۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

بحران عقل

اینطور که دنیا پیش می رود اصلا صورت خوشی ندارد. همه جا اوضاع قمر در عقرب است. نکند مقدمات ظهور دارد آماده می شود؟ راستش ما هنوز آماده کشت و کشتار و ساختن دریای خون تا زانو نیستیم! باید از خدا بخواهیم ظهور امام زمان را به تاخیر بیاندازد. 
به نظرم تنها بحرانی که در دنیا وجود دارد بحران عقل است. در همه صحنه ها با کمبود و نبود عقل مواجه هستیم. اگر واقعا تابع عقل باشیم نیازی به ظهور امام زمان نیست. اگر بعد از ظهور هم قرار باشد از عقل استفاده نشود که بر می گردیم به همین وضعیت و تازه بدتر چون دیگر کسی نمانده که منتظر ظهورش باشیم. 
خدا به همه ما عقل دهاد.

۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

هوش و تحصیل

باور دارم که مقدار زیادی از هوش اکتسابی است و بستگی به محیط و آموزش دارد. ولی گاهی اوقات دیده ام که افراد تحصیل کرده هیچ بویی از هوش نبرده اند که هیچ، کاملا احمق تشریف دارند. نمی دانم حالا نظریه ای وجود دارد که این قسمت ماجرا را توضیح بدهد یا نه. یک پزشک ایرانی که به تازگی برای طی دوره تخصصی به آمریکا آمده است می گفت که آمریکا از توان نظامی ایران هراس دارد. ایران به دلایل سیاسی! نمی خواهد آمریکا را در جنگ شکست دهد وگرنه نیروهای آمریکا در خلیج فارس در مشت ما هستند. اولش فکر کردم شوخی می کند ولی کم کم متوجه شدم که نه کاملا جدی است و حتی می گفت ایران سلاحهایی دارد که سری است و هنوز رو نکرده است! با شناختی که من دارم می دانم ایرانیها حتی پز سلاحهای نداشته شان را هم می دهند و در نتیجه باید این حرفها را به حساب فضای رسانه ای ایران بگذارم. یا گردانندگان رسانه های ایران آنقدر باهوش شده اند که قادرند باور نکردنی ها را به تحصیل کرده ها هم بباورانند و یا هوش عمومی ملت ایران آنقدر پایین آمده است که امیدی به تحصیل کرده هایش هم نیست و یا ترکیبی از هر دو!
اگر همه آدمها چنین تصوراتی داشته باشند دنیا جای خیلی خطرناکی برای زندگی است.

۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

بابا

بیشتر آدمهایی که دور و برمان می بینیم در همسایگی، در دانشگاه در مسابقات تلویزیونی، فیلمهای سینمایی و سریالها و....بی پدر هستند. صحبتی از پدر نیست و در عوض مدام از مادرشان صحبت می کنند. انگار که اصلا پدری وجود نداشته است. یادش به خیر، در ایران که بودیم شخصیتهای کارتونی همه دنبال مادرشان می گشتند.تازه متوجه شده ام که هیچکدام آنها پدر نداشتند!

۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

شاخص های گویا

با اینکه به ISI Web of Knowledge هم دسترسی دارم ولی فقط مجلات گروه فیزیکال ریویو را مستند قرار می دهم. تا امروز تعداد کل مقالات، تعداد مقالات چاپ شده در سال 2008 و نسبت تعداد مقالات چاپ شده در PRL به تعداد کل مقالات در این گروه از مجلات برای ایران به ترتیب 582 ، 105 (حدود 20 درصد) و 0.077 بوده است. همین اعداد برای بعضی از کشورهای منطقه عبارتند از:
ترکیه:948، 88 و 0.073
ارمنستان:457، 47 و 0.282
پاکستان:294، 19 و 0.051
مصر:245، 15 و 0.041
اسراییل:10112، 2550 و 0.252
نکته جالب اینجاست که نمودار رشد تعداد کل مقالات برای اغلب کشورهای نامبرده تقریبا افقی (بدون رشد و در حد افت وخیز طبیعی) است ولی در مورد ایران تعداد کل مقالات با آهنگ تقریبی 20% در سال رشد می کند. آهنگ رشد در اسراییل تقریبا نصف ایران است.
اگررقم آخر را به معنی کیفیت تحقیقات انجام شده بگیریم اسراییل و ارمنستان پیشتاز هستند و بقیه تعریفی ندارند. به طور کلی و با توجه به تعداد کل مقالات می توان گفت که جدا از اسراییل که تعداد قابل توجهی مقاله خوب چاپ می کند، تولید علم فیزیک در این منطقه قابل صرفنظر کردن است و کسی منتظر تولید فیزیک در این گوشه دنیا نیست. ضمنا فکر می کنم همه اطلاعاتی که از وضع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و آموزشی این کشورها دارم به خوبی با این اعداد هماهنگ هستند و صرف در دست داشتن این ارقام کافی است تا بتوان با دقت خوبی راجع به اوضاع سیاسی، اجتماعی و .... اظهار نظر کرد. مثلا پاکستان و مصر ارقامی هم مرتبه دارند ولی چون جمعیت پاکستان 2 برابر مصر است نتیجه می گیرم که کیفیت نیروی انسانی و وضعیت آموزشی آن نصف مصر است و چون می دانم که پاکستان بمب اتمی دارد و مصر ندارد می فهمم که قدرت نظامیان در پاکستان خیلی بیشتر از مصر است و بودجه های زیادی صرف توسعه نظامی شده است و انتظار دارم که شکاف فقیر و غنی در پاکستان بیشتر از مصر باشد. تعداد مقالات ارمنستان بعد از استقلال در 1990 با آهنگ تقریبی 40% در سال تا 2000 در حال رشد بود ولی پس از جدی شدن موضوع قره باغ و جنگ با آذربایجان و شاید رسیدن به مرز نهایی توان تولید علم، رشدش تقریبا صفر شده است. بقیه را خودتان حساب کنید.

۱۳۸۷ دی ۳, سه‌شنبه

ولایت فقها به جای ولایت فقیه

امروز که حرفهای آقای رفسنجانی را خواندم پیش خودم گفتم جانا سخن از زبان ما می گویی (هرچند شخصا کپی رایت این حرفها را برای خودم حفظ می کنم) ولی چرا کامل و تمام نمی گویی؟ بنا به تاریخ معاصر (از دوره جنگهای ایران و روس به بعد)آخوندهای ما با هر چیز جدید صرفنظر از شکل و ماهیت آن مخالفت کرده اند، از تعلیمات جدید و مدارس نوین بگیرید تا شکل لباس، تلویزیون و....ماهواره ( الیته منظورشان احتمالا حرمت نگاه کردن به نامحرم و حرکات نامحرمانه! بوده است) همگی ابتدا حرام اعلام شده اند. عده کمی از مردم توجه نکرده اند، عده کمتری توجه کرده اند و بیشتر مردم هم اصلا کاری به این چیزها نداشته اند و کاملا بی خبر بوده اند. بعد کم کم دسته اول بیشتر شدند تا اینکه کاملا اکثریت پیدا کردند و بعدتر آخوندها شروع کردند به تبصره زدن و شرط گذاشتن و نهایتا داخل اسلام کردن عمل انجام شده. به همین راحتی.
فعلا با داستان بالا کار ندارم. دارم فکر می کنم که نتایج سیاسی حرفهای آقای رفسنجانی چیست؟به نظرم اولین نتیجه اش جایگزینی ولایت فقها به جای ولایت فقیه است. وقتی بپذیریم که فقه باید تخصصی شود یعنی فقیه جامعی نداریم و حکومت اسلامی باید توسط شورایی از فقها اداره شود. اگر یادتان باشد آقای رفسنجانی در سال 68 هم از همین فکر در مجلس خبرگان دفاع کرده بود. این بار شاید دموکراسی از بالا به پایین در ایران گسترش پیدا کند!.

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

هیلی بیلی

آمریکاییها هم مثل ایرانیها بعضی از قومها و ساکنان کشورشان را مسخره می کنند و راجع به آنها جوک می سازند. شاید رایجترین آنها گروهی باشند که به آنها Hillbilly یا Hillybilly می گویند. اینها بیشتر از آپالاچیا (شامل میسوری، نیویورک،جورجیا و می سی سی پی ) و اوزارکس (شامل بخشهایی ازاکلاهما و آرکانزاس) هستند. طبق باور رایج آنها در تپه ها زندگی می کنند، پرت و پلا حرف می زنند، تا جاییکه می توانند لباس می پوشند، پرخور هستند و تا خیالاتی می شوند شلیک می کنند و ...خلاصه خیلی عقب افتاده هستند. گروه دوم Red neck ها هستند. اینها کشاورزان فقیری هستند که مجبورند زیر تابش آفتاب در مزرعه کار کنند و در نتیجه سر و صورت و گردنشان آفتاب سوخته می شود. اینها بیشتر ساکنان ایالتهای جنوبی آمریکا شامل تگزاس، اکلاهما، نیومکزیکو و ...که کشاورزی و دامپروری در آنها رونق دارد هستند. گردن سوخته ها بی ادب، بی ملاحظه، خشن و پوست کلفت به حساب می آیند. ظاهرا همه ملتها از این هیلی بیلی ها و گردن سوخته ها دارند.

۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

اصلاحات 6

محمدعلی جمالزاده در بخشی از کتاب "خلقياتِ ما ايرانيان"، به آن چه بيگانگان در باره ی ايرانيان گفته اند می پردازد و آن ها را منعکس می کند. مثلا از قول جيمس موريه انگليسی می نويسد:
"در تمام دنيا مردمی به لاف زنی ايرانيان وجود ندارد. لاف و گزاف اساس وجود ايرانيان است. هيچ ملتی هم مانند ايرانيان منافق نيست و چه بسا همان موقعی که دارند با تو تعارف ميکنند بايد از شرشان بر حذر باشی.... عيب ديگری هم که دارند دروغگوئی است که از حد تصور خارج است. يکی از وزرا به يکی از اعضای سفارت فرانسه می گفت «ما در روز پانصد بار دروغ می گوئيم و با وجود اين کارمان هميشه خرابست»... ايرانيان لبريزند از خودپسندی و شايد بتوان گفت که در تمام دنيا مردمی پيدا نشود که باين درجه بشخص خودشان اهميت بدهند و برای خودشان اهميت قايل باشند." (خلقيات ما ايرانيان، محمدعلی جمالزاده، انتشارات نويد، بازچاپ آبان ۱۳۷۱، صفحات ۷۳ و ۷۴)

شاهزاده الکسی سولتيکوف هم در مورد ايرانيانِ زمانِ خودش می نويسد:
"
درستی صفتی است که در ايران وجود ندارد و همين خود کافی است که اين مملکت در نظر خارجيان نفرت انگيز بيايد... دروغ به طوری در عادات و رسوم اين طبقه [طبقهء نوکر و کاسب و دکاندار] از مردم ايران (و ميتوان گفت تمام طبقات) ريشه دوانيده است که اگر احياناً يک نفر از آنها رفتاری بدرستی بنمايد و يا بقول و وعدهء خود وفا نمايد چنان است که گوئی مشکل ترين کار دنيا را انجام داده است و رسماً از شما جايزه و پاداش و انعام توقع دارد)ص ۸۰ ).

اما جناب گوبينو، ديپلمات و دانشمند فرانسوی به جای اشاره به ظواهر، به بيان علل رياکاری ايرانيان می پردازد و می نويسد:
"
برای چه ايرانی اينقدر رياکار شده و چرا تا اين اندازه در تقدس و اظهار زهد غلو مينمايد و حال آنکه باطناً اينقدرها مومن نيست و بچه سبب غالب اين مردم حرفی را که ميزنند غير از آنست که در حقيقت فکر ميکنند و بقول خودشان زبانشان در گرو دل دگر است... هر مذهبی که وارد ايران شود به دوروئی و شک و ترديد جبلی ايرانيان برخورد خواهد کرد. ايرانی ملتی است که از چند هزار سال قبل از اين با صدها مذهب مختلف بکنار آمده است و خصوصاً مساله مذاهب پنهانی بطوری اين ملت را شکاک و دو رنگ و بوقلمون صفت بار آورده است که محال است شخصی بتواند بگفتهء آنها اعتماد نمايد زيرا هر چه ميگويند غير از آنست که فکر ميکنند و آنچه فکر ميکنند غير از گفتار آنهاست (صفحات ۸۶ و ۸۷ ).

دریافت و خلاصه شده از ای میل یک دوست.

۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

کشک نفت

چطور مردم ایران هنوز نفهمیده اند که در دنیا چیزی به حساب نمی آیند؟ اگر فقط به ماجرای نفت که 100 سال است از آن ارتزاق می کنند و باد کرده اند دقت می کردند باید با هوش آریایی ! خود متوجه می شدند. مهمترین محصول ایران نفت است و نه تنها ایران بلکه کل اعضای اوپک هیچ نقشی در تعیین قیمت آن ندارند. چه هنگامی که قیمت نفت تا 150 دلار بالا رفت آنها نقشی داشتند و چه حالا که 35 دلار شده است توانایی بالا بردن آن را دارند. دیگر چه جای صحبت از حق و حقوق هسته ای ( اگر صحت داشته باشد) است؟وقتی قدرت ندارند از پس دفاع از یک اسم تاریخی (خلیج فارس) بربیایند دیگر چیزی برای افتخار می ماند؟چه کشکی چه پشمی!؟
از یکی از ایرانیانی که با شیخهای امارات کار مشترک تجاری می کند و خیلی با نفوذ است شنیده ام (با یک واسطه) که آن شیخ که پسرعموی حاکم دوبی است تعریف می کرد که 40 سال پیش با چند تا از بستگان به ساحل می رفتیم و منتظر می ماندیم تا کمکهای اهدایی شاه ایران را که شامل مواد غذایی و وسایل اولیه زندگی بود و با کشتی های کوچک ارسال می شد دریافت کنیم. به خصوص خاطره خوبی از برنجها و دمپایی ها داشت! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

2 نظریه

1- ملت ایران مانند بیشتر ملتهای دیگر است. هم آدمهای خوب دارد و هم بد. مشکلش این است که بهترینها مصدر کار نیستند. اگر بهترینها مصدر کار بودند ایران گلستان می شد.
2-ملت ایران به شکلی نهادینه شده بیش از آنکه دهخدا،وزیری،کمال الملک و... تولید کند، نواب صفوی، لاجوردی و کردان تولید می کند و احتمال مصدر کار شدن خوبها به کلی تضعیف شده است (انحطاط یک ملت). دراین حالت هزینه اصلاح این ملت (اگر زمان و زمانه اجازه دهند) از مجموع سرمایه های آن بیشتر است و در نتیجه به سرمایه خارجی نیاز دارد. منظور از سرمایه خارجی هم فقط دلار نیست. علم و دانش و تربیت و ...هم هست.
هنوز سعی دارم به نظریه اول وفادار باشم ولی هرروز که می گذرد شواهد بیشتری برای نظریه دوم پیدا می کنم.

۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

پذیرش

رفاقت با مسوولین پذیرش دانشکده باعث شده تا با فرهنگ پذیرش گرفتن ملل مختلف آشنا شوم. چینی ها مرتب و منظم هستند. مدارکشان کامل است و همه آنها را به موقع می فرستند. هندیها در نوشتن متنهای انگلیسی استادند و حرفه ای عمل می کنند. از دانشگاههای کوچک و متوسط شروع می کنند و وقتی از گرفتن پذیرش مطمئن شدند با نشان دادن موفقیتشان به سراغ دانشگاههای بهتر می روند. خود آمریکاییها از همه مؤدب تر هستند و حتی پس از دریافت جواب رد هم تشکر می کنند. خیلی از آفریقاییها حاضر به پرداخت رشوه هستند. مثلا قول می دهند شما را به عنوان استاد راهنما انتخاب می کنم (کار پژوهش با دانشجو پیش می رود). یکی از آنها که گویا کاره ای بوده است گفته بود اگر به من پذیرش بدهید 10 نفر از بورسیه های دولتی را به دانشگاه شما می فرستم (یعنی درآمد برای دانشگاه). ایرانیها از همه ...تر هستند. از همان ای میل دوم شما را با Hi و حتی Hey خطاب می کنند. همه فنون هندیها را بلدند. فقط وقتی حاضر به پرداخت هزینه بررسی مدارک (application fee) هستند که از گرفتن پذیرش مطمئن شده باشند. دانشگاه خود را بهترین و خود را از نوابغ معرفی می کنند و برای علم آمریکا متاسف می شوند اگر پذیرفته نشوند!جالب اینکه حتی شرط می کنند فقط با فلان استاد کار می کنم. یکی از ایرانیها با اینکه دانشجوی دانشکده X بوده و TA دریافت می کرده است فقط یک ترم دروس همان دانشکده را گرفته است و بقیه درسهایش در جهت آمادگی برای رفتن به رشته پزشکی بوده است. حالا اگر دانشگاه او را به Homeland Security معرفی می کرد( که البته دلشان نیامد) حالا باید در ایران با صدا و سیما راجع به ظلم آمریکاییها مصاحبه می کرد. عربها و ترکها برای آمریکاییها خیلی معقولتر از ایرانیها جلوه می کنند. اروپاییها هم فقط برای پسادکترا به آمریکا می آیند.

۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه

نمایش دین

چرا بحثهای تاریخی وارد دین می شوند و جزء اصول دین می گردند؟ برای مسلمانان فعلی چه اهمیتی دارد که خلافت پیامبر حق چه کسی بوده است؟آیا اصولا خلافت حق است؟ اگر هم اشتباهی صورت گرفته است چه دخلی به زمان ما دارد؟اینکه عایشه محبوبتر بوده است یا فاطمه چه مساله ای از امروز حل می کند؟اینکه اصحاب کهف چند سال در غار خوابیده بودند و معیار محاسبه اش باید شمسی باشد یا قمری چه نوع دانشی است؟
تمام داستان به این برمی گردد که همه می خواهند بگویند دین من از دین تو بهتر است، من به خدا نزدیکترم و در نتیجه من از تو بهترم و اختیار جان و مال و ....تو باید در دست من باشد. این فقط بحثی بین دینها و مذاهب مختلف نیست. در درون یک مذهب هم همین مساله وجود دارد و خود را به صورت سلسله مراتب آخوندها نشان می دهد. عجیب اینکه این سلسله مراتب، بین عوام نشاندهنده میزان تقرب به خداست!
اگر بپذیریم که دیندار بودن به معنی گسترش قانون به خلوت انسانهاست آنگاه بساط این بحثها جمع می شود.

۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

کلیسا

امروز به یک کلیسا رفتیم و به سخنرانی گوش کردیم. همه افراد بهترین لباس خود را پوشیده و همراه اعضای خانواده شان آمده بودند. خیلی از آنها به ما خوشامد گفتند. ما بعد از نیم ساعت از کلیسا به خانه برگشتیم و البته ما را رساندند. مراسم آنها معمولا 2 ساعت طول می کشد و بعضی از آنها بعد از مراسم با هم به رستوران می روند. موقع خداحافظی آرزو کردند که ما را دوباره ببینند. مطالب سخنرانی هم عبارت بودند از توصیه به برادری و صلح، کمک به دیگران،احترام به دیگران و اینکه خداوند ما را دوست دارد و ما را تنبیه نمی کند. خداوند می داند که ما محدودیت داریم و اشتباه می کنیم و تنبیه او شبیه تنبیه پدر و مادر است. کلیسای آنها خیلی ساده بود. گفتند ترجیح می دهیم به جای تزئین کلیسا به افراد نیازمند کمک کنیم. گفتند بیشتر مواقع پولهای اهدایی را به آفریقا می فرستند. همه افرادی که آنجا کار می کردند شامل سخنران، مسوول کتابخانه و ... افتخاری کار می کردند و پولی دریافت نمی کردند. خود افراد داوطلبانه کلیسا را تمیز و رفت و روب می کنند. نکته جالب اینکه موقع سخنرانی متوجه شدیم همین کسی که ما را به کلیسا برد سخنران اصلی است. سخنرانی بسیار عالی بود. کلا آنهایی که در کلیسا سخنرانی می کنند سخنوران ماهری هستند. کاملا حرفه ای و حساب شده و آماده صحبت می کنند. بعدا وقتی از این رفیقم راجع به سخنرانی اش سوال کردم توضیح داد که مجموعا 12 سخنرانی را کار کرده است و هربار به مناسبت، یکی از آنها را بیان می کند. البته او تنها سخنران نیست و افراد مختلف به شکل گردشی این کار را می کنند. راستش من نمی توانم آنها را به مسجد شهرمان دعوت کنم چون مسجد نجس می شود!

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

کج دار و مریز و سرعت رشد

کج دار و مریز یعنی که ظرف آب را کج کن طوری که آب نریزد. فکر می کنم این بهترین توصیف برای آینده ایران (بلند مدت) است. بخشی از این وضعیت به فرهنگ ایرانیها بر می گردد که چون خیلی پرادعا هستند حد خود را نمیدانند (اصولا اگر حدی برای خود قائل باشند) و در نتیجه تصور درستی از تواناییهای خود و دوست و دشمن ندارند و نهایتا کم مایه باقی می مانند. مثلا ایرانیها راضی نمی شوند که کشورشان مانند سوئد و یا ایتالیا شود( با اینکه فرسنگها فاصله داریم). این کشور ها جاه طلبی ایرانی را ارضا نمی کنند. ایرانیها خود را با آمریکا و دست کم ژاپن و آلمان مقایسه می کنند.
بخش دیگری از این وضعیت به خارج از ایران مربوط می شود. به همه آنهایی که با رشد ایران منافعشان به خطر می افتد. ایران به لحاظ سرزمینی ( جغرافیایی و منابع طبیعی)، تعداد تحصیل کرده ها و چند مشخصه دیگر قابلیت رشد سریع دارد. بنا به بعضی از مطالعات، ایران می تواند سالیانه تا 80 میلیارد دلار از طریق ترانزیت هوایی، خطوط نفت و گاز کشورهای همسایه، ترانزیت ریلی و زمینی کالا و مسافر، ترانزیت داده (دیتا) و توریسم درآمد داشته باشد. مهمتر از همه اینکه ایران بر خلاف بسیاری از کشورهای مشابه توان آن را دارد که آغازگر دومینوی رشد در کشورهای همسایه و اسلامی باشد .
فعلا نیروهای تقدیس کننده سنت ( از ماست که بر ماست) و نیروهای خارجی ترمز را باهم در دست گرفته اند هرچند که این قطار به جز در شرایط خاص سرعت چندانی ندارد. از طرفی توقف و سرعت خیلی کم هم برای هیچ کس مطلوب نیست. بالاخره فناوریهای جدید بازار می خواهد و ما به این زودیها نباید نقش مصرف کننده صرف محصولات نوین را مادامیکه پول نفت هست رها کنیم.
بنابراین مساله اصلی در این گوشه عالم این نیست که چه کسی سکان را در دست دارد ،مساله اصلی این است که سرعت رشد چقدر است. بهترین توصیف همان کج دار و مریز است.

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

رئیس جمهور

من هم می خواهم حدس بزنم که رئیس جمهور بعدی ایران چه کسی خواهد بود. با علم به اینکه ملت مومن! ایران از یک سوراخ سه بار گزیده نخواهد شد و شیفتگان قدرت هم هر روز به خدمت گزاری تشنه تر می شوند و آقای احمدی نژاد هم یک مهره سوخته به شمار می رود و نامزد من هم مورد وثوق بیت است ، آقای ولایتی را خدمت دوستان معرفی می کنم. ببینیم مصالح نظام چگونه تامین خواهد شد.

۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

علی دایی و باراک اوباما

علی دایی به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در یک قرارداد 3 ساله یک و نیم میلیارد تومان درآمد خواهد داشت که با توجه به قیمت 1000 تومانی دلار می شود یک ونیم میلیون دلار در 3 سال یا سالی نیم میلیون دلار. باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا سالی 400 هزار دلار درآمد خواهد داشت که حدود 30 درصد هم باید مالیات بدهد. یعنی چیزی در حد نصف علی دایی. فرمانداران ایالتهای آمریکا چیزی بین 80 تا 100 هزار دلار در سال درآمد دارند که دیگر خودتان کسر مالیات را حساب کنید. جالب است که قانون افزایش حقوق رئیس جمهور آمریکا از 200 به 400 هزار دلار در اواخر دولت کلینتون تصویب شد و شامل کلینتون نشد. حالا شما ترجیح می دهید جای کدام باشید؟ معروف است که بیشترین استفاده از سر، بین فارغ التحصیلان شریف، متعلق به علی دایی است!

۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

فیزیکدانان ایرانی

فهرستهای زیر که حاصل وبگردیهای من هستند، در برگیرنده دو دسته از فیزیکدانان ایرانی مقیم خارج از کشور است. فهرست نخست شامل آنهایی است که در یک دانشگاه دارای دوره دکترای فیزیک عضو هیات علمی هستند. فهرست دوم شامل کسانی است که در یک دانشگاه فاقد دوره دکترای فیزیک عضو هیات علمی هستند. این دسته بندی دلخواه است و به معنی ارزشگذاری سطح فعالیتهای علمی آنها نیست :

فهرست نخست:
۱-ریموند آشوری، ام آی تی، آمریکا-(البته اگر خودش بخواهد ایرانی به حساب بیاید)
۲- سهراب اسماعیل بیگی، ییل، آمریکا
۳- نیما ارکانی حامد،پرینستون، آمریکا
۴- نیایش افشردی٬ واترلو٬کانادا
۵- کامران بهنیا٬ دانشگاه شماره پنج پاریس
۶- حسین پرتوی، ساکرامنتو، آمریکا-(مطمئن نیستم که این دانشگاه دوره دکترا داشته باشد).
۷- ناصر پیغمبریان، آریزونا، آمریکا
۸- امین جزایری٬ جرج میسن٬ آمریکا
۹- علی جوان، ماساچوست ( ام آی تی)، آمریکا
۱۰- مسعود چایچیان، هلسینکی، فنلاند
۱۱- صدری حسنی، ایلینویز،آمریکا
۱۲- گیتی خداپرست،ویرجینیا تک، آمریکا
۱۳- رویا زندی، ریورساید، آمریکا
۱۴- سیما ستایشگر،ایندیانا، آمریکا
۱۵-فاطمه شاهدی پور،نیویورک-آلبانی،آمریکا
۱۶-منصور شایگان، پرینستون، آمریکا-(در دانشکده برق و در زمینه فیزیک نیمرسانا کار می کند)
۱۷-آزاده صمدانی، برندایز، آمریکا
۱۸-وحید صندوقدار، ETHZ سویس (در دانشکده شیمی و در زمینه نانو اپتیک کار می کند).
۱۹- مهدی صنعتی، تگزاس تک، آمریکا
۲۰- ا. شالچی٬ مانیتوبا٬کانادا
۲۱- منصور شیخ بهایی ،نیومکزیکو،آمریکا
۲۲- علی علوی، کمبریج، انگلستان-( گرچه در دانشکده شیمی کار می کند ولی من او را فیزیکدان به حساب می آورم)
۲۳- فریدون فامیلی، اموری، آمریکا
۲۴-کامبیز فتحی، استکهلم، سوئد
۲۵-فرامرز فراهی، نورث کرولاینا، آمریکا
۲
۶- مهران کاردر، ماساچوست (ام آی تی)، آمریکا
۲
۷- رامین گلستانیان، شفیلد، انگلستان
۲
۸- آرش مافی، ویسکانسین،آمریکا-(البته استاد دانشکده برق است و در زمینه فوتونیک کار می کند)
۲
۹- بهرام مبشر، ریورساید، آمریکا
۳۰-آرش مستوفی، امپریال کالج، انگلستان
۳
۱- بهرام مشحون، میسوری، آمریکا
۳
۲- علی مصطفی زاده، کوج(یا کوک)،ترکیه-(مطمئن نیستم که این دانشگاه دوره دکترا داشته باشد)
۳۳- حبیب مظهری موسوی،مدیترانه شرقی، قبرس ترکیه
۳۴- مسعود منصوری پور، آریزونا، آمریکا
۳۵- کامران وفا، هاروارد، آمریکا
۳۶- علی یزدانی ، پرینستون، آمریکا

فهرست دوم:
۱-محمود حیرت،پلی تکنیک کالیفرنیا،آمریکا
۲-حامد شجاعی، آرکانزاس تک، آمریکا
۳- مرتضی فرجیان، دانشگاه رایت، آمریکا
۴- مصطفی همتی،آرکانزاس تک، آمریکا

مایل هستم این فهرستها را به روز و کامل نگه دارم. اگر کسانی را می شناسید که در این فهرستها نیستند لطفا معرفی کنید.

۱۳۸۷ آذر ۷, پنجشنبه

تبارشناسی مقامات

خیلی علاقه مندم که یک گزارش جامع به همراه تحلیل از تبار(خانواده، تحصیلات، طبقه اجتماعی) مقامات ایران قبل و بعد از انقلاب بخوانم. این کار به نظرم چیزی کمتر از دست کم یک پایان نامه دکترا نیست. چه طور شد که مقامات ایران از محمد علی فروغی، ناتل خانلری، آموزگار و رزم آرا و ...که هرکدام در کار خود استاد،تحصیل کرده و باتجربه بودند (آنهم در دوره ای که تحصیل کردن خیلی سخت و محدود بود) تبدیل شدند به افرادی نظیر عسگر اولادی (با شش کلاس سواد وقتی که وزیر بازرگانی بود) و کردان (احتمالا فوق دیپلم را دارد!)و ....

شخصا فکر می کنم دلیل این اتفاق اصلاحات ارضی شاه بود. تا قبل از انقلاب سفید که به لحاظ عمق و مبنا یک انقلاب واقعی بود مقامها بین خانواده های بزرگ توزیع می شد (کاری ندارم که منشا این بزرگی چه بود،عادلانه بود یا نه). شاه پیش از آنکه یک طبقه متوسط قوی و تولیدکننده در ایران شکل بگیرد آنها را کنار گذاشت و در خلاء یک نیروی تثبیت گر اجتماعی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. سرمایه داری تجاری (بازار) که نامطلوبترین نوع سرمایه داری است در پیوند با نیروهای بی هویت و سرگردانی که تفسیر خاصی از مذهب به آنها هویت بخشیده بود موفق شد سرمایه داری صنعتی را که مطلوبترین نوع سرمایه داری است از میدان به در کند و مقامها را بین بازار و روحانیون تقسیم کند.

نمی خواهم این نوشته به یک مقاله تبدیل شود ولی دوست دارم صحت ادعاهای مطرح شده در آن را با یک گزارش مستند بسنجم.

۱۳۸۷ آذر ۶, چهارشنبه

رانندگی آمریکایی

حدود 70 درصد خودروهایی که در شهر تردد می کنند SUV (در ایران بیشتر پاترول گفته می شود) یا TRUCK (وانتهای غول پیکر) هستند. برای من که راننده پراید بودم دیدن منظره نوجوانهایی که ( به خصوص دخترها) سوار چنین خودروهایی می شوند هراس انگیز است به خصوص که ایده آنها در استفاده از چنین خودروهای پرقدرتی این است که اگر تصادفی رخ دهد آنها بازنده نخواهند بود!این نظریه به خصوص بین پیرها خیلی طرفدار دارد. رانندگی آمریکاییها اصلا خوب نیست و خیلی بی ملاحظه هستند. ولی عجیب است که به همین نسبت آمار تصادفات بالا نیست. یکی از مخوفترین این نوع خودروها HUMMER است که مصرف سوخت بسیار بالایی دارد. این نوع ماشین ابتدائا برای ارتش آمریکا تولید شده بود.
اینجا بر خلاف ایران نمی توان شغل و درآمد افراد را از روی مدل ماشینشان حدس زد. دسترسی افراد به انواع روشهای تامین مالی خرید خودرو به اضافه فرهنگ به شدت مصرف گرای آمریکایی باعث می شود تا شاهد پارک دست کم یک خودرو جلوی هر خانه باشید. با ماهی 350 دلار می توانید آخرین مدلهای تویوتا را تا 3 سال اجاره کنید و بعد از آن اگر مایل بودید همان را به قیمت روز خریداری کنید. در اروپا (آلمان) حدود 70 درصد خودروها از نوع استیشن، ون، مینی ون و هاچ بک بود. حمل و نقل عمومی در اروپا بسیار منظم و قوی و سهل الوصول است. خطوط اتوبوسرانی فعال و منظم هستند و با قطار تقریبا به همه شهرکها و روستاها دسترسی دارید(منظورم هر روستا یک ایستگاه قطار نیست). ظاهرا تصمیم گیران آمریکایی نخواسته اند که طرح مشابهی با اروپا در آمریکا پیاده کنند. شهرها و راهها و زندگی آمریکایی طوری طراحی شده است که شما حتما باید از خودرو شخصی استفاده کنید. دو بار در سال قیمت نفت خام در جهان بالا می رود. یکی در آغاز فصل سرد و هنگامی است که آمریکاییها سردشان می شود و باید خانه هایشان را گرم کنند. دومی در آغاز تابستان و همزمان با شروع مسافرتهای تابستانی آمریکاییهاست. 280 میلیون خودرو شخصی در آمریکا وجود دارد و تقریبا به ازاء هر شخصی که قابلیت رانندگی دارد 1.25 خودرو وجود دارد.

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

بگذرد این هم

یا رب دولت به خران دادی و عزت به سگان
ما هم به تماشای جهان آمده ایم.


العاقل یکفیه الاشاره.

۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

راه آمریکا از اسراییل می گذرد

به زودی قیمت نفت تا حدود 20 دلار سقوط خواهد کرد. آنوقت می خواهم بدانم که نبوغ ایرانی چه کار خواهد کرد. البته حدس زدنش کار سختی نیست. با کمی بگیر و ببند و چند تا افشاگری و احتمالا اعدام ( پیدا کردن افراد سزاوار اعدام در ایران امروز خیلی راحت است) می توان خود را به ستون بعدی رساند. جالب اینکه قیمت مواد غذایی و مصرفی که با بالارفتن قیمت نفت افزایش پیدا کرده بود پایین نیامده است و فقط سوخت ارزان شده است. یعنی اینکه ملتهای نفتی چند سال خوردند و حالا یک عمر باید پس بدهند. حالا مردم دنیای غرب طعم نفت 150 دلاری را چشیده اند و آمریکاییها در کنترل بحران توان آزمایی کرده اند. به زودی سربازان آمریکایی عراق را ترک خواهند کرد و اوباما با مساعدت بیشتری در صحنه جهانی همراهی خواهد شد. این هم یعنی اینکه وزن چماق نسبت به هویج بیشتر می شود. همه اینها در کنار کارهای احمدی نژاد و معاونش مشایی نشان می دهد که تحولات بزرگی در راه است. پیدا کردن جنس این تحولات البته هنوز سخت است . مشکل قضیه اینجاست که راه آمریکا از اسراییل می گذرد و البته دولت احمدی نژاد هم این را فهمیده است.

۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

همه چیز جور

بارها از زبان افراد مختلف شنیده ام که در کشور ما باید هر چیزی با چیز دیگر جور دربیاید( اصطلاح دقیقش را خودتان بهتر می دانید). در و تخته باید با هم جور باشند. الآن همه چیز حسابی جور است. رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح تقریبا 150 کیلوگرم وزن دارد( البته ایشان حتما بیشتر ازمغزشان استفاده می کنند)، مدیرعامل سایپا یک جوان 29 ساله است که هیچ نسبتی هم با نخبگی ندارد، سرمربی تیم ملی فوتبال بابت 3 سال مربیگری قرار است 1.5 میلیارد تومان دریافت کند که مطمئنا هیج جای دنیا نصف این مبلغ را هم به او پرداخت نمی کنند، وزیر جدید کشور در 12 سال 150 میلیون دلار سرمایه انباشته است ( حتما بدون رانت و برای کمک به انقلاب اسلامی بوده است انشاالله)،از هر 8 نفر ایرانی یکی در دادگستری پرونده دارد،چهره های ماندگارش لابد کمی کمتر از نوبل هستند، به عنوان تولید کننده نفت بیش از 100 سال است که نفت خام صادر می کنیم و تازه بنزین و ...وارد می کنیم، روسای دنیا از رئیس جمهور ما نسخه درمان دردهای کشورشان را می گیرند و.....همه چیز درست چیده شده است، خداوند عادل است و کسی جز ملت ایران مسوول وضعیت کنونی نیست. اگربعضی ملتها نباشند دنیا چه آسیبی می بیند؟

۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

امامزاده آنلاین

دیروز در یکی از پستهای سایت بالاترین متوجه مطلبی راجع به امامزاده سیار شدم. مطلب را خواندم و حیرت کردم که حماقت آدمها چقدر می تواند بدیع و عمیق باشد. احتمالا با توجه به دسترسی مومنین! محترم به سیستمهای ضبط و پخش آنلاین و ماهواره ای به زودی شاهد زیارت اهل قبور در اینترنت و پرداخت نذورات با کردیت کارت خواهیم بود!

خاطره

برای رفتن به آمریکا باید در فرودگاه شارل دوگل پاریس توقف می کردیم تا با هواپیمای دیگری پرواز کنیم. فاصله بین دو پرواز فقط یک ساعت بود. فکر نمی کردیم مشکلی پیش بیاید. بعد از اینکه مدتی تابلوها و علائم را دنبال کردیم متوجه شدیم که طبق نقشه هنوز خیلی با ترمینال خروجی فاصله داریم. تنها راه رفتن به آنجا استفاده از ترن هوایی بود. تا رسیدن به ترمینال خروجی کلا 40دقیقه و تا پیدا کردن درگاه خروجی 5 دقیقه مجموعا 45 دقیقه طول کشید. در اینجا یکی از ماموران فرودگاه به ما نزدیک شد و بعد از اینکه از اسم و مقصد ما آگاه شد به ما گفت شما پرواز را از دست داده اید و نمی توانید بروید. بنده خدا تا متوجه شد که دارد با آتش بازی می کند! ما را به میز ارفرانس معرفی کرد. من هم جریان را گفتم و تاکید کردم که قصور از ما نبوده است. آرامش طرف واقعا اعصابم را به هم ریخته بود. او به چند جا زنگ زد که چون فرانسوی صحبت می کرد چیزی نفهمیدم. داشتم فکر می کردم که آنها مسوول وضعیت پیش آمده هستند و حتما دارد برای امشب ما هتل رزرو می کند و ترتیب پرواز بعدی را می دهد و در این صورت تکلیف بار ما چه می شود که ناگهان به ما گفت دنبالم بیایید. او شروع به دویدن کرد و ما هم همینطور. بدون اینکه کسی بلیط ما را وارسی کند و کارت پرواز بگیریم و در صف بایستیم تا از درگاه امنیتی عبور کنیم از یک درگاه مخصوص به سرعت گذشتیم و وارد هواپیما شدیم. عین فیلمهای سینمایی شده بود.اول فکر کردم حتما تعداد پرواز به آمریکا زیاد است که اینطور جایابی می کنند ولی بعدا متوجه شدم که هواپیما را 20 دقیقه نگه داشته اند تا ما برسیم. کلی مشعوف شدم!ارفرانس هم همین طور.

۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

هویت ایرانی و آینده ایران

برای خودم تحلیلی دارم که فکر می کنم با استفاده از آن خیلی از واقعیتهای جامعه ایرانی را می توان توضیح داد. هویت ایرانی 3 پایه دارد:
1- بخش ایرانی که بیشتر مربوط به افتخارات ایران قبل از اسلام می شود و هنوز در ایران ساری و جاری است و مثلا نوروز یکی از جلوه های آن است. داستانهای شاهنامه و آنچه موجب تمایز ما از عربها، ترکها و دیگر همسایه هاست در همین بخش می گنجد.
2- بخش مذهبی که عمدتا تحت تاثیر شیعی گری است و آن هم بیشتر به دوران صفویه و بازمانده های آن بر می گردد.
3- بخش تجدد گرایانه و یا مدرن که به نظرم عمق زیادی ندارد ولی مساحت آن قابل توجه و رو به رشد است. 
هر نیروی تمدن سازی که بخواهد در ایران فعالیت و رشد کند باید ترکیب مناسبی از این 3 بخش باشد.  حکومت پهلوی به نیروهای مذهبی بی اعتنایی کرد و از همین ناحیه ضربه خورد. تا قبل از حکومت پهلوی نیز اساسا اندیشه توسعه در سطح حکومت چندان مطرح نبوده است (به جز دوران عباس میرزا و امیر کبیر). جمهوری اسلامی به بخش ایرانی بی اعتنایی می کند، با تجدد مشکل جدی دارد و بر آن بخش از فرهنگ مذهبی تاکید می کند که اساسا سازنده و مفید نیست. بنابر این هویت ایرانی روز به روز متزلزلتر خواهد شد. سازنده ایران افرادی هستند که مذهبی ( نه به روایت جمهوری اسلامی بلکه بیشتر به معنی اخلاق گرا)، آگاه به گذشته و افتخارات و فرهنگ ایران و در عین حال مشتاق استفاده از دستاوردهای ملتهای پیشرفته به خصوص غربیها باشند. تعداد این افراد بنا به دانش من بسیار محدود است و به سختی رشد می کند و با همه گونه مشکل چه داخلی و چه خارجی روبروهستد. جمهوری اسلامی به راحتی می تواند به اصطلاح غربزده ها را مطرود کند ولی نمی تواند براحتی از پس این نوع آدمها بربیاید. دشمنان ایران هم مانع از رشد این آدمها شده و می شوند چون چانه زدن با این افراد خیلی مشکل است و منافع آنها را تامین نمی کند. هرگاه تعداد این افراد به یک عدد بحرانی رسید و از یک آستانه معینی رد شد ( که البته نمی دانم دقیقا چقدر است ولی علی الاصول قابل محاسبه است) آنگاه می توان از آینده ایران صحبت کرد.

۱۳۸۷ آبان ۲۱, سه‌شنبه

ایران بدون نفت

باید کم کم فکر کنیم که ایران بدون نفت چه شکلی خواهد بود، نه فقط به خاطر اینکه قیمتها در حال کاهش است بلکه به خاطر اینکه منابع نفتی ایران سالهای طولانی محروم از سرمایه گذاری و فناوریهای نوین بوده است و در نتیجه قدرت تولید کاهش یافته است و با افزایش مصرف داخلی، نفتی برای صادرات نمی ماند. حیف شد، قبل از اینکه بتوانیم به جای نفت خام مواد پتروشیمی صادر کنیم داریم توان تولید بیش از مصرف داخلی را از دست می دهیم. حدس می زنم ایران بیشتر شبیه پاکستان شود تا ترکیه. ترکیه در 20 سال گذشته توانسته است زیربناهای اصلی اقتصاد را توسعه دهد و حالا یک صادرکننده مهم در جهان است و تولید ناخالص داخلی آن نزدیک 2 برابر ایران است. دانشگاههای خوبی دارد و با این حال دانشجو به خارج اعزام می کند. می خواهم یک مقایسه کوچک انجام دهم. دانشگاه صنعتی شریف 43 سال پیش تاسیس شده است و دانشگاه بیلکنت آنکارا 23 سال پیش. تعداد مقالات چاپ شده از بیلکنت در گروه مجلات فیزیکال ریویو 229 تاست و تعداد مقالات چاپ شده از شریف در همین گروه از مجلات 114 تا، یعنی کمتر از نصف. بنابر این پشت سر گذاشتن ترکیه تا 1400 حتی در تعداد مقاله ( ونه موارد سخت تر مانند توسعه صادرات و ...) خیالی بیش نیست. همه اینها در حالی است که ما از سرمایه نفت و گاز برخوردار بوده ایم و ترکها نه. اگر نفت نداشته باشیم تازه معلوم خواهد شد که چند مرده حلاجیم.

۱۳۸۷ آبان ۲۰, دوشنبه

خاطره

تیرماه پارسال در اصفهان بودم. با دو نفر از دوستان رفتیم که دیدنیها را ببینیم. برای دیدن مسجد شیخ لطف الله بلیط خریدیم. فکر کنم نفری پانصد تومان بود. این مسجد چند صحن داشت و افرادی در بعضی گوشه ها مشغول کار تعمیر و مرمت بودند. متوجه شدم که مردم از پشت یکی از این صحنها به راحتی و بدون هیچ مانعی و هیچ پرداختی وارد این صحن و سپس مسجد می شوند و بعد به دنبال کار خود می روند. از ظاهرشان پیدا بود که همه آنها اصفهانی هستند و راهها را بلدند! وقتی ماجرا را به مسوول فروش بلیط ( ولابد مسوول جلوگیری از ورود بدون بلیط) گفتم فقط لبخند زد! این اصفهانیها عصاره فرهنگ ایرانی هستند.

۱۳۸۷ آبان ۱۹, یکشنبه

اصلاحات-5

خواستم مطلبی تند و تیز در انتقاد از ایران و ایرانی و دولت ایران و فرهنگ ایران و...بنویسم. پشیمان شدم و عقل پیشه کردم. البته این چندمین باری است که چنین اتفاقی می افتد. فکر کردم که ما بیش از نقد و تخریب و کار سلبی به کار ایجابی احتیاج داریم. ایرانیها در انتقاد و تخریب یکدیگر استادند. شرح این خون جگر بماند برای وقت دیگر. ما کارهای همدیگر را قبول نداریم و آنها را تکمیل نمی کنیم. انگار همه چیز را باید خودمان از اول شروع کنیم تا مصداقی باشد بر:
هر که آمد عمارتی نو ساخت        رفت و خانه به دیگری پرداخت
ما احتیاج داریم که یکدیگر را با همه ضعفها و قوتها بپذیریم و یکدیگر را اصلاح کنیم. سقوط یکی را سقوط خود بدانیم و از دستاوردهای مثبت دیگران شاد شویم. شاید بعد از سالیان دراز و به مرور، وجوه تاریک ملت ما جای خود را به وجوه تابناک همین ملت وملتهای دیگر بدهد.



۱۳۸۷ آبان ۱۸, شنبه

سلسله رسواییها

فکر می کنم با توجه به فرهنگ عمومی ایرانیها که چیزی کمتر از رسوایی را خبر نمی دانند و روزنامه یا سخنران وقتی خوب و پرمایه به حساب می آید که چیزی را افشا کند و با توجه به فساد عمیق و گسترده در همه امور سیاسی و اقتصادی ایران (به سختی می توان مسوولان بالیاقت و کاردان و در عین حال پاکدامن پیدا کرد- قحط الرجال) و نیز با در نظر گرفتن مچ گیریهای اخیر(کردان گیت)، باید منتظر ادامه افشاگریها و رسواییها بود. احمدی نژاد تنها یک راه دارد تا دوباره رئیس جمهور شود و آنهم خرید رای مردم از طریق افشای کسانی است که رسوایی آنها دل مردم را شاد می کند. باشید و ببینید.

۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

اوباما

چند عامل در انتخاب اوباما مهم بوده است که به نظرم توجه چندانی به آن نشده است. یکی اینکه او شخصیت رییس جمهوری دارد. یعنی رفتار و کرداری متشخص و برازنده یک رییس جمهور دارد. بسیار حساب شده حرف می زند و مودب است .دوم اینکه لهجه اش مانند سیاهان آمریکا نیست زیرا در خانواده ای سفید پوست بزرگ شده است و این خیلی مهم است. اگر لهجه سیاهان را داشت هرگز انتخاب نمی شد. سوم اینکه سخنران بسیار ماهری است و شنوندگان را به نوعی مسحور می کند. در آمریکا کشیشهایی هستند که سخنرانان ماهری هستند و حرفهایشان از شبکه های رادیویی و تلویزیونی به خصوص در آخر هفته پخش می شود. آنها موعظه می کنند. چیزی شبیه به آخوندهای وطنی و البته در سطحی کاملا متفاوت و با زبانی نو.
راستش اول با توجه به هیجانات انتخابات، تیتر دوم خرداد آمریکا را انتخاب کرده بودم تا چیزی متفاوت بنویسم ولی دیدم مسعود بهنود زودتر دست به کار شده است! البته من حق خود را محفوظ می دانم.


۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

سیاهان در کاخ سفید

برای مردم آمریکا وهمه جهان خوشحالم که اوباما پیروز شد. این نشاندهنده پیروزی لیبرالیسم بر نژادپرستی، البته به لطف فشارهای اقتصادی بود. این به معنی آن بود که حتی نژادپرستها پول را بیشتر می پسندند. حدود40 سال پیش سیاهها در آمریکا حتی حق رای نداشتند و حالا چشمان آمریکا به یک سیاهپوست دوخته شده است تا شاید ایده های جدید او خون تازه ای در رگهای آمریکا جاری کند. بنا به گزارش تلویزیونها حدود یک میلیون نفر در شیکاگو ( مرکز ایالت ایلینوی که اوباما سناتور آنجاست) در خیابانها جمع شده اند و از انتخاب اوباما ابراز خوشحالی می کنند.

مسلمانی ما

بابی نایت مربی تیم بسکتبال دانشگاه که یک قرارداد هفتصد هزار دلاری برای یک سال با دانشگاه بسته بود تمام این مبلغ را به دانشگاه اهدا کرد. قبلا هم شنیده بودم که مایکل جردن ستاره بسکتبال که برای بازی در یک فصل 40 میلیون دلار دریافت کرده بود تمام این مبلغ را به آسیب دیدگاه حادثه 11 سپتامبر اهدا کرده بود. حالا این نامسلمانها را با مسلمانان وطنی مقایسه کنید که برای پیرزوی تیمشان به جمکران وقم می روند و یک ونیم میلیارد تومان برای 3 سال را ناقابل می دانند. آیا این افراد حاضرند برای مردم و کشور نه ، برای اسلام و فقط یک فصل مجانی کار کنند؟
فلان مربی حتی نمی تواند یک جمله درست فارسی صحبت کند و دستمزد دریافتی سالانه اش از مرتبه صد میلیون تومان است. یکی از اینها قرار است پانصد میلیون تومان برای یک سال دریافت کند. آیا دولت حاضر است یک دهم این مبلغ را به استادان خارج از کشور بدهد تا مثلا هدایت پایان نامه 5 دانشجوی دکترا را قبول کنند؟ دقت کنید که امثال مایکل جردن پول خود را از باشگاههای خصوصی می گیرند ودر مقابل تقریبا تمام باشگاههای داخل کشور دولتی هستند.

۱۳۸۷ آبان ۱۴, سه‌شنبه

تاریخ

چرا مسلمانها همواره اصرار داشته و هنوز هم دارند که دیگران را مسلمان کنند؟ مگر این اسلام چه گلی به سر آنها زده است؟ به چه اوجی دست پیدا کرده اند که دیگران از آن محرومند؟ آیا مثلا رفاه بیشتری دارند؟ آمار جرم و جنایت در بین آنها کمتر است؟ آیا خداوند بهشت موعود را برای مسلمانها تضمین کرده است؟جالب آنکه ازبین ملتهای مسلمان فقط عربها و ترکها بودند که سعی کردند دیگران را به زور شمشیر مسلمان کنند، همانها که تمدنی نداشتند. از عمر و یزید اموی که اندلس را فتح کرد بگیرید تا محمود غزنوی که راه هند را خوب یاد گرفته بود. ایرانیها، مصریها،هندیها و رومی ها که خود تمدن قابل توجهی داشتند چنین کاری نکردند. آیا این به آن معنا نیست که انگیزه اصلی این دعوتها چشمداشت به مال و نعمتهای دیگری بوده است؟ اکنون هم که بعضی ها کار تبلیغی برای دین می کنند کاری به آفریقا و آمریکای جنوبی و چین و هند و ...ندارند و همه تلاشها معطوف آمریکای شمالی و اروپاست (البته به استثنای عربستان که همه جا خرج می کند و داستانش فرق دارد). در اروپا و آمریکا مسجد می سازند و دفتر تبلیغاتی دارند و لابد امید دارند که روزی صاحب نعمات آنها شوند. شاید هم بهره مند هستند و .... تاریخ، بیش از آنچه از ابتدا به نظر می آید، آموزنده است.

۱۳۸۷ آبان ۱۲, یکشنبه

طریقت گولی (طنز)

بنا به نوشته های اهل طریقت ، مراحل طریقت 7 تاست که عبارتند از: طلب،عشق،معرفت،استغنا،توحید،حیرت و فنا. هرکدام البته آیینی دارد و تعریفی. متاسفانه آنچه من بیشتر شاهدش بوده ام مراحل طریقت گولی بوده است! این طریقت فعلا! 4 منزل دارد. این منزلها به ترتیب افزایش وخامت عبارتند از گول،گاگول،اسکول و شاسکول. برای آنها که نگران قلت منزل هستند مژده می دهم که برای هر کدام از این منازل می توان ضریبی تعریف کرد که بین صفر تا یک تغییر می کنند و مراحل آنها بی نهایت است و آنها چنین هستند: گولیته،گاگولیته،اسکولیته و شاسکولیته. بکوشید تا جامه ذلت نپوشید و این منازل را به طریق معکوس طی کنید تا دست کم اگر از اهل طریقت و شریعت نیستید از اهل جماعت گول نیز نباشید:)

خاطره

دکتر اردلان (دانشگاه شریف) یکبار سر کلاس گفت که هروقت یقین کردید در ایران کاری هست که شما حتما می توانید انجام دهید اشتباه کرده اید و باز اگر یقین کردید در ایران کاری هست که شما حتما نمی توانید انجام دهید باز هم اشتباه کرده اید! این را باید به قوانین مورفی اضافه کرد.

حقوق

به این باور رسیده ام که دیگر شاخصهای رشد اقتصادی نشاندهنده رفاه و خوشبختی یک ملت نیستند. آنچه که به خودی خود واجد اهمیت است و البته بستری مناسب برای رشد شاخصهای دیگر است قوانین حقوقی، رویه های قضایی و درجه اهمیت حقوق شهروندی است. اگر در کشوری بستر حقوقی مناسب وجود داشته باشد حتما وضعیت اقتصادی اش خوب و یا رو به بهبود است ولی بر عکسش درست نیست. در واقع آنچه اهمیت دارد نوع نگاه آن جامعه و حکومت به انسان و حقوق اوست. قطعا وضع اقتصادی عربهای خلیج فارس نمونه است ولی لزوما کشورهای پیشرفته ای نیستند. مقایسه نظامهای اقتصادی و حقوقی کشورهای مختلف آموزنده است.

۱۳۸۷ آبان ۱۱, شنبه

اصلاحات 4

خیلی سعی کردم از به کاربردن این صفت برای ایرانیها اجتناب کنم چون متهم کردن یک ملت به این خصیصه زشت هم ناپسند است و هم جسارت می خواهد. از طرفی ظاهرا داریوش پادشاه هخامنشی در سنگ نوشته بیستون دعا کرده است که مردم از دروغ نجات پیدا کنند( خودتان تحقیق کنید). نتیجه اینکه با عرض معذرت به پیشگاه ایرانیان راستگو باید گفت بسیاری از ایرانیان دروغگو هستند. سعدی علیه الرحمه نیز می فرماید دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز و خوب مگر نه این است که همیشه مصلحتی وجود دارد برای دروغ گفتن. داستانی شنیده ام از ماجرای قتل عمر به دست فیروز که وقتی مردم پرسان پرسان دنبال رد قاتل می گشتند و به حضرت علی (ع) رسیدند ایشان با اینکه فیروز را دیده بود بلند شد و جای خود راعوض کرد و گفت از وقتی که اینجا نشسته ام کسی را ندیده ام! البته من شخصا" داستان را قبول ندارم ولی این نشاندهنده آن است که مردمان دروغگو چقدر برای این رفتار خود تلاش کرده اند تا حجت و مدرکی از آسمان فراهم کنند. نشانه های دروغگویی هم که البته فراوان است. آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؟ کافی است به زندگی دوگانه بسیاری از مردم نگاه کنید و ببینید که چگونه اولا رفتار و گفتارشان فرق دارد و ثانیا رفتارشان در خانه با رفتارشان در محل کار و کسب متفاوت است. گناه این یکی دیگر به گردن آموزش و پرورش نیست و به نظرم نقش خانواده ها خیلی پررنگ است و به همین خاطر درمانش خیلی سخت است. درمان این درد از غنی سازی اورانیوم و سفر به ماه خیلی سخت تر است.

۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

نژادپرستی آمریکایی

تمام ماجرای انتخابات آمریکا نشان می دهد که مک کین می خواهد، با بلیط جرج بوش به کاخ سفبد برود و در واقع سرمایه دیگری هم ندارد. از طرفی به خاطر افتضاح اقتصادی اخیر، محبوبیت بوش به حدود 7 درصد کاهش پیدا کرده است. از طرفی با اینکه اوباما طبق نظرسنجی ها پیشتاز است، مک کین حدود 47 درصد آرا را به خود اختصاص داده است. من تنها دلیل این اختلاف معنی دار آرا را نژاد پرستی آمریکاییها می دانم. به عبارتی حدود 40 درصد کل رای دهندگان آمریکایی نژادپرست هستند. اگر اوباما شبیه کلینتون خوش تیپ بود، با رای خیلی بالا انتخاب می شد، ولی حالا...

۱۳۸۷ آبان ۷, سه‌شنبه

آزمایشهای ذهنی

چه می شد اگر در یک اقدام فرضی مثلا مردم ایران و آلمان را با یکدیگر عوض می کردند؟ یعنی آلمانیها می آمدند در ایران زندگی کنند و ایرانیها می رفتند در آلمان. تصور کنید چه اتفاقی می افتاد؟ به نظرم آلمان در کمتر از 2 سال به یک ویرانه تبدیل می شد و آلمانیها در عرض 10 سال ایران را بهتر از آلمان می ساختند و حاضر به بازگشت هم نبودند. فقط فکر کنید که چه کسی می توانست فرودگاه فرانکفورت را مدیریت کند؟
چه می شد اگر انقلاب اسلامی به جای 1357 در مثلا 1300 پیروز می شد و پیروان شیخ فضل الله نوری(همین جماعت حاکم فعلی) به قدرت می رسیدند؟ آیا آموزش و پرورش و دانشگاه داشتیم؟ آیا زنها می توانستند رانندگی کنند و رای بدهند؟ اصلا انتخابات معنی داشت؟چقدر با افغانستان فعلی فرق داشتیم؟ خدا را شکر که اتفاق نیافتاد!
چه می شد اگر خاتم پیامبران به جای 1400 سال پیش مثلا امسال مبعوث می شد؟ به چه سوالاتی که باید جواب نمی داد!؟ از فیزیک ذرات بگیر تا بیماریهای ژنتیک، از نقش بانک در اقتصاد گرفته تا جهانی سازی و .... خلاصه همه التماس دعا داشتند و تازه چه کسی به پیامبری که مهمترین دعوتش دعوت به توحید بود توجه می کرد؟ شاید به همین خاطر خداوند تصمیم گرفت آخرین رسولش را زودتر روانه کند تا سختی دین بیشتر نشود.
اگر کمک کنید و تعداد این قبیل آزمایشهای ذهنی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی را بیشتر کنید و سعی در جواب دادن هم کنید فکر می کنم نتیجه خوبی حاصل شود. این مسائل البته همیشه محل مناقشه خواهد بود ولی نقش روشنگر هم خواهد داشت.

۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

جو لوله کش

جو لوله کش (Joe the Plumber) به دستمایه همیشگی برنامه های طنز شبکه های تلویزیونی تبدیل شده است. مک کین یکبار در مناظره گفت که از منافع جو لوله کش حمایت خواهد کرد و اجازه نخواهد داد که مالیاتش بیشتر شود. این شخص واقعا وجود دارد و هردو نامزد ریاست جمهوری را ملاقات کرده است! جالب اینکه در این مناظره مک کین رو به دوربین با جو لوله کش صحبت کرد.

گندیدن نمک

امروز روزی است که نمک هم گندیده است. وقتی پدر زهرا بنی یعقوب که سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران است و سالها مراتب دست بوسی خود را به اثبات رسانده است از ملت ایران برای رسیدگی به پرونده دخترش استمداد می کند و نه از دادگستری مملکت، وقتی آقای رفسنجانی شکایت خود را به خدا می کند و در روی زمین فریادرسی نمی بیند ، وقتی که آقای کردان آبروی 70 میلیون نفر را می برد و وکیل الدوله ها برای کسب تکلیف پیغام و پسغام می فرستند و مشغول مصرف 100 میلیون تومان ناقابل هستند، وقتی که پهنای باند کل مملکت به اندازه 2 تا دانشگاه در سوئد است و ...باید باور کرد که نمک هم گندیده است. تماشای گندیدن نمک و فروپاشی آرام یک کشور بزرگ که بالقوه می توانست تمدن ساز باشد لذتی ندارد. ولی راستش شنیدن طبل این رسواییها (تا جایی که شخصی نباشد) خیلی لذت بخش است. الیس صبح بقریب؟

۱۳۸۷ آبان ۴, شنبه

اصلاحات 3

ایرانیها نژادپرست هستند. برای این ادعا هم دلایل روشنی دارم. ایرانیها هیچ کدام از همسایگان خود را قبول ندارند. افغانیها که تا 2 قرن پیش جزیی از ایران بودند وحشی شمرده می شوند. عربها که سوسمارخور هستند و ترکها هم که اصلا جزء آدمیزاد حساب نمی شوند. جالب است توجه کنیم که تا کودتای رضا شاه علیه خاندان قاجار و از ورود اسلام به بعد حاکمان ایران همین ترکها و عربها و افغانیها بوده اند. تنها استثناها حکومتهای طاهریان ، سامانیان، آل بویه،صفاریان و زندیه بوده است که اغلب آنها بسیار کوتاه مدت بودند (کمتر از یک قرن).
دلیل دیگر اینکه خانمهای ایرانی به قطع و یقین حاضر نیستند مثلا با یک سیاهپوست ازدواج کنند هرچند طرف تحصیلکرده و پولدار و متشخص باشد. همین خانمها در ایران فقط به دلیل نژادپرستی پنهانی که دارند مقدار زیادی از پول خود را صرف لنز رنگی، رنگ مو و...می کنند. خودم شاهد بوده ام که دخترهای اروپایی و آمریکایی دوست پسر سیاه پوستی داشته اند که تازه واجد ویژگی خاصی هم نبوده است.
این ایرانیهای محترم در بلاد خارجه در حالیکه خود اروپاییها و آمریکاییها احترام این سیاهان و خارجیهای جهان سومی دیگر را نگه می دارند (گذشته از نژاد پرستی آنها که البته وجود دارد) اعتقاد دارند که باید آنها را بیرون ریخت!
این نژادپرستی و تحقیر دیگران فقط شامل خارجی ها نمی شود بلکه قومیتهای دور از مرکز را هم در بر می گیرد. افراد مرکز نشین وقتی به نقاط دور دست می روند تا خدمتی انجام دهند پول بیشتری طلب می کنند که کاملا هم رسمی و جا افتاده است. جالب اینکه وقتی مستشاران آمریکایی همین پول را دریافت می کردند این نژادپرستان گرامی آن را توهین آمیز تلقی می کردند و اسمش را حق توحش گذاشته بودند تا گردوخاک بیشتری ایجاد کنند. حالا انصافا فرق تهران و جاسک بیشتر است و یا مثلا سیاتل و جاسک؟
راستش این نژادپرستی آنقدر غلیظ و پررنگ و بی وجه است که نمی دانم حماقتش بنامم یا به همان اسم راضی باشم.
این نژاد پرستی به نوعی بازتاب عقده های حقارتی است که در طول قرنها ایجاد شده است. ایرانیها خود را برتر از همسایه هایشان می دانند و فکر می کنند که حق آنها خورده شده است وگرنه باید سرور عالم می شدند. به نظر من یکی از ریشه های انقلاب اسلامی همین عقده حقارت بود.
ماهی را هر وقت که ازآب بگیریم تازه است. بدانیم که احترام به دیگران ما را بزرگ می کند و برایمان احترام می آورد.

۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه

اخبار اقتصادی

بنا به اطلاعاتی که از دانشجویان خارجی دانشکده کسب کرده ام حقوق ماهانه یک فیزیکدان تازه کار (استادیار)در ترکیه به طور میانگین ماهانه 1000 دلار است که در دانشگاههای خصوصی بالاتر می رود و در دانشگاه بیل کنت در آنکارا به 3000 تا 4000دلار در ماه می رسد. در مصر این حقوق بین 200 تا 300 دلار است و در حد حقوق ماهانه درجه دارهای پلیس است. در اردن به طرز عجیبی این مقدار بین 2000 تا 3000 دلار در ماه است. بنا به اطلاع هزینه های زندگی در اردن حدودا 3 برابر بیشتر از مصر است. در برزیل این مقدار به طور متوسط 1000 دلار است و در کامرون حدود 500 دلار است. در کامرون آب و برق و بیمه تقریبا مجانی است چون دولت آنها سوسیالیستی است. در خود آمریکا بنا بر اطلاعات اداره آمار کار دولت آمریکا میانگین حقوق فیزیکدانها 120000 دلار در سال قبل از مالیات است. حدود 10 تا 30 درصد این حقوق بابت مالیات بر درآمد کسر می گردد. حقوق فیزیکدانهای تازه کار در تگزاس تک سالیانه 60 هزار دلار است. استادهای باسابقه 120 هزار در سال دریافت می کنند. استادان زبان در همین دانشگاه سالی 35 هزار دلار درآمد دارند.

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

مشکلات من

نسبتا متشرع هستم ولی بر ایمانم و یقینم افزوده نمی شود،
به کلاسها می روم، یادداشت بر می دارم و امتحانات را می گذرانم و بر شمار مقالاتم اضافه می کنم ولی سوادم بیشتر نمی شود،
سنم بالاتر می رود و تجربه ام بیشتر می شود ولی احساس بزرگ شدن نمی کنم،
داستانهای گذشتگان را خوانده ام، در گذشتگان زیادی را به یاد می آورم و آینده ام را می دانم ولی عبرت نمی گیرم.
خدایا مشکلات من را حل کن. کسی را سر راهم قرار بده که مشکلاتم را حل کند.

۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

بی خبری

خارجیها ( منظورم از خارج فقط اتحادیه اروپا و آمریکای شمالی و استرالیا و احتمالا ژاپن است. البته تا اطلاع ثانوی.) فکر می کنند که در ایران مردها هرروز زنها را کتک می زنند و هنوز سوار شتر می شوند و فرقی بین عربها و ایرانیها قائل نیستند. البته به نظرم گاهی خود را به نفهمی می زنند و شیطنت می کنند که برخاسته از نژاد پرستی پنهان آنهاست ولی در خیلی از موارد واقعا بی خبر هستند( خیلی وقتها هم البته حق دارند بین خودمان بماند). این موضوع دیگر برایم تکراری شده است. اما می خواهم چیز دیگری بگویم. روزهای 17 و 18 اکتبر کنفرانس سالانه انجمن فیزیک آمریکا از 4 ایالت در شهرال پاسو برگزار شد و من هم آنجا ارائه کوتاهی داشتم. طبعا با خیلی از آنها حرف زدم. متوجه شدم که آمریکاییها حتی از خودشان هم خبر ندارند!شرکت کنندگانی که از ایالتهای دیگر آمده بودند تحت تاثیر فیلمهای هالیوودی از تگزاسیها می پرسیدند که آیا شما هنوز اسب سوار می شوید و کابوی ها هنوز هستند؟ بعضی از آنها قادر نبودند در نقشه آمریکا واشنگتن را نشان دهند! این چیزها را شنیده بودم ولی ندیده بودم. هرچند احتمال شیطنت هنوز خیلی قوی است ولی واقعا این خارجیها اطلاعات عمومی خوبی ندارند (منظورم از اطلاعات عمومی در اینجا اطلاعات از جهان سوم است). آمریکاییها در این مورد گوی سبقت از همه ربوده اند. البته با کشور بزرگی که دارند شاید حق داشته باشند.

اصلاحات 2

یکی از عیبهای ایرانی ها این است که بسیار خودخواه و خودپرست هستند. برای این حرف دلایلی دارم. یکی اینکه برای غالب ایرانی هاچیزی به نام وطن و به طور خاص منافع ملی معنی و مفهومی ندارد. تمام تلاششان برای خودشان است. حداکثر برد منافع آنها اگر برسد بیشتر از استان محل تولدشان نیست. معمولا در حد خود و خانواده باقی می ماند.دوم اینکه نگاه کنید به وضعیت رانندگی ایرانیها. گزارشها می گویند که سالی 30000 نفر در ایران قربانی حوادث رانندگی می شوند. تلفات ارتش آمریکا در عراق تاکنون به 4800 نفر رسیده است. همین گزارشها می گویند که دلیل بیشتر این سوانح عدم رعایت مقررات است ونه نقص فنی اتومبیل یا اشکال فنی جاده ها. موقع رانندگی فکر می کنند که سالار جهان هستند و به خود حق می دهند که حق راننده های دیگر و پیاده ها را رعایت نکنند. به زبان ساده فرهنگ رانندگی ایرانیها نشانگر آن است که راننده ها به خود می گویند من از همه مهمتر هستم، من کار دارم، من عجله دارم و قانون را دیگران که لابد بیکاره هستند باید رعایت کنند. سوم اینکه متوجه شده ام متاسفانه بیشتر ایرانیهای مقیم خارج چشم دیدن پیشرفتهای همدیگر را ندارند. البته در داخل هم همین است ولی معمولا اقلیتهای مهاجر کنار هم جمع می شوند و از هم حمایت می کنند. ایرانیها این طور نیستند. اگر در کالیفرنیا جمع شده اند به احتمال زیاد به خاطر مشکل زبان این کار را کرده اند. خیلی از آنها هنوز فقط به فارسی صحبت می کنند. به نظر من این خصوصیت هم برخاسته از خودپرستی افراطی ایرانیهاست. این موجب شده است که فرهنگ کار دسته جمعی بین ایرانیها شکل نگیرد و موفقیت را نه برای جمع که فقط برای خودشان بخواهند. در نتیجه فرهنگ کار اجتماعی و مشارکت رشد نکرده است. حالا این داستان را بخوانید و مقایسه کنید :(منبع)

"18سال پيش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. اولين روزهايي كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برمي‌داشت و به محل کار مي‌برد. هوا کمى سرد بود و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه مي‌رسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک مي‌کرد. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشين شخصى به سر کار مي‌آمدند.

روز اول، من چيزى نگفتم، همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آيا جاى پارک ثابتى داري؟ چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک مي‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى اين که ما زود مي‌رسيم و وقت براى پياده‌رفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر مي‌رسند و احتياج به جاى پارکى نزديک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نمي‌کني؟"

این فرهنگ نهایتا باعث استبداد پذیری می گردد. تا وقتی که این فرهنگ حاکم باشد فکر می کنم حکومت سلطنتی برای ایران یک موهبت الهی خواهد بود کما اینکه الان هم هست. با این تفاوت که در ایران باستان هرکسی لایق شاه شدن نبود. شاه را با تعالیم ویژه تربیت می کردند. آموزش رزم، اخلاق،بزم و ...جزئی از برنامه بود. کلا پادشاهی آیینی داشت و این نوع پادشاهی کاملا متفاوت با انواع دیگر آن در کشورهای دیگر بود. متاسفانه الان سلطنت کردن شکل نا مطلوبی پیدا کرده است! باید خود را اصلاح کنیم تا از دست سلطنت خلاص شویم. البته ایرانیها ترجیح دادند راه آسانتر را که انقلاب کردن بود بروند. البته موفق نشدند. کاشکی لااقل به اندازه فرانسویها انقلابی بودیم.

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

اثر برادلی

خیلی ها اعتقاد دارند که اثر برادلی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بار دیگر خود را نشان خواهد داد. برادلی سیاهپوستی بودکه در یکی از سالهای دهه 80 گمان می رفت طبق همه نظرسنجی ها می تواند بیش از 80% رای مردم لوس آنجلس را برای کسب مقام شهرداری کسب کند. بعدا معلوم شد که نظر مردم در نظرسنجی ها همانی نیست که در روز انتخابات دارند. مردم نظر خود را در نظرسنجی ها به دلایل مختلف بروز نمی دهند. در این مورد خاص دوست نداشتند که به عنوان نژاد پرست شناخته شوند. به نظر می رسد احتمالا با یک مورد خاص دیگر سروکار داریم.

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

پشت صحنه

من در دبیرستان شهید باهنر تهران (دبیرستان سابق دانشگاه ملی -منطقه 12) تحصیل کردم. از محیط آنجا ، دبیرهایی که به ما درس می دادند و دوستان و همکلاسیهایم خیلی راضی بودم. از دوستانم که الآن بیشترشان دکتر و مهندس شده اند و همچنین دبیرانش که بعضیهاشان به رحمت خدا رفته اند، خاطرات خوبی دارم. در کتابخانه دبیرستان با مجله رشد دانش آموز آشنا شدم. از سال اول تا سال چهارم دبیرستان مشترک این مجله بودم. انصافا مطالب خوب زیاد داشت. البته آنچه مرا مشتری این مجله کرده بود مطالب سیاسی و اقتصادی نویسنده ای به نام شمس الدین رحمانی بود. از مقالاتش چیزهای زیادی راجع به هفت کشور صنعتی، شورای روابط خارجی، فراماسونری، نقش صهیونیستها در سیاست و اقتصاد جهان و....یاد گرفتم. خوب که فکر می کنم ریشه خیلی از افکار سیاسی ام به همان مقالات بر می گردد گرچه اکنون تا حد زیادی منتقد آن مطالب هستم. نمی دانم کجا متوجه شدم که این نویسنده در جرگه اصولگرایان و به خصوص گروه احمدی نژاد قرار دارد. تعجب کردم. فکر می کردم همه کسانی که پشت احمدی نژاد هستند مشتی جاه طلب و عوام فریب به اضافه تعدادی عوام همیشه فریب خور هستند که وجه مشترکشان بیسوادی است. این استثنا به همراه قرائنی دیگر مانند جناب آقای رامین و...باعث شد بیشتر به نظریه توطئه ایمان بیاورم!. این دو نفر یهودی ستیز هستند و مهمتر از همه قائل به نظریه توطئه و اکنون از نظریه پردازان دولت احمدی نژاد به شمار می آیند. چون بعید می دانستم که نظام فعلی توانایی تربیت افرادی نظریه پرداز در بلند مدت داشته باشد باید دنبال این گزینه باشم که در پشت صحنه دستهایی ناشناخنه این نامنتظر را ممکن کرده اند. دنبال شواهد بیشتر می گردم. شما هم اگر چیزی می دانید کمک کنید.

زوج مناسب

از بین همه زوجهای ممکن برای انتخابات ریاست جمهوری در ایران و آمریکا، بین احمدی نژاد، کروبی و خاتمی از یک طرف و مک کین و اوباما از طرف دیگر من زوج احمدی نژاد و اوباما را ترجیح می دهم. من منتظر تحولات بیسابقه و اساسی در روند شکل گیری آینده ایران هستم که لزوما مبتنی بر تغییر ساختار قدرت در ایران است. حضور اوباما به معنی کمرنگ شدن دخالت خارجی و حضور احمدی نژاد به معنی سریعتر شدن روند تحولات داخلی خواهد بود.

کردان گیت

طول، عرض و ارتفاع ماجرای کردان گیت خیلی بیش از اینهاست که گفته شده است. از آیت الله خامنه ای که یک شبه آیت الله و چند شبه مرجع تقلید شد بدون آنکه مراحل را طی کرده باشد گرفته تا دکتر احمدی نژاد که به هنگام تحصیل در مقطع دکترا استاندار اردبیل بود و دکتر کردان که با فوق دیپلم در دانشگاه درس می داد و وزیر کشور شد در حالیکه حتی بخشداران زیردستش باید دست کم لیسانس داشته باشند به اضافه سهمیه های ایثارگران و رزمندگان و خانواده های شهدا و ...همگی ضربدر هم که بشوند حجم ماجرای کردان گیت را می سازند. کردان گیت تنها بخشی از داستان پر آب چشم تحصیل و تحقیق و کسب شان اجتماعی در ایران است.

۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه

اصلاحات 1

اولین گام در راه پیشرفت هر فرد و جامعه، شناخت عیبها و ضعفها و قوتهاست. تاریخ، سنتها، آیینها،اعتقادات و باورها و به طور خلاصه میراث معنوی را باید بازخوانی و بازکاوی کرد. از این به بعد سعی می کنم فهرستی از عیبها و اگر پیدا شد قوتهای ملت ایران را تا آنجاییکه به همه ایرانیها (یا برخی گروههای قومی) مربوط می شود و جنبه عمومی پیدا کرده است تهیه کنم. از همه خوانندگان این وبلاگ دعوت می کنم که در این کار کمکم کنند.

نفت

به نظرم قیمت نفت تا 20 دلار در هر بشکه سقوط خواهد کرد و بعد در دور بعدی چاپیدن تا 300 دلار بالا خواهد رفت. سرمایه دارها و سفته بازها تازه رگ خواب مردم دنیا را پیدا کرده اند.

۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

تقلب

همانطور که قبلا گفته بودم و اکنون سند جدیدی پیدا شده است، جعل و تقلب و ...فقط مختص اصولگرایان(!) نیست بلکه اصلاح طلبان نیزسهم خود را ادا کرده اند. خانم ابتکار فراموش کرده است که مراجع مقاله را ذکر کند و حتی نام دانشجوی همکار را هم ذکرنکرده است. برای این دو رسوایی دوست داشتنی( رسوایی کردان و رسوایی ابتکار) باید ممنون انگلیسی ها باشیم. ممنون دانشگاه آکسفورد و مجله نیچر. شاید هم انگلیسی ها توطئه کرده اند همه انقلابیون را بدنام کنند!

بحران بازگشت مغزها

دیروز جایی خواندم که یکی از معاونان وزارت علوم گفته است سالی 150000 تحصیلکرده از ایران خارج می شوند. به عبارتی روزی 411 نفر تحصیلکرده ایران را ترک می کنند. به نظرم با شرایط فعلی ایران این خبر خوبی است. بحران وقتی پیش خواهد آمد که اینها روزی تصمیم بگیرند به ایران برگردند. باش تا صبح دولتت بدمد کین هنوز از نتایج سحر است.

سند برای ادعا

در مطالب قبلی راجع به آینده ایران نوشتم و یکی از دوستان از من سند و آمار طلب کرد. البته حق دارد. من هم حق دارم که بگویم به نظر شما آیا کشوری که در آن مسوولینش اعتقاد داشتند و دارند که اقتصاد مال خر است، مدرک تحصیلی کاغذ پاره ای بیش نیست،زمین زیر پای مومنان نمی لرزد، خدا دارد آمریکاییها را مجازات اقتصادی می کند و...اصولا امکانی برای آینده بهتر وجود دارد؟ شاید باید بهتر را دوباره معنی کرد!

۱۳۸۷ مهر ۱۷, چهارشنبه

کاغذ پاره

هر چه تلاش کردم بین کسانی که اعتقاد دارند مدرک تحصیلی کاغذ پاره ای بیش نیست کسی را پیدا کنم که توانسته باشد یک مدرک با ارزش را با زحمت و مطالعه مستمر و سهم داشتن در پیشبرد علم و با تایید عقلا کسب کرده باشد به جایی نرسیدم. اگر پیدا کردید مرا هم مستفیض کنید!

۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

آینده ایران

اگر منظور ازآینده داشتن ، بالا رفتن درآمد سرانه، تامین اجتماعی کامل، داشتن جامعه خرد محور؛ خودباوری ملی ، داشتن مردمی آگاه به هویت خود و توانا در اخذ و کسب دانش و مهمتر از همه منظم، سالم،پرتلاش و اخلاق گرا باشد به نظر من ایران آینده ای ندارد. در ایران بیشتر پولها صرف حفظ قدرت می شود و نه توسعه. فساد در همه ابعاد آن ( اداری ، مالی؛ اخلاقی و ...)در حال گسترش است و دروغگویی جزو فطرت مردم( و البته حاکمان) شده است. البته کاملا تقصیر حاکمان نیست. از کوزه برون همان تراود که در اوست. خلایق هر چه لایق. به فرمایش حضرت علی (ع) مردم به حاکمانشان بیشتر شبیه هستند تا پدرانشان.
به این ترتیب آنچه شدیدا نیاز به اصلاح دارد خود مردم ایران هستند. مردمی که رفتارها و خصوصیات خود را در حاکمانشان بازتولید می کنند. به نظرم آنها باید در همه ابعاد وجودیشان نوسازی شوند. جای نوسازی کجاست؟ خانواده و آموزش و پرورش. فکر می کنم همه قبول دارند که رفتارها و اعمال و کردار نسل پس از انقلاب تفاوت قابل توجهی با نسلهای پیش از انقلاب دارد و این تفاوت روز به روز آشکارتر می شود. البته این تفاوت به سمت انحطاط نشانه گیری شده است و مجموعا به گونه ای است که ذخیره معنوی و سرمایه اجتماعی یک ملت که در طول تاریخ انباشته شده بود به سرعت در حال محو شدن است. این انحطاط مستقیما از خانواده ها شروع می شود. شرح آن را به فرصت دیگری واگذار می کنم. وضع آموزش و پرورش هم که اظهر من الشمس است ونیازی به توضیح ندارد. بدتر از همه اینکه من جایی ندیده ام و یا نخوانده ام که کسی از بین حاکمان و سیاست بازان (کلمه سیاستمدار را لایق آنها نمی دانم) به اصلاح آموزش و پرورش و شیوه تعلیم و تربیت و رسیدگی به وضعیت آشفته مالی آموزگاران و دبیران و مهمتر از همه ترمیم شآن اجتماعی آسیب دیده آنها اشاره ای کند و برنامه ای ارائه دهد.
به عنوان یک ملت ما فرصتهای زیادی را از دست داده ایم که تمدن خودمان را داشته باشیم. به نظرم ما هیچ گاه به ژاپن و چین، آمریکا و یا اروپا تبدیل نخواهیم شد. وضعیت تاریخی و تمدنی، وضعیت سرزمینی و اعتقادات و ایده آلهای ما با آنها کاملا متفاوت است.
مردم ما وقتی خواهند توانست آینده ای روشن داشته باشند که بتوانند تمدنی جدید را تعریف و پایه ریزی کنند و این به نیروی انسانی آگاه و توانا احتیاج دارد. همانهایی که در خانواده و آموزش و پرورش قرار است تربیت شوند. بنابر این ایران آینده ای ندارد هرچند آرزومندم که این شرایط به نحوی هرچه زودتر تغییر کند.

تحصیل

تنها چیزی که باعث می شود تا نتوانم آنطور که می خواهم مطالعه و تحقیق کنم تحصیل و درس خواندن است!

۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

انتخابات آمریکا

ایالت تگزاس پایگاه اصلی جمهوریخواهان است و همه جا تابلوهای تبلیغاتی مک کین به چشم می خورد. به همین خاطر دموکراتها هم سعی نمی کنند اینجا رای کسب کنند. به همین نسبت ایالتهای نیویورک و کالیفرنیا هم دموکرات هستند. گفته می شود سرنوشت اصلی انتخابات آینده ریاست جمهوری در سه ایالت اوهایو،پنسیلوانیا و میشیگان تعیین می شود.

۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

مناظره

امشب مناظره بین اوباما و مک کین را نگاه می کردم. دو چیز به نظرم قابل توجه بود. اول آنکه در طول مناظره مک کین یک بار هم به اوباما نگاه نکرد وحتی وقتیکه خطابش مستقیما به اوباما بود صرفا با مجری صحبت می کرد ولی در مورد اوباما برعکس بود و او هنگام گوش کردن به مک کین به او نگاه هم می کرد. دوم آنکه مک کین چند بار (دست کم 4 بار) عبارت اوباما نمی فهمد یا درک نمی کند را به کار برد . به نظرم مجموعا رفتار مک کین بسیار توهین آمیز و متفرعنانه بود. این رفتار ظاهرا نژادپرستهای آمریکایی را راضی می کند. در مورد ایران هر دو در مورد اینکه ایران نباید به سلاح هسته ای مجهز شود و قاعده بازی در خاورمیانه را تغییر دهد و اینکه ایران در عراق دخالت می کند متفق القول بودند. حتی اوباما صریحا گفت که باور دارد سپاه پاسداران سازمانی تروریستی است. اعتراض مک کین این بود که اوباما گفته است حاضر است بدون پیش شرط با احمدی نژاد مذاکره کند و این خطرناک است. اوباما هم توضیح داد که احمدی نژاد قدرتمندترین فرد ایران نیست و اگر منافع آمریکا ایجاب کند این حق را برای خودش به عنوان رییس جمهور محفوظ می دارد که با هر کسی مذاکره کند. احساس من این است که دموکراتها آدمهای معقول و متشخصی هستند ولی جمهوریخواهان سرکش و تاحدی شارلاتان هستند . جمهوریخواهان به خصوص از سادگی و احساسات مذهبی مردم آمریکا سوء استفاده می کنند. آنها ظاهرا مخالف سقط جنین هستند ولی اگر از آنها سوال شود پس چطور دختر چنی همجنس باز است و یا دختر 17 ساله سارا پیلین قبل از ازدواج باردار شده است فورا جواب می دهند که این مساله ای خانوادگی است. برای جمهوریخواهان افراد و گروههای مشابه زیادی در ایران می شناسم ولی هر چه فکر کردم نتوانستم معادل دموکراتها را پیدا کنم. البته یادمان نرود هر دو حزب رقیب باید قبله شان اسراییل باشد.

۱۳۸۷ مهر ۳, چهارشنبه

چرتکه

میانگین سوددهی شرکتهای بین المللی نسبت به گردش سرمایه 10 تا 15 درصد است. یعنی آلمان که بزرگترین صادر کننده جهان است و سال گذشته بیش از 1000 میلیارد دلار کالا و خدمات و فناوری صادر کرده است و احتمالا برای این مقدار صادرات چیزی حدود 800 میلیارد دلار واردات داشته است و مجموع گردش سرمایه در بخش صادرات و واردات آن به 1800 میلیارد دلار بالغ می گردد، با توجه به معیار فوق الذکر، از محل صادرات سودی بین 180 تا 270 میلیارد دلار در سال دارد. اما در ایران با توجه به دست کم 2.5 میلیون بشکه نفت صادراتی در روز به قیمت میانگین 110 دلار ( و صرفنظر از صادرات گاز، مواد پتروشیمی،مواد معدنی و فلزی) چیزی حدود 275 میلیون دلار در روز و 100 میلیارد دلار در سال حاصل می شود که با درآمد آلمان کاملا قابل مقایسه است. پول حاصل از نفت بدون خرج زیاد (فقط استخراج و انتقال) به دست می آید ( بنا به تخمین در ایران حدود 10 دلار در هر بشکه و 0.5 دلار در عربستان است) که با کسر آن باز 90 میلیارد دلار باقی می ماند که در بدترین حالت برابر یک سوم سود کار و فعالیت آلمانیهاست. حالا حساب کنید چرا زندگی آنها با مردم ایران دست کم در همین چند سال اخیر خیلی بیش از این حرفها فرق دارد؟

۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

گوشت حلال

یکی از دردسرهای زندگی در اروپا و امریکا برای مسلمانان تهیه گوشت حلال است. در اروپا تعداد مسلمانان زیاد است (47 میلیون) و تقریبا همه جا می توان با کمی زحمت فروشگاههای مسلمانان را پیدا کرد. البته در آلمان شاهد بودم که فروشگاههای زنجیره ای ALDI هم گوشت حلال عرضه می کنند. در آمریکا تعداد مسلمانان خیلی کمتر است( 6 میلیون) و به جز در شهرهای بزرگ یافتن فروشگاههای مسلمانان کار سختی است. مشکل به همینجا ختم نمی شود. اینکه دام به شکل اسلامی کشتار شود ( البته بعضی از علمای سنی فتوا داده اند که بیهوش کردن قبل از ذبح که در تمام دنیا معمول است اشکالی ندارد) کافی نیست. در دامپروریها حیوانات آزاد نیستند که حرکت کنند( بنابراین آزار می بینند) و مرتبا به آنها هورمون تزریق می شود. از طرفی در خوراک آنها پودر استخوان و گوشت حیوانات دیگر از جمله خوک وجود دارد بنابراین گیاهخوار هم نیستند و مجموعا شرط طیب و طاهربودن را برآورده نمی کنند هرچند ممکن است به شیوه ای اسلامی ذبح شوند. این مساله مرا از هنگام ورود به آمریکا آزار می داد (در اروپا به آن فکر نکرده بودم!) و تقریبا تصمیم گرفته ام که تنها از گوشتهای Organic (بدون هورمون و از دام آزاد در مزرعه و گیاهخوار) استفاده کنم یعنی ذبح بودن را فدای ارگانیک بودن کنم ولی هنوز راجع به کیفیت سربریدن و خروج خون سوالاتی در ذهنم وجود دارد که باید جواب آنها را پیدا کنم.

راز پیشرفت

ظاهرا راز پیشرفت آمریکاییها تولی (تولا) است ولی نه تولی نسبت به اهل بیت و مومنان و پرهیزکاران بلکه تولی نسبت به سرمایه داران. اینجا برخلاف ایران سرمایه دارها محبوب هستند. کسی ازآنها نفرت ندارد و همه دوست دارند شبیه آنها باشند. باور عمومی آن است که هرکس پولدار شده حقش بوده و شایستگی آن را داشته است. به همین خاطر است که مثلا بیل گیتس از افتخارات آمریکاییها به حساب می آید. در ابن نظام تولی و طبق آموزه های مکاتب اقتصادی سرمایه داری هرکسی باید تلاش کند تا گلیم خود را از آب بیرون بکشد و اگر نتوانست ، دولت به عنوان نماینده اجتماع نباید دخالت کند. به همین دلیل است که 47 میلیون آمریکایی بیمه درمانی ندارند و دولت هم کاری نمی کند. ولی وقتی شرکت بیمه AIG که بزرگترین شرکت بیمه آمریکاست به مرز ورشکستگی می رسد دولت دخالت می کند و 85 میلیارد دلار از مالیاتهای مردم را در اختیار این شرکت ( سهامداران پولدار) قرار می دهد تا اقتصاد نجات پیدا کند. شرکت مری لینچ هم که در واقع یک شرکت عظیم دلالی مالی است ( یکی ازکارهای این نوع شرکتها بالا و پایین بردن قیمت سهام شرکتها به صورت تصنعی و نوسان گیری است) با تشویق دولت توسط بانک آمریکا خریداری می گردد. اینجاست که کاپیتالیستها ناگهان سوسیالیست می شوند. دخالت دولت در اینجا یک جاده یک طرفه است.

۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

چاپ دلار

اصلا معلوم نیست این آمریکاییها از کجا درآمد دارند. فروشگاهایشان تماما مملو از اجناس خارجی به خصوص چینی است. بازارهای خودروسازی و هواپیماسازی را که تقریبا از دست داده اند و اصلا بلد نیستند که خودروهای کم مصرف کوچک تولید کنند. سهم بخش کشاورزی نیز تنها یک درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکاست. دوره رونق سخت افزار و نرم افزار هم که سپری شده است. فناوریهای نوین هم که هنوز سهم بسیار کمی در بازار دارند. احتمالا تنها صنعتی که در حال حاضر دارند چاپ دلار است. امیدوارم که این صنعت به این زودیها ورشکست نشود. فکر می کنم در صورت ورشکستگی این صنعت تنها صنعت زنده ای که باقی می ماند صنعت نظامی است. آیا جنگ نزدیک است؟

شناسنامه آمریکایی

یک فرق مهم بین اروپا و آمریکا این است که در اروپا خارجی ها نمی توانند مشاغل رده بالا داشته باشند (انگلیس تا حدی استثناست) ولی در آمریکا وضعیت خیلی بهتر است گرچه هنوز تبعیض وجود دارد. مثلا در دانشکده ای که درس می خوانم تقریبا نصف اعضای هیات علمی خارجی هستند. یک نفر هم از آلمان آمده است. برایم تعجب آور بود که یک آلمانی کار راحت در محیط دانشگاهی آلمان را رها کند و کار سخت تر در دانشگاههای امریکا را بپسندد ( دست کم به خاطر اینکه در تابستانها حقوق دریافت نمی کنند سخت تر است). مساله را با خودش مطرح کردم ، جوابش این بود که می خواستم بچه هایم شناسنامه آمریکایی داشته باشند. این وضعیت حتی در آلمان احترام بیشتری بر می انگیزد!

۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

تفنن

در حکایات آمده است که حکیم فردوسی شبی به خواب سعدی علیه الرحمه می آید و به خاطر سست بودن ابیات زیر او را سرزنش می کند:
خدا کشتی آنجا که خواهد برد
اگر ناخدا جامه بر تن درد


سعدی به او می گوید اگر تو به جای من بودی چه کار می کردی و چه می گفتی؟ حکیم فردوسی بدون کم و زیاد کردن لغتها تنها آنها را جابجا می کند و شعر استوارتری می سراید:
برد کشتی آنجا که خواهد خدا
اگر جامه بر تن درد ناخدا.


۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

ایرانی ها

گفته می شود یک فرانسوی یعنی یک مرد عاقل، دو فرانسوی یعنی بحث و گفتگو و سه فرانسوی یعنی آشوب و اعتصاب. باز گفته می شود که یک انگلیسی یعنی یک ابله، دو انگلیسی یعنی یک باشگاه ورزشی و سه انگلیسی یعنی امپراتوری بریتانیای کبیر. به نظر شما عبارات مشابه در مورد ایرانی ها چیست؟

پول نفت

فهمی( به کسر ف) و جمیله زوج دانشجویی از ترکیه هستند که به خرج دولت ترکیه در آمریکا و در مقطع دکترا تحصیل می کنند. به خاطر تعهدی که آنها به دولت ترکیه سپرده اند و بنا به درخواست دولت ترکیه، سفارت آمریکا به آنها ویزای J1 و نه F1 داده است. یعنی آنها نمی توانند ویزای خود را به نوع دیگری مثلا H1 که لازمه کار کردن است تبدیل کنند و مجبور هستند که پس از پایان تحصیلات به کشورشان برگردند. دولت ترکیه علاوه بر پرداخت هزینه و شهریه دروس اخذ شده و هزینه بیمه درمانی آنها، ماهانه 1200 دلار نیز به هر یک از آنها پرداخت می کند که پول بسیار خوبی است. نکته جالب توجه اینکه آنها حتی در آزمون تافل هم شرکت نکرده بودند و به هزینه دولت ترکیه در کلاسهای زبان انگلیسی دانشگاه شرکت کردند تا بتوانند حد نصاب قابل قبول دانشگاه را کسب کنند. حالا شما قضاوت کنید که پول نفت ما چه می شود؟

۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

دکتر توانا

خاطره کلاسهای درس دکتر توانا در دبیرستان شهید باهنر حقیقتا فراموش نشدنی است. پارسال وقتی مجبور شدم برای ارائه مدرک دیپلم به یکی از دانشگاههای فرنگ به دبیرستان سابقم بروم و آن را دریافت کنم از فردی که در قفسه ها دنبال مدرکم می گشت شنیدم که ایشان مرحوم شده است. خدا رحمتش کند. اولین کلاس درسم با ایشان به بیش از 20 سال پیش بر می گردد. ایشان در سالهای مختلف، دبیر معارف اسلامی و همچنین ادبیات فارسی دبیرستان ما بودند. دکتر توانا همیشه لباسهایی ساده و تمیز و مرتب می پوشید . چشمان نافذی داشت. سخنانش تازه و متفاوت بود و از شنیدنشان سیر نمی شدیم و تا آخر کلاس سراپا گوش بودیم. یکی از جنجالی ترین نظریه هایی که در کلاسهای درس مطرح کرده بود ارتباط بین شکل آلت جنسی مردانه و شکل مناره های مساجد بود. طبق مطالعاتی که انجام داده بود، سابقه این ارتباط به دورانی بازمی گردد که بخشی از مردمان ساکن ایران به پرستش آلتهای جنسی مردانه و زنانه می پرداختند. گواه این ادعا مجسمه های کوچکی است که کاملا عریان هستند و در گیلان (فکر می کنم) یافت شده اند و خودم نمونه هایی از آنها را در موزه لوور پاریس دیده ام. این شکل به دنیای معماری آنها هم سرایت می کند و آنها سازه هایی به همان هیات و با کاربریهای مختلف بوجود می آورند. این تجربه بین معماران ایرانی نسل به نسل ادامه پیدا می کند و رفته رفته منشأ آن فراموش می شود . پس از ورود اسلام به ایران نیز این میراث در قالب مناره های مساجد ظاهر می شود بدون آنکه کسی قصد جسارتی داشته باشد و یا از منشأ اصلی آن چیزی بداند. بنا به آنچه دکتر توانا گفته بودند، میل دروازه های زمین بازی چوگان که در دوره صفویه در میدان نقش جهان اصفهان برگزار می شد نیز دارای همان شکل و هیات است. تیرماه پارسال که برای المپیاد جهانی فیزیک به اصفهان رفته بودم در کنار یکی از این میلها عکس یادگاری هم گرفتم. جالب اینکه یکی از دوستان هم مدرسه ای که از این موضوع با خبر بود حاضر نشد کنار این میل عکس بگیرد!. این نظریه به خصوص در آن سالها خیلی حساسیت برانگیز بود ولی چون همه ایشان را به سلامت نفس، صداقت و درستکاری و مهمتر از همه سلامت ایمان می شناختند کسی فکر دیگری نمی کرد ولی البته همه شگفت زده می شدند. خدایش بیامرزاد.
مطالب بیشتر برای آشنایی با ایشان را می توانید اینجا بخوانید.

۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه

آغاز سخن

حرفهایی دارم برای گفتن و البته حرفهایی برای نگفتن. گفتنی هایم را اینجا می نویسم. از خودم، از دیگران، تلخ وشیرین و نرم و درشت. قول نمی دهم که همه را راضی کنم، قصد این کار را هم ندارم. از حدیث نفس شروع می کنم و کمی درد و دل که آن را بیشتر بلدم .شاید بازخوردش از سوی شما برایم پاکیزگی و آراستگی به ارمغان بیاورد. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.