دولت کلینتون تصویب شد و شامل کلینتون نشد. حالا شما ترجیح می دهید جای کدام باشید؟ معروف است که بیشترین استفاده از سر، بین فارغ التحصیلان شریف، متعلق به علی دایی است!