دولت به خران دادی و عزت به سگان/ ما هم به تماشای جهان آمده ایم .
حافظ لسان الغیب هم چیزی در مایه های همشهری اش می گوید:
یارب این نو دولتان را بر خودشان نشان/ کین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند.
با اینکه از این شعر سیف فرغانی که ظاهرا خطاب به مغولها سروده شده است خیلی لذت بردم:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد/ هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت ازپی آن تا کند خراب/ بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان/ بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام / بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز/ این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد/ بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت/ این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست/ گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت/ هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت/ ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن/ تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید/ نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان / بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم/ تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی / این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه/ این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع / این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست/ هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ولی شخصا منش و روشی را که در این شعر حنظله بادغیسی ( از اولین شاعران پارسی گوی-قرن سوم) بازتاب پیدا می کند و از مرحوم دکتر توانا یاد گرفته ام ترجیح می دهم:
مهتری گر به کام شیر در است / رو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عزت و جاه/ یا چو مردانت مرگ رویاروی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر