۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

جامعه کلنگی

عنوان این پست را از دکتر کاتوزیان وام گرفتم. انگار هر 25-30 سال باید مملکت را مانند خانه کلنگی از نو ساخت. سیر وقایع برای هفت تا از هشت رهبر آخر ایران به گونه ای نبوده است که بتوان آنها را کامیاب دانست. ناصرالدین شاه در صحن عبدالعظیم ترور شد. مظفرالدین شاه مجبور به امضای فرمان مشروطه شد. محمد علیشاه توسط مشروطه خواهان تبعید شد. احمد شاه مجبور شد سلطنتش را به رضا شاه واگذار کند. رضا شاه را انگلیسی ها تبعید کردند. محمد رضا شاه با گریه از ایران فرار کرد. آیت الله خمینی مجبور به نوشیدن جام زهر شد و از دنیا رفت . جالب اینکه چهار شاه آخر ایران در خارج از کشور از دنیا رفتند. حالا هشتمین رهبر هم به مقدار زیادی اعتبارش را از دست داده است و صدای شکستن هیمنه او 30 خرداد در تهران پیچید و انعکاس آن از دهان حجت الاسلام غفاری هم خارج شد. خود او هم کمی کوتاه آمده است و ترجیح می دهد معترضان را اغتشاشگر نداند. شاید صدای جنبش را شنیده است.
اگر از اول کوتاه می آمدند مردم به شعار " رایم را پس بده" راضی بودند ولی این شعار در حال تبدیل شدن به " انقلابم را پس بده" است.این رهبرانی که نام بردم در دوره حکومت خود تقریبا هر کاری می خواستند می کردند(البته به جز احمد شاه ) و قادر متعال بودند. مردم در سایه این ظل الله ها بودند. همانهایی که باید نقش قهرمان را بازی می کردند. احتمالا دوران ظل الله ها دیگر تمام شده است. دیگر نه پتانسیلی برای ظهور این افراد وجود دارد و نه امکان بقا. آیا مردم ایران به بلوغ سیاسی رسیده اند؟ هنوز باید منتظر بود و دید.

۷ نظر:

مسعود گفت...

مثل همیشه خوب نوشته بودی دوست من. شایدانقدر رشد کرده باشیم که دیگه زیر سایه یه "ظل الله" دیگه نریم، ولی بعید میدونم به سطح دموکراسی رسیده باشیم.

غریب آشنا گفت...

از ابراز نظرت ممنونم. یکی از جنبه های دموکراسی همین دور انداختن ظل الله هاست.

ایرانی گفت...

اینطور که از نوشته شما پیداست مطالعات زیادی در کتب سیاسی نداشته اید توصیه میکنم برای شروع ، کتاب قدیمی( موج سوم )اثر الوین تافلر را بخوانید.در مورد تاریخ هم امروزه خود مورخین نیز معتقدند که تاریخ چه راست یا دروغ،بنا به دلیلی نگاشته شده و این به عهده فلسفه تاریخ است. ایا شما باور دارید که محمد علیشاه به دست مشروطه تبعید شد؟ و اخر اینکه اگر منظور از بلوغ سیاسی فقط اعتراض است ان هم به دلیل گرفتن ژست سیاسی،که البته این روزها مد شده، مثل دیدین نیمه خالی لیوان است.چه امروزه می بینیم کسانی را که حتی الف بای سیاسی را هم نمی دانند در باب ان نظرمیدهند. ایا پیش درامد بلوغ سیاسی،شعور سیاسی و بالا بردن سطح فرهنگ عمومی نیست؟

غریب آشنا گفت...

برای ایرانی:
از معرفی کتاب ممنونم. تا جاییکه یادم می آید موج سوم کتابی سیاسی نبوده است. بیشتر از جنس آینده نگاری فناوری است.
من باور دارم محمد علیشاه را مشروطه چی ها تبعید کردند ولو آنکه پشت سرشان خارجی ها بوده باشند(اگر منظورتان توطئه خارجی بوده است).
اعتراض کردن یکی از جنبه های بلوغ است و البته همه بلوغ نیست. بالا بردن سطح فرهنگ عمومی پیش در آمد هر پیشرفت جامعه است. اینکه شعور سیاسی مقدمه بلوغ سیاسی است را نمی فهمم یعنی چه.

ایرانی گفت...

کتاب موج سوم در واقع کمک میکند تا اتفاقات و چالشهای موجود را کمی درست تر و مطابق با حقیقت ان ببینیم نه صرف ظاهر ان.اعتراض به هر چیزی یا هر کار صورت گرفته،خود نوعی عدم بلوغ و رشد فکری ست،چه اگر اعتراض و انتقاد در کنار هم ان هم از نوع منطقی و به منظور اصلاح یک ساختار نه تخریب ان صورت گیرد خود نوعی بلوغ فکری ست.البته در این میان،زمان ومکان وفرد نقش بسزایی دارند.درک و فهم درست و حقیقی از هر موضوعی در نهایت منجر به پیدایش دید درست و شعور خواهد شد.پر واضح است که در سیاست هم دقیقااین میتواند الگویی باشد برای بالا بردن شعور سیاسی،ودر نهایت فرد را به نوعی بلوغ در این زمینه هدایت می کند.چه در پارهای از موضوعات سیاسی حتی وارد نشدن و نظر ندادن نیز میتواند نشانه بلوغ سیاسی یک جامعه باشد.

غریب آشنا گفت...

آیا منظورتان این است که در یک جامعه با شعور و توسعه یافته اعتراض وجود ندارد؟ اگر این جامعه همان مدینه فاضله باشد شاید.
آیا باز منظورتان این است که تافلر ما را به داشتن جامعه بی اعتراض تشویق می کند تا در عوض سعی کنیم معنی و روند تحولات را بفهمیم؟
جامعه بدون نقد و اعتراض چگونه دچار تحول می شود؟

ایرانی گفت...

اگر کمی با دقت نوشته بنده را بخوانید جواب همه این سوالات که بیشتر به شبهه می ماند را، خواهید گرفت.این یعنی همان درک درست از موضوعات حتی یک نوشته ساده.