۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

برای ثبت در تاریخ!

فکر می کردم تاریخ چیز خیلی مهمی است. فکر می کردم اگر همه تاریخ بدانند و به قول علما حافظه تاریخی داشته باشند آنگاه فساد و تقلب و ریاکاری و خیانت و عوام فریبی و ...خیلی کمتر خواهد بود. خدا می داند که چقدر از مشکلات قومی، دینی،فرهنگی و ...ریشه در تاریخ دارد. چقدر از اختلافات به خاطر عدم دسترسی به یک روایت صحیح و معتبر از وقایع گذشته است. یک نمونه خیلی ساده و دم دستی، ماجرای خلافت و امامت، غدیر خم و سقیفه بنی ساعده و داستانهای ملحقه است.
در کتابهای تاریخ و فلسفه تاریخ به خصوص مقدمه ابن خلدون خوانده بودم که مورخ و خواننده هر دو باید مواظب خیلی چیزها باشند. غرضها و مرضها، ناباوریها،از بین رفتن شواهد، فاصله زمانی و خیلی چیزهای دیگر. خوانده بودم ولی ندیده بودم. شنیده بودم ولی ندیده بودم. وقتی در عصر ارتباطات و جلوی دوربینها و با در دست بودن تعداد زیادی عکس و مصاحبه می توان روایتهای بسیار متناقضی از یک رویداد واحد ارائه داد و از کسی نترسید و نگران چیزی نبود چرا باید تاریخ خواند. وقتی از زمان حال خبر نداریم و قادر نیستیم که فهم واحدی از یک رویداد ثبت شده را جا بیاندازیم چگونه می توان به تاریخ استناد کرد؟ چقدر این عبارت "برای ثبت در تاریخ" خنده دار است!
داشتم فکر می کردم که شاید جایگزین کردن درس حقوق به جای تاریخ این نوع مشکلات را حل کند. وقتی مردم حقوق و مسوولیتهای خود را بشناسند و قانون را بدانند این نوع اختلافات برطرف می گردد. شاید مردم بیش از تاریخ به خواندن حقوق احتیاج داشته باشند ولی بعدا فهمیدم که باز هم راویان رویدادها راهشان برای سوء استفاده باز است. باز می توانند در شب ادعای روز کنند. حالا چشم و گوشم از این ادعاها پر است. حالا فهمیده ام که شیطان به اندازه طول تاریخ تجربه دارد و از زمان بابا آدم تا حالا به طور پیوسته زرنگ تر و آدم شناس تر شده است. فهمیده ام که بی شرافتی درمان ندارد.

هیچ نظری موجود نیست: