۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

نگاه توده ای و نگاه اتم وار

تا همین چند سال پیش رقابت سختی بین شرکتهای عمده تولید کننده ریزپردازنده ها بر سر سرعت وجود داشت. شرکتهای Intel و AMD مرتبا تراشه هایی با سرعت بیشتر وارد بازار می کردند. اکنون دیگر سر وصدای چندانی در این مورد وجود ندارد. این شرکتها به افزایش تعداد پردازنده ها در هر رایانه روی آورده اند و از 2 تا 16 پردازنده بر روی رایانه های شخصی نصب کرده اند. مهمترین دلیل این کار رسیدن به مرزهای کوانتومی بوده است. ریز کردن تراشه ها دیگر به این سادگیها امکان پذیر نیست و مستلزم قابلیتهای جدید است. تا چند سال پیش می شد با تقریب خوبی خواص مواد نیمرسانای مورد استفاده در تراشه ها را از روی خواص کپه ها یا توده های 3 بعدی آن مواد ارزیابی کرد. حالا با هرچه کوچکتر شدن این نیمرساناها و کاهش ابعاد آنها به 2 و 1 بعد و حتی بدون بعد (نقطه های کوانتومی) باید به سراغ خواص تک تک ذرات موجود در این مواد رفت و برهمکنشهای آنها را با جزئیات زیاد مطالعه کرد. دیگر نمی توان خواص همه آنها را یکجا و یک مرتبه در نظر گرفت. به عبارت دیگر ذرات این مواد تشخص پیدا کرده اند و نمی توان همه را با یک چوب راند. باید مواظب همه ذرات بود و رفتار همه آنها را دانه به دانه زیر نظر داشت. این کار مستلزم هزینه ها و مطالعات بیشتری است ولی در عوض امکانات جدیدی هم به بار می آورد. با سوار شدن اطلاعات بر روی ذرات و اسپین آنها توان ذخیره سازی اطلاعات و نیز سرعت پردازش داده ها افزایش می یابد.
در جوامع انسانی هم اتفاق مشابهی افتاده است. زمانی بود که می شد صفت مشخصی را به یک ملت، قوم، طایفه و یا اهالی یک شهر و یا روستا نسبت داد ( نگاه کپه ای یا توده ای) و تا حد زیادی اشتباه نکرد. فرانسوی و یا عرب بودن و فی المثل اصفهانی و یا لر بودن ویژگیهای خاصی را به یاد ما می آورد. فکر می کنم اینجا هم این نگاه دیگر سودمند نیست و در دوران اخیر خیلی چیزها بواسطه آموزش، ارتباطات و فناوریهای نوین تغییر کرده اند. آدمها تشخص و فردیت پیدا کرده اند و دیگر صرف دانستن اینکه کسی ترک یا عرب است صفات مشخصی را به ذهن ما متبادر نمی کند و یادآور چیز خاصی نیست. هویتهای فردی مهمتر از هویتهای جمعی شده اند. دیگر نمی توان به راحتی و صرفا از روی مشاهده رفتار کسی فهمید که متعلق به چه قوم و ملتی است و یا اهل کجاست.
با رشد و توسعه هویتهای فردی دیگر هیچ دین و یا ایدئولوژی مشخصی که بتوان همه را در چارچوب آن خوشبخت کرد وجود ندارد. شعارها و آرمانهایی که همه را راضی کند کمیاب شده اند. دیگر جامعه پیشرفته و یا جامعه جهان سومی چندان واجد معنی نیستند در عوض می توان از افراد پیشرفته و یا افراد رشد نایافته صحبت کرد. می توان در کشوری جهان سومی فردی رشد یافته بود و برعکس در کشوری پیشرفته فردی رشد نایافته. برای موفقیت یک جامعه برای همه افراد باید برنامه داشت . برای تک تک انسانها باید راهی جدا در آموزش و ارائه امکانات و تغذیه فکری در پیش گرفته شود تا فرصت برابر رشد به همه داده شود. پس معنای عدالت دیگر برابری نیست بلکه مراعات شآن هر کس است.
برای توزیع عادلانه شآن بین انسانها باید آموزش و پرورش را متحول کرد به گونه ای که فرصتهای برابر رشد در اختیار همه قرار بگیرد. یافتن روش تحول البته نیاز به عقل و تصمیم جمعی دارد ولی با این آموزش و پرورشی که مملکت ما دارد تا آینده ای قابل حدس باید شاهد هدر رفت سرمایه های انسانی باشیم.

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

شکایت!

امثال آقای نوری زاد هنوز هم خود را به خواب زده اند. هنوز هم صحبت از آرمانهای امام و دوران طلایی اوائل انقلاب می کنند و حسرت می خورند. بلاهایی که سر آقای نوری زاد و تاجزاده و باقی و ... می آید نتیجه عملکرد خودشان است. یا هنوز نفهمیده اند که از کجا چوب می خورند که زهی حماقت! یا فهمیده اند وتجاهل می کنند که زهی ریاکاری. وقتی آیت الله خمینی می گفت برای حفظ حکومت که اوجب واجبات است ولی فقیه می تواند نماز و روزه را هم تعطیل کند اینها کجا بودند؟ دیگر فرورفتن سر در کاسه توالت که قابل ذکر نیست و جایی برای شکایت ندارد.
هنوز اول عشق است و حاصل فهم جمهوری اسلامی از اسلام می تواند بسیار رعب انگیزتر باشد. باید خدا را شکر کرد هنوز آنقدر بی حیا نشده اند که بگویند همه منابع طبیعی روزمینی و زیرزمینی انفال است و متعلق به ولی فقیه و بقیه به خواست خداوند باید در خدمت آمال ایشان آنچه ایشان می فرمایند انجام دهند و آنچه ایشان می فرمایند بخورند و بپوشند و ببینند و بشنوند و ...
بروید خدا را شکر کنید و از شکایتهایتان توبه!

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

یارانه ها

توزیع پول نفت تنها کاری است که دولتهای ایران بعد از انقلاب انجام داده اند و آن را هم به بدترین وضع ممکن. پس اگر دولت احمدی نژاد بتواند پول نفت را به گونه ای توزیع کند که کمی عادلانه تر باشد من همه ظلمهای او در حق خودم را خواهم بخشید. البته مطمئنم که دولت او توان علمی، مدیریتی لازم و اصولا فهم درست از مساله ندارد و تا حدی هم مطمئنم که خودشان هم به آن آگاه هستند. این جام زهری است که باید بنوشند و به نظرم و با توجه به شناختی که من از آنها دارم این کار را بدون ایجاد بحرانهای موازی انجام نخواهند داد. آنها هم به بحران داخلی و هم به بحران خارجی نیاز شدید دارند تا طوری مردم ایران مشغول شوند که اصلا متوجه وخیم شدن اوضاع اقتصادی شان نشوند. بحران داخلی می تواند از دستگیری رهبران معترض، دستگیری بازاریانی که مالیات نمی دهند و یا سرکوب شدید در دانشگاهها شروع شود و البته آنها خودشان در این کارها ماهرترند. بحران خارجی هم البته به میزان آمادگی همکارانشان در آمریکا و اسرائیل و روسیه و چین بستگی دارد.
شک دارم که پادزهر این زهرها آگاهی مردم باشد. نسبت مستقیمی وجود دارد بین آگاهی و توان اقتصادی و ضمنا بی تفاوتی و حتی گاهی بی غیرتی. اگر فقط تغییر حاکمیت مهم باشد کف خیابان است که تعیین کننده است ولی اگر بهروزی ملت هدف باشد باید دنبال آدمهای صالح گشت که در این زمانه کیمیا هستند. با تفاسیر بالا من در کوتاه مدت منتظر تغییر مهمی نیستم. فقط امیدوارم عزرائیل هم فعالتر شود و کمی هزینه های ملت ایران را کم کند.

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

گب با خدا ۲

خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم.
خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا:...‎خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم.
خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان
بنده: خدايا سه رکعت زياد است
خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدايا !امروز خيلي خسته ام!آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله
بنده: خدايا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!
خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است!نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم
خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد
خدا:ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد
خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد
ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد...شايد توبه کرد...
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری