۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

چه کسی مومن تر است؟

دیدن ویدیوی خواننده معلول عراقی(اینجا) که به همراه برادر معلولش در یک خانواده آمریکایی پذیرفته و بزرگ شده بود باعث شد به یاد بیاورم که دانشجویی آمریکایی داشتم ( مربی آزمایشگاه بودم) که صبحها کار می کرد و بعد از ظهرها درس می خواند. همسرش هم خانه دار بود و سه پسر داشتند. خودش حدودا ۳۰ ساله بود. زندگی راحتی نداشت و مجبور بود سالی حدودا ۱۵ هزار دلار فقط بابت شهریه دانشگاه بپردازد. با این حال دو تا دختر هم به فرزندی پذیرفته بود. ضمنا یاد خانواده ای افتادم که استیو جابز را به فرزندی پذیرفتند. بچه ای به قول ما مسلمانان حرامزاده را تقبل کردند. بهتر که نگاه می کنم نمونه های زیادی در اطرافم هستند که چنین کاری می کنند. فقط داستان فرزند خواندگی نیست. یک کلمبیایی جوان و زشت رو می شناسم که به طور غیر قانونی وارد آمریکا شده و به اسم اینکه می خواهد بیشتر از مسیحیت بداند جذب جماعتی از مسیحیان خوش قلب شده است و از همه نوع امکاناتی که برایش فراهم آورده اند استفاده می کند. از آپارتمان رایگان تا پول تو جیبی. برای این جماعت کلی از بدبختیهایی که کشیده است تعریف کرده و دل همه را آب کرده است. نمی خواهم قضاوت کنم ولی احساس می کنم که سو استفاده می کند. حداکثر اینکه پیاز داغش را زیاد کرده است به خصوص که اخیرا در حال ارتکاب دزدی دستگیر شده است. با توجه به اقامت غیر قانونی در آمریکا به زندان نمی رود و باید بلا فاصله از آمریکا اخراج شود ولی همان جماعت آمریکایی برایش وکیل گرفته اند و می خواهند برایش گرین کارت دست و پا کنند ( راهش را بلد نیستم) تا اخراج نشود و صرفا حبس بکشد. قطعات این پازل (جورچین) را که کنار هم می گذارم نتیجه می گیرم این آمریکاییها به طور متوسط از ایرانیها و شاید همه مردمان خاورمیانه رقیق القلب ترند و مسیحیان معتقدشان اصلا با مسلمانان معتقد قابل مقایسه نیستند ( دست کم در زمینه رقت قلب و توان خشونت ورزیدن).

یک جور نظریه ساخته ام که تا نقض نشود معتبر است و تا الآن نقض نشده است. شخصا بعید می دانم حاضر باشم کسی را به فرزندی بپذیرم و فکر می کنم دیگر ایرانیها هم تا مجبور نباشند چنین کاری نمی کنند( تازه از اختلاف نژاد هم حرف نمی زنم).

اگر فرض کنیم رقت قلب و مهرورزی شرط ایمان است بسیاری از آنها مومن تر از ما هستند.