۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

شفا

بنا به آیات قرآن ، با انداختن پيراهن يوسف (ع) بر روي چشمان پدر، بينايي حضرت يعقوب (ع) بازمي‌گردد و يک پزشک مصري به اين نتيجه می رسد که چيزي جز عرق بدن يوسف (ع) نمي‌تواند عامل بينايي چشمان پدر باشد. این پزشک با مطالعه بر روي ترکيبات عرق انسان و آزمايش آن بر روي خرگوش‌ها به نتايج مثبتي دست می یابد. پس از آزمايش داروي خود بر روي 250 بيمار مبتلا به آب مرواريد و احراز 99 درصدي اثربخشي اين دارو، برايش مسجل می شود که اين معجزه‌ي از سوي قرآن بوده است.اینجا را بخوانید.
نمی دانم من چرا نتیجه دیگری می گیرم. اینکه یوسف (ع) ویژگی خاصی نداشته و عرق تن همه انسانها همان شفابخشی را دارد!

نوابیغ

فکر می کنم بهترین جا برای یک دکتر فیزیک که دنبال یک پسادکترا می گردد هم از نظر درآمد و هم از نظر کیفیت کار یکی از آزمایشگاههای ملی آمریکاست. درآمد سالانه یک پسادکتر در یکی از این آزمایشگاهها حدود 55 تا 60000 دلار در سال است که معادل یک استادیار فیزیک است. سخنران هفتگی سمینار دکترا، این بار رئیس یکی از بخشهای نظری آزمایشگاه ملی لوس آلاموس بود. از موضوع سخنرانی، تسلط و سواد طرف لذت بردم.سخنران این هفته دست کم 2 میلیون دلار grant داشت. تا حالا 150 مقاله با بیش از 1600 ارجاع داشته است. جالب اینکه کار اصلی اش پلوتونیوم است و نمی تواند در موضوع اصلی کارش مقاله یا سخنرانی داشته باشد. همه این مقالات کارهای زنگ تفریحش هستند. از طرفی وقتی با دانشجوهای دکترا صحبت می کنی همگی به درستی دنبال یک شغل در چنین جایی هستند. نکته عجیب اینکه بیشتر این نوابیغ به این سمینار نیامده بودند و سمینار هفتگی بیش از همیشه کم مشتری بود. شاید راههای بهتری وجود دارد که من نمی شناسم. اگر می دانید کمکم کنید.

۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه

اعلام خطر

خیلی از فیزیکدانهای خوب را می شناسم که حرفی برای گفتن دارند و پژوهشگرهای قابل و برجسته ای هستند ولی توانایی چندانی در حل مسائل فیزیک به خصوص از نوع جکسونی یا اشکرافتی اش ! ندارند. بیشتر جماعتی هم که چنین توانایی دارند جهان سومی هستند. به نظرم نسل فیزیکدانهایی که توانایی حل مسائلی از نوع جکسون را دارند در حال انقراض است. من اعلام خطر می کنم!
حالا واقعا اینکه توانایی حل چنین مسائلی با تمام جزئیات چقدر در پیشبرد فیزیک سهم دارد یا این سهم در حال کاهش یا افزایش است نمی دانم.

۱۳۸۷ اسفند ۷, چهارشنبه

فتوای کلیسا

از نظر کلیسای کاتولیک استفاده از شیمی و ریاضی برای جلوگیری از بارداری اشکالی ندارد ولی استفاده از فیزیک حرام است. هرچه فکر کردم نفهمیدم دلیل نزول این فتوا چیست.

۱۳۸۷ اسفند ۶, سه‌شنبه

علم سنجی

زمانی بود که برایم تولید مقاله برابر بود با تولید علم وچون تولید علم را هم مقدس می دانستم ، بنابراین تولید مقاله برابر بود با کار مقدس کردن. طبقه بندی این کار قدسی هم در رشته من عبارت بود از داشتن مقاله در Nature و Science و PRL و PRB و ....الی آخر. در این چند سالی که سعی کرده ام به این قافله بپیوندم هرچه بیشتر خواندم و دیدم ،بیشتر متوجه شدم که گاهی این کار مقدس چقدر کثیف است!
مقاله شما مشکل دار تشخیص داده می شود و بعد متوجه می شوید که داور یا فردی از همکارانش ، همان موضوع را در مجله ای بهتر چاپ کرده است. افرادی را می بینید که پرمقاله هستند، سرشناسند، رییس گروه و موسسه و ...هستند ولی چندین مقاله با غلطهای بدیهی دارند (به نظرم در این جور مواقع داشتن یک غلط برای از دست رفتن اعتبار کافی است). بعد می فهمید که چرا فلان ویراستار (ادیتور) چپ و راست دانشجو و پسادکتر به این آقا معرفی می کند. مدتها ضریب تاثیر یا Impact factor یک مجله برایم مهم بود ولی حالا در این بلبشوی مجلات ، تعدادی مجله می شناسم که انتخاب اول یا دوم نویسندگان نیستند ولی ضریب تاثیرشان از مجلاتی که انتخاب اول همان نویسندگان هستند بیشتر است. حالا واقعا مانده ام که چگونه علم سنجی کنم؟ حرف چه کسی را باور کنم؟ فکر می کردم داوران جایی مثل مثلا NSF باید خیلی کار سختی داشته باشند که از بین انبوه تقاضاها بهترین ها را تامین مالی کنند ولی ظاهرا در بیشتر مواقع تصمیماتشان از قبل گرفته می شود و دقیقا داستان خودی و نخودی آنجاها هم رواج دارد.
خوشبختانه هنوز می شود به آدمهایی که نظرشان صائب است دسترسی داشت ولی دامن علم خیلی آلوده شده است.

۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

پاکستان پر

خبر عجیبی خواندم راجع به دره سوات در پاکستان. ظاهرا گروه طالبان در دره سوات (معروف به سویس آسیا) قوانین شریعت را اجرا می کنند . آنها در مدارس دخترانه بمب گذاری کرده اند و جلوی تحصیل دختران را می گیرند. اسامی کسانی که قرار است مجازات یا اعدام شوند از پیش از رادیو شبانه آنها پخش می شود و ....حالا دولت پاکستان وارد مذاکرات رسمی با آنها شده است و توافق شده است که در آن منطقه قوانین شریعت اجرا شود!. یعنی رسما اعلام شده است که دولت مرکزی وجود ندارد و این دعوتی است برای بقیه مناطق پاکستان که دست به کار شوند و هرچه زودتر احکام خدا را اجرا کنند.
خدا سلطان محمود غزنوی که آنها را به زور شمشیر مسلمان کرد و سیا و موساد و اینتلیجنس سرویس را که احتمالا خوابهایی برای شیعه و سنی پاکستان و شاید ایران دیده اند را نبخشاد.

۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

کمیته امداد

محمود هم اتاقی جدید من از اردن است. یکبار صحبت می کرد که سیستم آموزشی و درمانی ما در خاورمیانه اول است. سطح زندگی در کشور ما بالاست و از این حرفها. در دلم گفتم:
چو بیشه تهی ماند از نره شیر/شغالان در آیند آنجا دلیر
به هر حال ما که بخیل نیستیم اگر آنها به جایی برسند ما هم خوشحال می شویم. سندش برای پیشرفت علمی اردن شتابدهنده سزامی اهدایی آلمان بود. در بخش درمانی گفت تا چند سال پیش برای جراحی های پیشرفته مثل جراحی مغز اردنی ها به خارج می رفتند ولی الآن در خود اردن عمل می شوند. توضیح داد که اخیرا در اردن بیمارستانی تاسیس شده که متعلق به کمیته امداد امام خمینی است،جراحهای اردنی جراحیهای پیشرفته ای درآن انجام می دهند و در بیشتر موارد پولی از اردنی ها گرفته نمی شود. حتی ایرانیها برای جراحی به آنجا مراجعه می کنند!. با هیجان گفتم از آنهایی که پول ایران را اینطوری خرج می کنند بیزارم. دهانش وا مانده بود.انتظارش را نداشت. شاید فکر می کرد ایرانیها همه احمدی نژادی هستند.چیزی نگفت و بیرون رفت.
بعد آمد و گفت شما قدرتمندید و نفت دارید و باید با اسراییل و آمریکا مبارزه کنید. گفتم و شما؟ گفت ما در حال توسعه هستیم و نباید با این هزینه ها عقب بیافتیم و....این بار من بودم که خشکم زد. بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم.

۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه

تاریخ

فکر می کنم نقطه آغاز ملت سازی و تمدن سازی روایت تاریخ است. همان کاری که روشنفکران دوره رضاشاه کردند. آنها سعی کردند تاریخ ایران را طوری روایت کنند که در آن استمرار فرهنگ ایرانی و به خصوص عنصر پارسی در آن نمایان باشد. من با همین تاریخی که آنها روایت کردند بزرگ شدم. در دوره دبستان و راهنمایی یکی از جذابترین قسمتهای کتابهای تاریخ برای من نقشه های قلمرو حکومتهای ایرانی بود. در نظرم هرچه قلمروشان بزرگتر بود بیشتر شایسته احترام بودند.این کار را قبل از دوره پهلوی، فردوسی هم کرده بود، با دغدغه های خاص خودش. اعتقاد دارم اگر بخواهیم دین را به شکل درستی وارد زندگی اجتماعی کنیم باید روایتی یکپارچه، منسجم و مبتنی بر حقایق از همه اتفاقات تاریخی مربوط به دین و مذهب داشته باشیم. چیزی که الآن نمونه ای از آن سراغ ندارم. هنوز نمی دانم که مثلا دلیل رحلت پیامبر ما چه بوده است؟ بیماری، مسمومیت،...یا امام حسین در آن 10 سالی که تحت حکومت معاویه بوده است چگونه زیسته است؟ منبع درآمدش چه بوده و چگونه درک خود از قرآن و سنت پیامبر را نشر داده است و .....
ما شاید بیش از هر چیز به شناخت تاریخ خودمان احتیاج داریم. چند تا از پیش بینی های فردوسی را در زیر نقل کرده ام. انگاری که زمان حال ما را روایت می کرده است:
از ايران و از ترک و از تازيان / نژادی پديد آيد اندر ميان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود / سخن‌ها به کردار بازی بود
همه گنج‌ها زير دامن نهند / بميرند و کوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم و رنج و شور/ که شادی به هنگام بهرام گور
نه جشن و نه رامش نه کوشش نه کام / همه چاره‌ و تنبل و ساز دام
پدر با پسر کين سيم آورد / خورش کشک و پوشش گليم آورد
زيان کسان از پی سود خويش / بجويند و دين اندر آرند پيش
شود بنده‌ی بی‌هنر شهريار / نژاد و بزرگی نيايد به کار
به گيتی کسی را نماند وفا / روان و زبان‌ها شود پر جفا




۱۳۸۷ اسفند ۱, پنجشنبه

زبان

روزهای اولی که معلم آزمایشگاه و حل تمرین شدم نگران زبان بودم. نگران بودم که مشکل دستوری و تلفظ و...داشته باشم ولی کم کم متوجه شدم که سخت گیری من از آمریکاییها بیشتر است! کاملا پذیرفته اند که یک معلم خارجی داشته باشند با زبانی ناقص و یا ناکامل. ندیدم که مسخره کنند و یا ایراد بگیرند که به نظرم عجیب است. به مرور شروع کردم به اینکه از آنها بخواهم اشتباهات مرا اصلاح کنند. متوجه شدم نگاه آنها به من نگاهی از پایین به بالا بوده است. اینکه یتوانند به من کمک کنند تا بهتر صحبت کنم برای آنها تا حدی مایه غرور بوده است. گاهی به سادگی شان غبطه می خورم:)
بعضی وقتها بدون کمک آنها واقعا معنی بعضی از عبارتها را نمی فهمم. مثلا جمله get your guns up بر خلاف معنی ظاهری اش جمله ای است در تشویق تیم فوتبال دانشگاه به این معنی که دستت را به شکل کلت در بیار و بالا بگیر. به هم که می رسند اینطوری می گویند. حالا شما در تگزاس باشید و یکی هم به شما بی مقدمه چنین چیزی بگوید چه فکری خواهید داشت؟

۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

بیگانه ستیزی

یکی از دلایلی که مردم ایالتهای جنوبی آمریکا بیشتر از شمالیها نژاد پرست هستند، علاوه بر آنکه به جنگهای شمال و جنوب و مساله برده داری مربوط می شود به نظرم حضور هیسپانیک ها یا مردم آمریکای لاتین به خصوص مکزیکی هاست. با اینکه امکان مهاجرت قانونی دارند ولی خیلی از آنها به شکل غیر قانونی وارد آمریکا شده اند. مدارس آمریکایی فرزندان این مهاجرین غیرقانونی را ثبت نام می کنند. آنها مالیات نمی پردازند و بسیاری از آنها در جرم و جنایت دست دارند. خیلی از آنها بعد از 20 و 30 سال زندگی هنوز نمی توانند انگلیسی صحبت کنند. تخلفات رانندگی آنها بیش از دیگر آمریکاییهاست و مراسم و سنتهای خودشان را دارند. بیشتر شبیه یک دهان باز هستند. وقتی از کار اخراج شوند می روند شکایت می کنند که ما چون اقلیت بودیم ما را اخراج کردند. البته استثناء هم وجود دارد. ادعا می کنند که اصولا کالیفرنیا و تگزاس و ...مال ماست چون آمریکا آنها را از مکزیک خریده است! حالا یک آمریکایی می تواند شاهد اینها باشد و از هرچه خارجی است متنفر نشود؟

۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

فیزیک - ریاضی

ازبین همه فیزیک خوانده های شریف که آنها را می شناسم کسی نیست که در یکی از دانشگاههای آمریکا در رشته فیزیک استاد شده باشد. البته تا دلتان بخواهد پسادکترا یا postdoc موجود است. برعکس تعداد زیادی از ریاضی خوانده های شریف هستند که الآن استادان دانشگاههای معتبر آمریکا هستند. چند تا از آنها عبارتند از مریم میرزاخانی،رویا بهشتی، مهتا خسروی و حسین نمازی . داستان رشته های مهندسی هم که به نظرم کاملا متفاوت است. جالب اینکه تعداد مقالات این استادان ریاضی خیلی کمتر از آن پسادکترهای فیزیک است. دلیلش هم قطعا این نیست که ریاضی سخت تر است چون متوسط تعداد مقالات دیگر استادان ریاضی با استادان فیزیک قابل مقایسه است. حالا مانده ام که دلیلش چیست؟ آیا ربطی به بازار کار دارد یا نه؟

۱۳۸۷ بهمن ۲۷, یکشنبه

الگوی عمل

جایی در کتاب جزء و کل خوانده ام که وقتی هایزنبرگ به دیدار ماکس پلانک می رود تا از او راجع به رفتن به آمریکا و یا ماندن در آلمان استفتاء کند ماکس پلانک به او می گوید کاری را انجام بده که بتواند الگوی عمل برای دیگران باشد. از نظر او رفتن به آمریکا نمی توانست الگوی عمل برای همه باشد ولی نخواسته بود صریحا هایزنبرگ را از رفتن نهی کند. جالب اینکه هایزنبرگ ماند و رییس پروژه اتمی آلمان شد. تنها پسر ماکس پلانک هم که یکی از افسران کودتاگر علیه هیتلر بود در اواخر جنگ دستگیر شد. ماکس پلانک حاضر نشد برای رهایی پسرش از اعدام، عضویت در حزب نازی را بپذیرد. اینها را گفتم تا با مقام اخلاقی ماکس پلانک بیشتر آشنا شویم.
 به نظر من الگوی عملی که ماکس پلانک از آن حرف می زد نمی تواند محلی باشد. نباید وابسته به مکان باشد.مثلا آیینهای مذهبی مثل عزاداریها (اگر واقعا جزئی از مذهب باشند) باید شکل اجرای یکسانی داشته باشند. اگر سینه زنی و کتل کشی جزء دین است و قابل دفاع است باید هم در تهران و هم در لندن و نیویورک بخش ثابت مراسم باشد، باید الگوی عمل در همه جا برای همه باشد و اگر این کار در لندن و نیویورک قابل دفاع نیست در تهران هم نباید باشد.
کاشکی ما هم ماکس پلانکهای خودمان را داشتیم. خیلی از اوقات این حرف ماکس پلانک برایم معیاری است که بدانم کاری اخلاقی هست یا نه.

۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

سحر خیزی

همه آمریکاییهایی که معلم حل تمرین یا آزمایشگاه هستند ساعت 8 صبح کلاس گرفته اند و همه دانشجویان بین المللی هم (به جز من) کلاسهای ظهر و بعد از ظهر را آباد کرده اند. من هم برای جبران این همه ...دانشجویان بین المللی هر سه کلاسم را ساعت 8 صبح گرفتم. آیا این خودش نشان نمی دهد که چرا کشورهای ما عقب افتاده هستند؟ اینها تازه روشنفکران این جوامع هستند. خلایق هر چه لایق.
صبح زود وقتی به سمت ایستگاه اتوبوس می روم بعضی ها را می بینم که می دوند و با اینکه همدیگر را نمیشناسیم سلام می کنند. اوایل آنها شروع می کردند ولی حالا من هم یاد گرفته ام که اولین سلام کننده باشم. جالب اینکه گاهی آنقدر حال و احوال می کنند که جمله کم می آورم جواب بدهم.

۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

شعبده بازی

حداقل حسن ورود خاتمی به انتخابات این است که چه رییس جمهور شود و چه نشود، سرمایه سیاسی اصلاح طلبانی که با ولایت فقیه رودربایستی دارند ته می کشد. اگر شکست بخورد که سرمایه هر دوجناح بر باد می رود و اگر پیروز شود باز به خاطر اینکه او و طرفدارانش ظرفیت حل مسائل کلان سیاسی کشور را ندارند، فرآیند قطع امید مردم از جمهوری اسلامی بعد از 4 سال و یا کمتر کامل می شود. صحنه سیاسی ایران به یک شعبده بازی جدید احتیاج دارد.

۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

هیچ کس جرات ندارد آن را یک توطئه بنامد

نظام اقتصادی آمریکا به شدت بیمار است و آلوده است به سرمایه داران زالو صفت.این سرمایه داران چیزی حدود 30 تریلیون دلار را از اقتصاد جهان و جیبهای مردم سراسر دنیا خالی کرده اند.اوراق سهامی که بسیاری ازآمریکاییها برای تحصیل فرزندانشان یا دوره بازنشستگی خود خریداری کرده بودند کلا دود شده و هوا رفته است. هر سهم 2 دلاری شرکت AMD حدود 6 دلار ضرر داده است ولی به راحتی با قیمتهایش در بورس بازی می شود تا شاید دوباره بتوان جیب افراد بیشتری را خالی کرد. این نظام اقتصادی از این جهت خیلی شبیه ایران است. تفاوتش هم این است که چون مقدار سرمایه انباشت شده خیلی بیشتر از ایران است عمق فاجعه چندان معلوم نمی شود. خلاصه اینکه داستان همان است ولی در ابعاد بزرگتر برای مردمی با سطح زندگی بهتر.
این به معنی این نیست که که بقیه کشورها وضع خوبی دارند. مردم کشورهای صنعتی در چند دهه اخیر تنبل شده اند و در عوض راههای کلاهبرداری پیشرفته تری یاد گرفته اند. این نظام اقتصادی قادر نیست با شرایط فعلی و با ایده آلهای فعلی و با این مقدار مصرف گرایی، رفاه را برای همه مردم دنیا به ارمغان بیاورد. این نظام دیگر حتی قادر نیست تسلط مردمان کشورهای صنعتی را بیش از این حفظ کند. تقارن این وضعیت با ظهور آدمهای دگم و خرافاتی در حکومت ایران مزید بر علت شده و چشم انداز بسیار تیره ای از آینده ایران پیش چشم می گذارد. هر دو طرف ماجرا برای بهبود و تثبیت وضعیت خود به جنگ احتیاج دارند. آمریکاییها به جنگی با ویرانی گسترده برای زیرساختهای ایران و بدون دخالت نیروی زمینی احتیاج دارند چون از عراق درس گرفته اند. حکومت ایران هم به جنگی احتیاج دارد که تهدید کننده موجودیتش نباشد. جزئیات داستان هم مهم نیستند.
هیچ کس نمی تواند از نقشی که برایش تعریف شده است دست بکشد. بدتر از همه آنکه برای ایفای نقشها با کسی صحبت نشده است بلکه تعیین شده است که چه کسی به درد چه نقشی می خورد. در این میان به چشم آبی ها هم رحم نمی شود گرچه وضع بهتری دارند.
حقیقت بزرگ در منطقه ما به قول آل احمد جریان آرام نفت است. جریانی که حتی رهبر مستضعفین جهان هم می دانست که نباید جلویش را بگیرد.
در این میان سهم ملتها و آدمهای باهوش این است که می توانند برای نقش بهتر چانه زنی کنند و مزد بیشتری بطلبند.

عنوان این پست برگرفته از کتابی است به همین نام نوشته گری آلن راجع به پشت صحنه جنگ جهانی دوم.

۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

پیشرفت

آقای احمدی نژاد فرموده اند که تظاهرات باعث می شود ایران 20 سال پیشرفت کند. ظاهرا دیگر کسی حوصله پاسخ دادن هم ندارد. چه خوب بود مملکت را چند ماه تعطیل می کردند تا همه بروند تظاهرات و ایران بتواند قرنها از همه دنیا جلوتر باشد!اگر روش محاسبه را هم تغییر بدهند تا 20 بشود 50 و حتی 100 که چه بهتر.

۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه

تصویر بهشت

آیا حوریهای بهشتی رقص و آواز هم بلد هستند یا فقط برای ... آماده شده اند؟آیا فرصتی برای یادگیری و لذت بردن از درک افعال خداوند وجود دارد؟ آیا مثلا انواع بازی و مسابقه در آنجا در دسترس است؟ چرا تصویری که از بهشت در قرآن ارائه می شود فقط چشم اندازی از خوردن و راحت طلبی و شهوت جنسی دارد؟ آیا لذت دیگری قابل تصور و تصویر کردن نبوده است؟
آیا بهشت مطلوب یک عرب که در بیابانهای خشک زندگی می کرده است و لابد آب روان پای درخت و البته با حضور حوریها و جام شراب برایش منتهای آرزو بوده است دقیقا به همان درجه از مطلوبیت برای یک اروپایی که در محیط سبز و پر آب و درخت زندگی کرده است برخوردار است؟اگر قرآن بین سرخپوستها نازل می شد محتوای آن چقدر متفاوت می بود؟چرا همه داستانهای قرآن مربوط به خاورمیانه است( آن هم خاورمیانه عربی ) و صحبتی از پیامبران و ملتهای آفریقایی و چینی و هندی و اروپایی نیست؟چقدر از قرآن بازتابی از افکار مردم خاورمیانه است؟( احکام، سنتها و عادات و ...)
چقدر از قرآن آن چیزی است که هرجا نازل می شد فرقی نمی کرد و اینها کدامند؟

۱۳۸۷ بهمن ۲۰, یکشنبه

غازها

اینجا صدای غازها و اردکها که با سر و صدای زیاد از بالای سر ما پرواز می کنند بخش ثابتی از زندگی روزمره شده است. مثل دسته قایقرانهایی هستند که با هم هماوایی می کنند و پارو می زنند و جلو می روند.این غازها از کانادا می آیند و در دریاچه ها و آبگیرهای اینجا زمستان گذرانی می کنند. بعضی از مردم به آنها غذا می دهند که تفریح جالبی است. فکر می کنید وسوسه یک ایرانی چیست؟ گوشت سالم و طبیعی و مفت برای یک خورش فسنجان!حیف که اینجا ایران نیست.

سفره

ایرانیها وقتی به اروپا و آمریکا می رسند اول ذوق زده هستند.بعد به سرعت شروع می کنند به خدمات گیری از سیستم و متاسفانه خیلی از وقتها در نهایت بی انصافی این کار را می کنند. مثلا دانشجوهایی می شناسم که گرچه بورسیه دولت ایران بودند ولی از سیستم کف فرانسه که کمیته امداد آنجاست استفاده می کردند. ماهانه انواع بن کالا وبن تخفیف می گرفتند و از خانه های اجاره ای شهرداری که سوبسید دار بودند استفاده می کردند. یا افرادی که در آلمان عادت کرده بودند هر سه ماه یکبار تلویزیون خریداری شده را پس بدهند و جدیدترین مدل را به خانه ببرند. افرادی بودند که ناهار و شام آخر هفته را از غذای نذری کلیساها تامین می کردند و هیچ احتیاجی هم نداشتند. در ایران طوری تربیت شده اند که شش دانگ حواسشان متوجه دریافت خدمات است (صف و دفترچه بسیج که یادتان هست) و وقتی به محیطی می آیند که مردمش متفاوت فکر می کنند، باورشان می شود که خیلی تیزهوش هستند و لابد میزبانانشان خیلی احمق هستند چون مثل آنها به دنبال مفت خوری نیستند.
این آدمها اطرافیان خودشان به شعاع چند نفر را هم آلوده می کنند. ایرانیها تنها هم نیستند. به آنها همه مسلمانها، آسیایی ها و آفریقاییها؛آمریکای جنوبیها و در واقع کل جهان سومیها را اضافه کنید. البته انصافا ایرانیها دست خیلی ها را از پشت بسته اند. این ها سرعت تولید مثل بالایی هم دارند و دارند کل اروپا و آمریکا را به اصطلاح احمدی نژادی می کنند. هرکدام تا پایشان به اینور می رسد کس و کارشان را هم هوایی می کند و آنها هم راه می افتند تا قانونی یا غیر قانونی خود را به آنجا برسانند.
حالا انصافا خودتان را جای آن آمریکایی قرار دهید که در بازار رقابتی توانسته به زحمت پولی بدست آورد و شهریه دانشگاه فرزندش را پرداخت کند. متوجه می شود که یک ایرانی که در کشورش هر روز پرچم آمریکا را آتش می زنند و مرگ بر آمریکا می گویند یک فرصت شغلی دانشگاهی را از آینده فرزندش گرفته است. شما بودید چه می کردید؟ حالا اگر به عنوان همان آمریکایی متوجه می شدید که این ایرانی نابغه! احساس می کند که دارد پول نفتش را از آمریکاییها پس می گیرد چه احساسی به شما دست می داد؟
به همین دلایل ساده آنها از ما بهترند .

۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

آدم حسابی

اگر آدم حسابی (شاید همان کارآفرین) کسی باشد که خودش می تواند قیمت کار خودش را تعیین کند و به راحتی می تواند بگوید نه، ایران چد تا آدم حسابی دارد؟ایران به چند تا از اینها احتیاج دارد تا بتواند سرش را بالا بگیرد؟ آیا حکومت آنها را دوست دارد یا نه؟

۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

امید

ماهیت فناوری به گونه ای است که برای شکل گیری و رشد نیاز به سرمایه گذاری دارد. نیروی متخصص کمابیش در همه جهان در دسترس است. آنچه کمیاب است منابع مالی پایدار و نیروی متخصصی است که در پی انجام دهها و صدها پروژه ورزیده شده است و به چم و خم کار آشناست.
با این مقدمه اگر پاکستان بمب اتمی دارد به معنی پیشرفته بودن پاکستان نیست. یک اراده سیاسی باعث شده که پول کلانی برای دستیابی به بمب اتمی خرج شود و هر وقت پول خرج شود البته جواب گرفته می شود.
کاشکی در ایران به جای پرتاب ماهواره امید پولها خرج این می شد که بتوانیم به جای اینکه بعد از 100 سال همچنان نفت خام بفروشیم فروشنده محصولات گران قیمت پتروشیمی باشیم. ولی چه می شود کرد که پرتاب ماهواره و فناوریهای اتمی فریبندگی بیشتری دارند و همینطور مصرف سیاسی بهتر.

۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

رودربایستی

رجب طیب اردوغان در اجلاس داووس سویس به شیمون پرز رییس جمهور اسراییل اعتراض می کند که چرا مردم غزه را می کشید و او هم می گوید اگر به مردم استانبول هم حمله می کردند شما هم همین کار را می کردید. در ادامه بحثها اردوغان اجلاس داووس را به نشانه اعتراض ترک می کند. ترکها الآن خوشحال هستند که رییس جمهورشان چندان کمتر از احمدی نژاد نیست. خود احمدی نژاد برای اردوغان گل هدیه فرستاد و قالیباف شهردار تهران او را شهروند افتخاری تهران خواند. آلبوم افتخارات جهان اسلام کاملتر شده است.
نتیجه اینکه رفتن به جلسه ای با حضور یک مقام عالیرتبه اسراییلی و با او صحبت کردن ولو به شکل اعتراض، منع شرعی و اخلاقی ندارد و تازه پسندیده هم هست چرا که همپالکیهای ایرانی اردوغان تاییدش کرده اند. سوال این است که چرا این آقایان خودشان از این کارهای افتخارآمیز نمی کنند؟با کسی رودربایستی دارند؟ یا باز هم اسلام کیسه ای شده است که از آن می شود هرچیزی بیرون آورد؟

۱۳۸۷ بهمن ۱۳, یکشنبه

توافتهای ایران و خارج

پدرم هميشه مي‌گويد " اين خارجي‌ها که الکي خارجي نشده‌اند، خيلي کارشان درست بوده که توي خارج راهشان داده‌اند" البته من هم مي‌خواهم درسم را بخوانم؛ پيشرفت کنم؛ سيکلم را بگيرم و بعد به خارج بروم. ايران با خارج خيلي فرغ دارد. خارج خيلي بزرگتر است. من خيلي چيزها راجب به خارج مي‌دانم.
تازه دايي دختر عمه‌ي پسر همسايه‌مان در آمريکا زندگي مي‌کند. براي همين هم پسر همسايه‌مان آمريکا را مثل کف دستش مي‌شناسد. او مي‌گويد "در خارج آدم‌هاي قوي کشور را اداره مي‌کنند "مثلن همين "آرنولد" که رعيس کاليفرنيا شده است. ما خودمان در يک فيلم ديديم که چطوري يک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد با يک خانم ...البته آن قسمت‌هاي بي‌تربيتي فيلم را نديديم اما ديديم که چقدر زورش زياد است، بازو دارد اين هوا. اما در ايران هر آدم لاغر مردني را مي گذارند مدير بشود.
خارجي‌ها خيلي پر زور هستند و همه‌شان بادي ميل دينگ کار مي‌کنند. همين برج‌هايي که دارند نشان مي‌دهد که کارگرهايشان چقدر قوي هستند و آجر راتا کجا پرت کرده‌اند .ما اصلن ماهواره نداريم. اگر هم داشته باشيم؛ فقط برنامه‌هاي علمي آن را نگاه مي‌کنيم. تازه من کانال‌هاي ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدينم خداي نکرده از راه به در نشوند. اين آمريکايي‌ها بر خلاف ما آدم‌هاي خيلي مهرباني هستند و دائم همديگر را بقل مي‌کنند و بوس مي‌کنند. اما درفيلم‌هاي ايراني حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم مي‌نشينند که به ضعم بنده همين کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.
در اينجا اصلن استعداد ما کفش نمي‌شود و نخبه‌هاي علمي کشور مجبور مي‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش مي‌شوند. مثلاً اين "بيل گيتس" با اينکه اسم کوچکش نشان مي‌دهد که از يک خانواده‌ي کارگري بوده اما تا مي‌فهمند که نخبه است به او خيلي بودجه مي‌دهند و او هم برق را اختراع مي‌کند. پسر همسايه‌مان مي‌گويد اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شايد ما الان مجبور بوديم شب‌ها توي تاريکي تلويزيون تماشا کنيم.
من شنيده‌ام در خارج دموکراسي است. ولي ما نداريم. اگر اينجا هم دموکراسي مي‌شد چقدر خوب مي‌شد. آنوقت "محمدرضا گلذار" رعيس جمهور مي‌شد و "مهنازافشار " هم معاون اولش مي‌شد. شايد "آميتا پاچان" و "شاهرخ خان" را هم دعوت مي‌کرديم تا وزير بشوند. خيلي خوب مي‌‌شد. ولي سد افصوث و دريق که نمي‌شود.
از نظر فرهنگي ما ايراني‌ها خيلي بي‌جمبه هستيم. ما خيلي تمبل و تن‌پرورهستيم و حتي هفته‌اي يک روز را هم کلاً تعطيل کرده‌ايم. شايد شما ندانيد اما من خودم ديشب از پسر همسايه‌مان شنيدم که در خارج جمعه‌ها تعطيل نيست. وقتي شنيدم نزديک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌هاي پسر همسايه‌مان از بي بي سي هم مهمتر است.
ما ايراني‌ها ضاتن آي کيون پاييني داريم. مثلن پدرم هميشه به من مي‌گويد "تو به خر گفته‌اي زکي ". ولي خارجي‌ها تيز هوشان هستند. پسر همسايه‌مان مي‌گفت در آمريکا همه بلدند انگليسي صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگليسي بلدند. ولي اينجا متعسفانه مردم کلي کلاس زبان مي‌روند و آخرش هم بلد نيستند يک جمله‌ي ساده مثل I lav u بنويسند. واقعن جاي تعسف دارد.
اين بود انشاي من

منبع: یک ای میل دریافتی

هیجان انگیزترین

به نظر من جمهوری اسلامی در حفظ حکومت یکی از کارآمدترین حکومتها در طول تاریخ ایران و بلکه جهان است. هم مبانی نظری مستخرج از دین برای آن فراهم آورده است (به خصوص احکام ثانویه آیت الله خمینی) و هم مسلح به درآمدی خارج از ظرفیت واقعی کسب درآمد برای کشوری مثل ایران است (پول نفت).علاوه بر این بر خلاف ظاهر ناهوشمندی که دارد هر وقت پای حفظ حکومت در میان باشد کاملا هوشمند عمل می کند. مبانی نظری گفته شده باعث می شود تا بتواند با اعتماد به نفس با مخالفانش بیرحمانه رفتار نماید. درآمد نفتی حکومت را بالاتر از مردم قرار می دهد (مردم منتظر دولت) و یکی از دلایل هوشمندی حکومت هم آشنایی کافی حکومتیان با رگ خواب مردم از طریق دانستن تاریخ و دانستن حد شعور مذهبی مردم است. این دو با هم مانند کیسه ای هستند که حکومت می تواند از آن هرچه بخواهد دربیاورد. می شود به ازای هر واقعه و حادثه و بنا به نیاز حکومت یک معادل تاریخی و دینی پیدا کرد طوری که ادامه شرایط جاری به کمک آن توجیه پذیر باشد( همان جمع دین و قدرت و ثروت).
البته سنتهای الهی و قوانین اجتماعی هم کار خود را می کنند. هر وقت مردم عوض شوند البته حکومت هم مجبور به دنباله روی است. حالا فکر کنید یک حکومت چگونه می تواند مردم را تابع خود کند تا مجبور نشود که دنبال مردم بدود:تربیت مردم با همه امکانات در جهت ساختن شهروندان ایده آل حکومت.
ایران الآن آزمایشگاه بزرگی است. از دل یکی از پیشروترین کشورهای منطقه در دنباله روی از غرب، یکی از سنتی ترین حکومتها شکل گرفت و در حال حاضر در یکی از دینی ترین حکومتها بیشترین گریز مردم از دین دیده می شود.مثلا در هیچ کشور اسلامی در جهان پدیده بدحجابی وجود ندارد جز ایران. بالاخره یا زنها حجاب دارند و یا کشف حجاب کرده اند.
چیزی که موضوع ایران را به لحاظ سیاسی هیجان انگیز می کند آن است که در میان ملغمه ای از یک حکومت هوشیار برای حفظ قدرت با کارآمدی بالا، مردمی که تحرکشان به واسطه فناوریهای نوین افزایش پیدا کرده است و دشمنانی که دنبال منافعشان هستند هیچکدام اصول و قوانین بازی (همان سنتهای الهی و قوانین تحولات اجتماعی) را کاملا نمی دانند و هر سه به شدت مراقب یکدیگر هستند و کسی قادر به کنترل کامل عرصه نیست. هرلحظه امکان دارد هر حادثه ای در ایران اتفاق بیافتد.
عرصه سیاسی ایران هیجان انگیزترین عرصه سیاسی معاصر در جهان است و به همین دلیل مردم
هیجان دوست ایران سیاست زده ترین مردم جهان هستند.