۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه

چرا؟

آقای ممدوحی از اعضای مجلس خبرگان رهبری فرموده اند که رهبری منتخب خداست و بدون تنفیذ رهبر مردم هیچ کاره اند. باید گفت که نه رهبر از حضرت علی (ع) مقدس تر هستند و نه مردم ایران از خوارج بدتر. حضرت علی (ع) از شمشیر خوارج در جنگ صفین تمکین کرد و مالک را از چند قدمی خیمه معاویه برگرداند. چرا اراده مردم ایران باید از شمشیر خوارج کمتر باشد؟
آیا حضرت علی (ع) ترسیده بود و سستی نشان داد و رهبر ایران  دلیر است و استوار ؟ با این کمالاتی که آقایان در گفتارهای خود بروز میدهند معلوم نیست چرا اصلا باید حوزه علمیه وجود داشته باشد و چرا باید درس خواند و علوم منطق و اصول و فقه به چه کار می آیند؟ رهبر به جای همه فکر کند و بقیه دست بوس باشند و به به و چه چه کنند و نور رهبر را بازتاب بدهند .
تازه اگر رهبر منتخب خداست و رهبر میتواند با قدرت و درایت همه مسائل داخلی و خارجی را حل کند امام زمان که برای حکومت حق بیشتری دارد چرا ظهور نمیکند ؟

۱۳۹۱ مهر ۱۶, یکشنبه

عاقبت ما


اینجا را بخوانید. در جمهوری اسلامی هر چیزی ممکن است . اسلام به کیسه بزرگی تبدیل شده است که از آن هر سیاست دلخواهی را میشود بیرون کشید. جواز این اقدامات قبلا در دوره آیت الله خمینی صادر شده بود که گفته بود حفظ نظام اوجب واجبات است . حدس میزنم که تظاهرات روز چهار شنبه بازار تهران هم یک تظاهرات طراحی شده بود برای کمک به انتخاب اوباما که گمان میرود بیشتراز رقیبش آماده احتراز ازجنگ باشد. نشانه اش هم اینکه رسانه های ایران خبر آن را پخش کردند.البته چند تا شعار کنترل شده و دستگیری هم لازم هست تا همه چیز طبیعی  به نظر بیاید .این جماعت فکر میکنند سر آمریکا و اسرائیل هم میتوانند کلاه بگذارند. با ناامیدی فکر میکنم که آینده بسیار تاریکی در انتظار مردم ایران هست و مردم هنوز در دوره خوشی به سر میبرند. توهم ایرانیها که از صدر تا ذیل آنها را شامل میشود و از دوره پهلوی تا کنون شایع بوده است بلاخره دارد کار دستشان میدهد. نیازی به جنگ با امریکا نیست. این تحریمها ۲-۳ سال دیگر که ادامه پیدا کند باید فاتحه ۲ نسل دیگر را هم خواند. با همه اینها هنوز منتظر یک سناریو به شکل زیر هستم :
رهبر در اطلاعیه مهمی  اعلام میکند که به دلیل شرایط نبرد با استکبار جهانی لازم هست که از حد اکثر توان کشور به شکل متمرکز برای مدیریت بحران استفاده شود. بنابراین قدرت قوای ۳ گانه به شورای مثلا بحران تفویض میشود. بعدش هم مقصر همه رسوایی ها احمدی نژاد میشود و بعد هم با وجود چشمان اشکبار رهبر و قلب به درد آمده اش آن شورا تصمیم به تسلیم هسته ای میگیرد . رهبر هم فقط به خاطر احترام به عقل جمعی و نا امید کردن استکبار تصمیم آنها را میپذیرد و بعد پیدا کنید نسل جزغاله را.   

۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

علوم سیاسی یا روانشناسی



در کشورهای توسعه یافته علوم سیاسی چیز جا افتاده ای است. اگر دانش آموخته علوم سیاسی باشید یا مطالعات سیاسی داشته باشید و برای شناخت تحولات سیاسی یک کشور توسعه یافته وقت صرف کرده باشید می توانید تا حد زیادی مطمئن باشید که قادرید  چارچوب روندهای سیاسی آن کشور را پیش بینی کنید. تغییر جهت های سیاسی ، رفتار احزاب و شخصیت های حزبی و پارلمانی ، نیز تغییر در راهبردهای ملی را درک و تحلیل کنید. اما در کشورهای توسعه نیافته این گونه از علوم مفید فایده نیست. چیزی که بیش از همه مفید است روانشناسی اهل قدرت است. اینکه بدانیم فلان قدرتمند چه گونه کودکی خود را گذرانده است ، چه علایقی را در جوانی خود دنبال کرده است ، عاشق شده است یا نه ، با چه کیفیتی تحصیل کرده است و چه رفتاری با اطرافیان خودش داشته است ، چه کتابهایی میخوانده و دوستدار چه شخصیت هایی بوده است و ... بیشتر سودمند است.برای درک تحولات قدرت در ایران هم باید تحلیل شخصیت و روان گسترده و عمیقی از اهل قدرت در دست داشت . این گونه تحلیلها مبتنی بر اطلاعاتی هستند که در دسترس عموم قرار ندارند و البته سازمانهای اطلاعاتی همان کشورهای توسعه یافته به اندازه کافی به این نوع داده ها دسترسی دارند. پس آنها بهتر از همه می توانند روند های تحولات سیاسی کشورهای توسعه نیافته را تحلیل و پیش بینی کنند. با دست پر بر سر میز مذاکره مینشینند و سوال و جوابهای طرف مذاکره را از قبل حدس زده اند .برای پیش بینی تحولات ایران لازم نیست تاکتیک و استراتژی بلد باشیم یا  ... کافی است اهل قدرت را بشناسیم.به عنوان مثال دانستن اینکه فلانی که از مهره های اصلی اصلاح طلبان بوده در محله شان در زمان انقلاب آدم اعدام میکرده است و یا فلان سردار سپاه بهترین خاطره دوره کودکی اش آبتنی در جوی های آب نازی آباد است حلال فهم بسیاری از رفتارها و مسائل هستند.

۱۳۹۱ خرداد ۱۸, پنجشنبه

وقتی علامه طباطبایی سست استدلال است -

چهار اشكال بر حكم ((جواز تعدد زوجات )) و پاسخ بدانها
بعضى ها به اين حكم يعنى ((جواز تعدد زوجات )) چند اشكال كرده اند.
اول اينكه : اين حكم آثار سوئى در اجتماع به بار مى آورد زيرا باعث جريحه دار شدن عواطف زنان مى شود و آرزوهاى آنان را به باد داده ، فوران عشق و علاقه به شوهر را خمود و خاموش مى كند و حس حب او را مبدل به حس انتقام مى گرداند. و در نتيجه ، ديگر به كار خانه نمى پردازد و از تربيت فرزندان شانه خالى مى كند. و در مقابل خطائى كه شوهر به او كرده در مقام تلافى بر مى آيد و به مردان اجنبى زنا مى دهد و همين عمل باعث شيوع اعمال زشت و نيز گسترش خيانت در مال و عرض و... مى گردد و چيزى نمى گذرد كه جامعه به انحطاط كشيده مى شود.
دوم اينكه : تعدد زوجات مخالف با وضعى است كه از عمل طبيعت مشاهده مى كنيم چون آمارگيرى هائى كه در قرون متمادى از امتها شده نشان مى دهد كه همواره عدد مرد و زن برابر بوده و يا مختصر اختلافى داشته است معلوم مى شود طبيعت براى يك مرد. يك زن تهيه كرده ، پس اگر ما خلاف اين را تجويز كنيم بر خلاف وضع طبيعت رفتار كرده ايم .
سوم اينكه : تشريع تعدد زوجات مردان را به حرص در شهوترانى تشويق نموده و اين غريزه حيوانى (شهوت ) را در جامعه گسترش ‍ مى دهد.
و چهارم اينكه : اين قانون موقعيت اجتماعى زنان را در جامعه پائين مى آورد و در حقيقت ارزش چهار زن را معادل با ارزش يك مرد مى كند و اين خود يك ارزيابى جائرانه و ظالمانه ، است حتى با مذاق خود اسلام سازگار نيست ، چرا كه اسلام در قانون ارث و در مساءله شهادت يك مرد را برابر دو زن قرار داده ، با اين حساب بايد ازدواج يك مرد را باد و زن تجويز كند نه بيشتر پس تجويز ازدواج با چهار زن به هر حال از عدالت عدول كردن است آن هم بدون دليل و اين چهار اشكال اعتراضاتى است كه مسيحيان و يا متمدنين طرفدار تساوى ((حقوق زن و مرد)) بر اسلام وارد كرده اند.
جواب از اشكال اول را مكرر در مباحث گذشته داديم و گفتيم كه اسلام زير بناى زندگى بشر و بنيان جامعه انسانى را بر زندگى عقلى و فكرى بنا نهاده است نه زندگى احساسى و عاطفى در نتيجه هدفى كه بايد در اسلام دنبال شود رسيدن به صلاح عقلى در سنن اجتماعى است نه به صلاح و شايستگى آنچه كه احساسات دوست مى دارد و مى خواهد. و عواطف به سويش كشيده مى شود.
و اين معنا به هيچ وجه مستلزم كشته شدن عواطف و احساسات رقيق زنان و ابطال حكم موهبتهاى الهى و غرايز طبيعى نيست ،
 
ترجمه تفسير الميزان جلد 4 صفحه 293
  در مباحث علم النفس مسلم شده است كه صفات روحى و عواطف و احساسات باطنى از نظر كميت و كيفيت با اختلاف تربيت ها و عادات مختلف مى شود همچنانكه به چشم خود مى بينيم كه بسيارى از آداب در نظر شرقى ها پسنديده و ممدوح و در نظر غربيها ناپسند و مذموم است . و به عكس آن بسيارى از رسوم و عادات وجود دارد كه در نظر غربيها پسنديده و در نظر شرقى ها ناپسند است و هيچگاه يافت نمى شود كه دو امت در همه آداب و رسوم نظر واحدى داشته باشند، بالاخره در بعضى از آنها اختلاف دارند.
و تربيت دينى در اسلام زن را بگونه اى بار مى آورد كه هرگز از اعمالى نظير تعدد زوجات ناراحت نگشته و عواطفش جريحه دار نمى شود (او همينكه مى بيند خداى عزوجل به شوهرش اجازه تعدد زوجات را داده تسليم اراده پروردگارش مى شود و وقتى مى شنود كه تحمل در برابر آتش غيرت مقامات والائى را نزد خداى تعالى در پى دارد به اشتياق رسيدن به آن درجات تحمل آن برايش گوارا مى گردد ((مترجم )) ).
بله يك زن غربى كه از قرون متمادى تاكنون عادت كرده به اينكه تنها همسر شوهرش باشد و قرنها اين معنا را در خود تلقين نموده ، يك عاطفه كاذب در روحش جايگير شده و آن عاطفه با تعدد زوجات ضديت مى كند. دليل بر اين معنا اين است كه زن غربى به خوبى اطلاع دارد كه شوهرش با زنان همسايگان زنا مى كند و هيچ ناراحت نمى شود، پس اين عاطفه اى كه امروز در ميان زنان متمدن پيدا شده عاطفه اى است تلقينى و دروغين .
و اين نه تنها مرد غربى است كه هر زنى را دوست داشته باشد (چه بكر و چه بيوه ، چه بى شوهر و چه شوهردار) زنا مى كند، بلكه زن غربى نيز با هر مردى كه دوست بدارد تماس غير مشروع برقرار مى كند و از اين بالاتر اينكه زن و مرد غربى با محرم خود جمع مى شوند و مى توان ادعا كرد كه حتى يك انسان غربى از ميان هزاران انسان را نخواهى يافت كه از ننگ زنا بر حذر مانده باشد (چه مردش و چه زنش ) انسان غربى به اين هم قانع نيست بلكه عمل زشت لواط را هم مرتكب مى شود و شايد مردى يافت نشود و يا كمتر يافت شود كه از اين ننگ سالم مانده باشد و اين رسوائى را بدانجا رساندند كه در چند سال قبل از پارلمان انگليس ‍ خواستند تا عمل لواط را برايشان قانونى كند چون آنقدر شايع شده بود كه ديگر جلوگيريش ممكن نبود و اما زنان و مخصوصا دختران بكر و بى شوهر كه فحشاء در بينشان به مراتب زننده تر و فجيع تر بود.
و جاى بسيار شگفت است كه چگونه زنان غربى از اين همه بى ناموسى كه شوهرانشان مى بينند متاءسف نگشته ، دلها و عواطفشان جريحه دار نمى شود،

ترجمه تفسير الميزان جلد 4 صفحه 294
و چگونه است كه احساسات و عواطف مردان از اين كه در شب زفاف همسرشان را بيوه مى يابند ناراحت نشده و عواطفشان جريحه دار نمى گردد؟ و نه تنها ناراحت نمى شود بلكه هر قدر همسرش بيشتر زنا داده باشد و مردان بيشترى از او كام گرفته باشند، او بيشتر مباهات و افتخار مى كند و منطقش اين است كه من همسرى دارم كه عاشق هاى زيادى دارد و شيفتگانش بر سر همخوابى با او با يكديگر جنگ و ستيز دارند همسر من كسى است كه ده ها و بلكه صدها دوست و آشنا دارد.
 ولى اگر آن نكته كه خاطرنشان كرديم در نظر گرفته شود، اين شگفتى ها از بين مى رود گفتيم عواطف و احساسات با اختلاف تربيت ها مختلف مى شود اين اعمال نامبرده از آنجا كه در سرزمين غرب تكرار شده و مردم در ارتكاب آن آزادى كامل دارند دلهايشان نسبت به آن خو گرفته است تا جائى كه عادتى معمولى و مالوف شده و در دلها ريشه دوانده به همين جهت عواطف و احساسات به آن متمايل و از مخالفت با آن جريحه دار مى شود.
و اما اينكه گفتند: تعدد زوجات باعث دلسردى زنان در اداره خانه و بى رغبتى آنان در تربيت اولاد مى شود و نيز اينكه گفتند: تعدد زوجات باعث شيوع زنا و خيانت مى گردد درست نيست زيرا تجربه خلاف آن را اثبات كرده است .
در صدر اسلام حكم تعدد زوجات جارى شد و هيچ مورخ و اهل خبره تاريخ نيست كه ادعا كند در آن روز زنان به كار كردن در خانه بى رغبت شدند و كارها معطل ماند و يا زنا در جامعه شيوع پيدا كرد بلكه تاريخ و مورخين خلاف اين را اثبات مى كنند.
علاوه بر اينكه زنانى كه بر سر زنان اول شوهر مى كنند، در جامعه اسلامى و ساير جامعه هائى كه اين عمل را جايز مى دانند با رضا و رغبت خود زن دوم يا سوم يا چهارم شوهر مى شوند و اين زنان ، زنان همين جامعه ها هستند و مردان آنها را از جامعه هاى ديگر و به عنوان برده نمى آورند و يا از دنيائى غير اين دنيا به فريب نياورده اند و اگر مى بينيم كه اين زنان به چنين ازدواجى تمايل پيدا مى كنند به خاطر عللى است كه در اجتماع حكم فرما است و همين دليل روشن است بر اينكه طبيعت جنس زن امتناعى از تعدد زوجات ندارد و قلبشان از اين عمل آزرده نمى شود بلكه اگر آزردگى اى هست از لوازم و عوارضى است كه همسر اول پيش مى آورد زيرا همسر اول وقتى تنها همسر شوهرش باشد دوست نمى دارد كه غير او زنى ديگر به خانه اش وارد شود زيرا كه مى ترسد قلب شوهرش متمايل به او شود و يا او بر وى تفوق و رياست پيدا كند و يا فرزندى كه از او پديد مى آيد با فرزندان وى ناسازگارى كند و امثال اين گونه ترس ها است كه موجب عدم رضايت و تاءلم روحى زن اول مى شود نه يك غريزه طبيعى .

*باقی  مطالب را می توانید خودتان دنبال کنید .

۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه

مناظره ي منبر و دار ، شعري از اُستاد شهريار

منبر از پشت شيشه ي مسجد
چشمش اُفتاد و ديد چوبه ي دار
عصبي گشت و غيضي و غضبي
بانگ بر زد كه اي خيانت كار
تو هم از اهل بيت ما بودي
سخت وحشي شدي و وحشت بار
نرده ي كعبه حرمتش كم بود؟
كه شُدي دار شحنه، شرم بدار
ما سرو كارمان به صلح و صلاح
تو به جُرم و جنايتت سر و كار
دار، بعد از سلام و عرض ادب
وز گناه نكرده استغفار
گفت ما نيز خادم شرعيم
صورت اخيار گير، يا اشرار
تو قلم مي زني و ما شمشير
غِلظت از ما قضاوت از سركار
تا نه فتوي دهند منبر و ميز
دار كي مي شود سر و سر دار
هر كجا پند و بند درماندند
نوبتِ دار مي رسد ناچار
منبري را كه گير و دارش نيست
همه از دور و بر كنند فرار
باز منبر فرو نمي آمد
همچنان بر خر ِ ستيزه سوار
عاقبت دار هم ز جا در رفت
رو به دَر تا كه بشنود ديوار
گفت اگر منبر تو منبر بود
كار مردم نمي كشيد به دار

۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه

خوشا به حال موعظه کننده سر کوه

خوشا به حال آنانکه گندم می کارند زیرا که راستی می افشانند .

خوشا به حال آموزگاران کلاس اول زیرا که یقین دارند کار مفیدی انجام داده اند .

خوشا به حال رفته گران کوی و برزن چرا که خدمتکار پاکی بوده اند.

خوشا به حال سبزی و میوه فروشها چرا که سلامتی را به مردم فروخته اند.

خوشا به حال زنان و مردانی که تصمیم می گیرند و انتخاب می نمایند زیرا که رشد میکنند.

خوشا به حال آنانکه دوست می دارند زیرا که دوست داشته خواهند شد.

خوشا به حال آنانکه سیر کرده اند چرا که سیر خواهند شد .

خوشا به حال آنانکه بخشیده اند زیرا که بخشیده خواهند شد.

خوشا به حال آنانکه راست گفته اند چرا که درستی را بزرگ داشته اند و بزرگ داشته خواهند شد.

خوشا به حال آنانکه خلوت دارند زیرا که در جلوت عزیز خواهند شد.

۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

یک بازی

يكي بود يكي نبود. يك كشور كوچكي بود. اين كشور يك جزيره كوچك بود. كل پول موجود در اين جزيره ۲ دلار بود؛ ۲ سكه ۱ دلاري كه بين مردم در جريان بود. جمعيت اين كشور ۳ نفر بود. تام مالك زمين جزيره بود. جان و ژاك هر كدام يك سكه ۱ دلاري داشتند.
- جان زمين را از تام به قيمت ۱ دلار خريد. حالا تام و ژاك هر كدام ۱ دلار داشتند و جان مالك زمين بود كه ۱ دلار ارزش داشت. دارايي خالص كشور ۳ دلار شد.
- ژاك فكر كرد كه فقط يك قطعه زمين در كشور وجود دارد و از آنجايي كه زمين قابل توليد نيست، ارزشش بالا خواهد رفت. بنابراين ۱ دلار از تام قرض كرد و با ۱ دلار خودش، زمين را از جان به قيمت ۲ دلار خريد. تام يك دلار به ژاك قرض داده است. بنابراين دارايي خالص او ۱ دلار است. جان زمينش را به قيمت ۲ دلار فروخت. بنابراين دارايي خالص او ۲ دلار است. ژاك مالك زميني به قيمت ۲ دلار است، اما يك دلار به تام بدهكار است. بنابراين دارايي خالص او ۱ دلار است. دارايي خالص كشور ۴ دلار شد.
- تام ديد كه ارزش زميني كه يك وقت مالكش بود افزايش يافته است. او از فروختن زمين پشيمان شده بود. تام يك دلار به ژاك قرض داده بود. پس ۲ دلار از جان قرض كرد و زمين را به قيمت ۳ دلار از ژاك خريد. در نتيجه، حالا مالك زميني به قيمت ۳ دلار است. اما از آنجايي كه ۲ دلار به جان بدهكار است دارايي خالص او ۱ دلار است. جان ۲ دلار به تام قرض داده است. بنابراين دارايي خالص او ۲ دلار است. ژاك اكنون ۲ دلار دارد. بنابراين دارايي خالص او ۲ دلار است. دارايي خالص كشور ۵ دلار شد. حبابي در حال شكل‌گيري است.
- جان ديد كه ارزش زمين در حال بالا رفتن است. او هم تمايل داشت مالك زمين شود. ۲ دلار داشت و ۲ دلار از ژاك قرض كرد و زمين را به قيمت ۴ دلار از تام خريد. در نتيجه، تام قرضش را برگرداند و حالا ۲ دلار دارد. دارايي خالص او ۲ دلار است. جان مالك زميني به ارزش ۴ دلار است اما چون ۲ دلار از ژاك قرض كرده است دارايي خالص او ۲ دلار است. ژاك ۲ دلار به جان قرض داده است و بنابراين دارايي خالص او ۲ دلار است. دارايي خالص كشور ۶ دلار شد، اگر چه كشور همان يك قطعه زمين و ۲ سكه ۱ دلاري در گردش را دارد.
- همه پول بيشتري داشتند و خوشحال و خوشبخت بودند تا اينكه يك روز افكار نگران‌كننده‌اي به ذهن ژاك خطور كرد. «هي، كجاي كاري؟ اگر افزايش قيمت زمين متوقف بشه، اونوقت جان چطوري ميتونه قرض منو پس بده. فقط ۲ دلار تو كشور هست و فكر كنم بعد از اين همه معامله، ارزش زمين جان حداكثر ۱ دلار باشه، نه بيشتر.»
- تام هم همين فكر را كرد. ديگر هيچكس نمي‌خواست زمين را بخرد. در نهايت، تام ۲ دلار دارد و دارايي خالص او ۲ دلار است. جان ۲ دلار به ژاك بدهكار است و زميني كه فكر مي‌كرد ۴ دلار مي‌ارزد حالا ۱ دلار ارزش دارد. بنابراين دارايي خالص او ۱ دلار است. ژاك ۲ دلار به جان قرض داده است، اما چه قرضي! اگر چه دارايي خالص ژاك هنوز ۲ دلار است اما قلبش بد جوري ميزنه. دارايي خالص كشور ۳ دلار شد!
- خب چه كسي ۳ دلار از كشور دزديده است؟ البته قبل از اينكه حباب بتركد جان فكر مي‌كرد زمينش ۴ دلار مي‌ارزد. در واقع قبل از تركيدن حباب، دارايي خالص كشور روي كاغذ ۶ دلار بود. جان چاره‌اي جز اعلام ورشكستگي ندارد. ژاك هم زمين ۱ دلاري را به جاي قرضش از جان مي‌گيرد. حالا تام ۲ دلار دارد. جان ورشكسته است و دارايي خالص او صفر دلار است (همه چيز را از دست داده است). ژاك هم چاره‌اي ندارد جز اينكه به زمين ۱ دلاري اكتفا كند. پس دارايي خالص كشور ۳ دلار است.
- تام برنده است. جان بازنده است. ژاك هم خوش‌شانس است كه دارايي اوليه خود را دارد!
* * *
نكات:
- وقتي حباب مي‌تركد، افراد داراي پول نقد برنده هستند.
- اگر در اين كشور نفر چهارمي هم با ۱ دلار بود اما وارد اين بازي نمي‌شد نه مي‌برد نه مي‌باخت اما مي‌ديد كه ارزش پولش بالا و پايين مي‌رود.
- اگر شما باهوش باشيد و بدانيد حبابي در حال بزرگ شدن است، مي‌‌ارزد كه پول قرض كنيد و وارد بازي شويد اما بايد بدانيد چه زماني همه چيز را به پول نقد تبديل كنيد.
- ارزش واقعي زمين يا ديگر كالاها وابستگي زيادي به رفتار رواني جامعه دارد।
منبع: ای میل دریافتی

۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

زور یا تزویر

در مقاله منتشره سردار علایی یک عبارت کلیدی وجود دارد که شکی باقی نمی گذارد مخاطب او آیت الله خامنه ای بوده است و آن "اردو کشی و زور آزمایی خیابانی" است .جالبتر از همه اینکه این مقاله در روزنامه اطلاعات که زیر نظر سرپرست ولی فقیه اداره میشود چاپ شده است. به زبان ساده این قدر گردش امور از دست رهبر خارج شده است که زیر دستانش بر او جسور شده اند و اطرافش خالی است. گرچه تزویر عمرو عاص بر زور معاویه پیروز نشد ولی این بار احتمالا آیت الله خامنه ای نمیتواند تا پایان عمرش ولی فقیه باقی بماند و کسی دارد خودش را آماده اشغال کرسی اش میکند.