۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

زبان مشکوک

بسیاری از سایتهایی که به اصطلاح زبان جنبش سبز هستند ( به طور مشخص جرس) گویا هنوز رهبر ایران را دشمن خود و جنبش سبز نمی دانند و از او همچنان با عنوان آیت الله خامنه ای نام می برند. هرچند توهین نکردن حتی به دشمن نیکوست ولی کاربرد عنوان محترمانه آیت الله برای کسی که می دانیم چگونه یک شبه آیت الله شده است و او این عنوان را با شایستگی کسب نکرده است مشکوک است. شاید گردانندگان این سایتها که البته ماهیت چندان مشخصی ندارند هنوز امیدوارند که با او در آینده بر سر حکومت به توافقی برسند و لذا همه راهها را نمی خواهند ببندند. شاید هم به توافقی رسیده اند که مثلا فعلا نقش سو‍پاپ را بازی کنند. به هر حال بهتر است که برای همه معلوم باشد گردانندگان این سایتها چه کسی را دشمن می دانند و تا چه حدی و اینکه آیا هنوز طمع اصلاح در جماعت حاکم دارند یا نه.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه

حرف حساب

دست و پا زدن و فریاد زدن همیشه نشانه بیداری نیست گاهی نشانه خواب بودن، کابوس دیدن و هذیان گفتنه. ما ایرانی ها دیگه کاملا تبدیل شدیم به ملت زنده باد مرده باد!

ما وطن نداریم مگر اینکه کسی به کوروش توهین می کنه، یا اسم خلیج فارس رو عوض کنه یا آثارباستانی در حال نابود شدن باشن یا فیلم 300 ساخته باشه….

ما دین نداریم مگر اینکه یکی یه جایی کاریکاتور پیامبر رو بکشه، یا بخوان قرآن بسوزونن، یا تو حرم و اماکن مقدس بمب بذارن.

یه روز مهران مدیری میشه قهرمان ملی و همه برای قهوه تلخش سینه چاک می کنن، فردا میشه مزدور حکومتی، یه روز حیثیت افتخاری رو میبریم یه روز لیلا اوتادی میشه فاحشه، یه روز فوتبالیست ها دست بند سبز می بندن میشن افتخار ملی یه روز میرن با احمدی نژاد فوتبال بازی می کنن فحش شون میدیم، قبل از هر سری اخراجی ها میگیم ما این فیلم را نمی بینیم اما باز هم میشه پر فروش ترین فیلم سینما،

ما همه از ظلم وستمی که بر ما رفته و میره بیقرار و بی تابیم، موج شدیم و عده ای هم از هر قشری، سیاستمدار و هنرمند و ورزشکار و خوب بلدن از این موج ما سواری بگیرن پشتک وارو بزنن و حالشو ببرن.

یکی نیست داد بزنه :

گشت ارشاد از وقتی شروع شد که ما به خواهرامون گیر دادیم!

دیکتاتوری وقتی پا گرفت که به همسران مون و فرزندان مون زور گفتیم!

تقلب توی انتخابات از جایی آغاز شد که همه با برگه های توی جیب مون رفتیم سر جلسه امتحان!

دروغ از اونجا شروع شد هر کدوم توی هر شغل و هر جایی که هستیم واسه کوچکترین منفعت بزرگ ترین دروغ ها رو گفتیم !

پرونده سازی ازاونجا پا گرفت که هر دفعه سه نفر از ما دورهم جمع شد پشت سر سه نفر دیگه حرف زدیم و تهمت زدیم و غیبت کردیم .

سانسور از جایی شروع شد که توی فامیل و دوست و آشنا تحمل کسی که مثل خودمون نباشه رو نداشتیم.

ما کمی متوهم شدیم. همه 70 و چند میلیون این مملکت مثل ما نیستن که از صبح تا شب خبر و گزارش سیاسی می خونیم و می دونیم آخرین باری که فلان زندانی سیاسی با خانوادش حرف زده چه روزی بوده !

و دقیقه به دقیقه می دونیم تو این مملکت چه خبره! کی چی میگه و کی کجا میره !

چند نفر رو می شناسین که به جای کسب آگاهی کردن نشستن “پای فارسی وان” و “من و تو” الیسا کجاست و بفرمایید شام می بینن؟!

چند نفر از خانواده، دوستان، همکاران آشنایان خودتون می شناسید که از صبح تا شب میگن: “اینا همه دستشون تو یه کاسه است آخرش هیچی نمیشه، اینا همش بازیه، بزار زندگی مون رو کنیم، و حتی گاهی همین حساسیت های ما به امور سیاسی مملکت رو مسخره هم می کنن

بیاین قبول کنیم اگه حتا30 میلیون از این جمعیت هم شور و شعور کافی رو داشت این وضعیت اینجوری نبود.

ملتی که بنزین لیتری 700 بخرن لیتری 1000 تومن هم می خرن! ملتی که قیمت خودشو ندونه هر چیزی رو با هر قیمتی میخره.

مگه این بولیوی نبود که یارانه سوخت رو برداشت بعد بااعتراض مردم دوباره برگردوند .

یه نگاه به مباحثه هایی که تو همین فیس بوک یا بقیه شبکه های اجتماعی و فضاهای مجازی اتفاق میفته بندازین، ببینید ملت سر هر اختلاف عقیده ای چه جوری به هم توهین میکنن و تهمت می زنن! فردا در یک فضای باز اینجوری می خوایم کنار هم زندگی کنیم؟!

من خسته ام از این همه شعار مرده باد زنده باد، هر کی زنده باشه و هر کی مرده باشه من می خوام تا زنده هستم زندگی کنم !

به جای بازی خوردن می خوام بازی کنم، فقط هم نقش خودم رو، زندگی خودم رو و نه چیز دیگه !

بزرگترین کاری هم که برای وطنم می تونم انجام بدم اینه که دروغ نگم، تهمت نزنم ،تقلب نکنم، زور نگم، تحمل مخالفم رو داشته باشم، آگاه باشم و آگاهی بدم و اینا رو به هم نسل های خودم و نسل بعدی هم منتقل کنم.

من یقین دارم این اوضاع، نمی تونه اوضاع مملکتی باشه که 70 میلیون انسانی که دروغ نمیگن، تهمت نمیزنن، تقلب نمی کنن و زور نمیگن، توش زندگی کنن.

منبع: ای میل دریافتی

۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

قدیسه ناشناخته

آیت الله خامنه ای البته معجزه و کرامت زیاد دارد. تنها 5 سال در حوزه علمیه درس خوانده است و هر جور که خود را در مورد پذیرش ولایت اش لابد به خاطر هوشمندی سیاسی اثبات نشده اش راضی کنیم نمی توانیم قبول کنیم که حالا بتواند درس خارج فقه ارائه کند.حالا عکسهای سیگار و پیپ کشیدنش که برای هر کسی به جز ایشان می توانست یک پرونده کامل در شورای نگهبان بوجود بیاورد و موجب رد صلاحیتش بشود به کنار، او حتی در خانواده خودش هم مقبولیت نداشته و ندارد. خواهر و شوهر خواهر (آیت الله تهرانی) و خواهرزاده هایش در زمان جنگ به عراق فرار کردند و برادرش هادی خامنه ای از جمله مغضوبین نظام است. در بحث اختیارات ولی فقیه و اختلافی که در این مورد با آقای هاشمی رفسنجانی داشت، آیت الله خمینی جانب هاشمی را گرفت و او که اعتقادی به مبسوط الید بودن ولی فقیه نداشت حالا بیشترین سود را از این اختیارات می برد. در جوانی اش برای ادای فریضه نماز به سبک فیلمهای هالیوودی از پنجره قطار در حال حرکت بیرون می پرد و لابد بدون هیچ مشکل خاصی نمازش را هم می خواند. این کرامات را می دانستیم و حالا که می فرمایند ایشان به هنگام تولد یا علی گفته اند را هم به حساب یکی دیگر از کراماتش می گذاریم. فکر نکنید فقط حضرت مسیح (ع) بوده که بعد از تولد با مردم صحبت می کرده است و مگر حضرت مسیح چه کار کرده که آیت الله خامنه ای نکرده است؟ حضرت مسیح کرامات داشت خوب او هم دارد. تازه حضرت مسیح نه سپاه و بسیج داشت و نه ثروت نفت در دستش بود و نه جرات می کرد با امپراتور روم در بیافتد. ایشان که ماشا الله هر وقت اراده نمایند زنده ها را می میرانند و در مقابل استکبار جهانی هم که با کمال قدرت ایستاده اند. مسیح (ع) 12 تا حواری داشت که تازه یکیشان هم خیانت کرد. در عوض ایشان میلیون میلیون سینه چاک ولایت دارند.

همه اینها را ما از کرامات ایشان می دانیم ولی آنچه در این داستان تازه من را بسیار مبهوت کرده است رفتار آن شیرزن قابله بوده است. عجب جگرآور بوده و چه معرفتی داشته است که از نطق کودک تازه به دنیا آمده نه تنها تعجب و در جا سکته نمی کند بلکه می فرماید علی یارت! اگر مریم مقدس به اشاره و وحی از نبوت و کرامات پسرش مطلع بود و قالب تهی نکرد آن خانم قابله به چه چیزی قوت قلب یافته بود؟ به قطع و یقین او را باید از جمله قدیسه های ناشناخته به حساب آورد.

۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

مشت نمونه خروار


اگر چیزی از فرموده آیت الله خرازی فهمیدید به سلامت عقلی خودتان شک کنید.این مطلب را می نویسم چون تقریبا مطمئنم که بقیه حضرات هم دست کمی از ایشان ندارند. این جماعت هیچ درک و فهمی از علوم جدید ، مبانی آن و فلسفه آن ندارند که هیچ بعید می دانم حتی درک وفهمی از اصول و مبانی فقه و تفسیر و ...داشته باشند. اینها محصول تربیت و پرورش در حجره های تاریک، کتب قدیمی و افکار بسته هستند. زندگی آرمانی آنها در 14०० سال پیش محقق شده است و بابت اینکه مجبور هستند سوار خودرو شوند و یا از تلفن استفاده کنند هر روز استغفار می کنند. همه مردم را به سادگی دسته بندی می کنند در گروه شیعه مخلص و امام زمان پسند یا از اذناب عمر و یزید و منصور. تربیت نشده اند که راه باز کنند بلکه تربیت شده اند و می شوند که راهها را ببندند. هیچ دستاورد علمی و فنی نبوده است که از همان ابتدا توسط اینها تکفیر نشود. علوم جدید کفرند، مدرسه به سبک غربی حرام است، تلویزیون و رادیو، عکاسی حرام است و همینطور همه محصولات علمی و فنی. بعد از اینکه این دستاوردها عالمگیر شدند و جا افتادند آنها مجبور می شده اند به نحوی آنها را حلال یا مباح کنند. اگر وزیر ارشاد شوند فقط می خواهند داستان امامان و پیامبران را به فیلم تبدیل کنند و اگر مسوول مسکن شوند قصد می کنند همه خانه را بر مبنای بیرونی و اندرونی بسازند. وقتی بالای منبر می روند غالبا به صحرای کربلا می زنند، اگر در دستگاه بهداشت و درمان اختیاری داشته باشند و رویشان بشود همه را مجبور می کنند از نسخه های طب الصادق استفاده کنند و همینطور در همه موارد دیگر. در هیچ زمینه ای جلوتر از مردم نبوده اند و از این نظر مثال زدنی هستند.

با اینها مشکل شخصی ندارم. به بعضی از زحمتکشان این گروه هم ارادت خاص دارم. افرادی مانند علامه طباطبایی که عمری بر سر روشن ساختن یکپارچه آیات کتاب خدا گذاشتند. ایشان را نمی توان محصول آن تربیت دانست. هرچه بوده زحمت خودشان مستقل از تربیت حوزه های علمیه و توفیق خداوندی بوده است. اولا امثال او استثنا هستند ثانیا ایشان چشمشان به جهان خیلی بازتر از هم صنفهایشان بود. دست کم اینقدر درک کرده بود که با مثل هانری کربنی جلسه بحث داشته باشد. از چند تا استثنا که بگذریم از این تربیت جز تباهی و کهنگی چیزی به مردم نرسیده است. حضرات شهیدی و محقق هم به نظرم اگر در حوزه می ماندند رشد چندانی نمی کردند. گرچه آقایان مطهری، بهشتی ، باهنر و مفتح را به معنی دقیق کلمه با سواد نمی دانم و معتقدم هیچ کار محققانه دست اولی در عمرشان نکرده اند ولی فکر می کنم آن مقبولیت نسبی را هم که دارند به خاطر ارتباطشان با دانشگاه بوده است.

البته به هیچ وجه اعتقاد ندارم که علوم و فنون رایج لزوما نسبتی با حقیقت دارند و یا قدسیتی به بار می آورند و باید آنها را از نقد مصون داشت ولی اینقدر هست که راه را بر کسی نمی بندند و برای هر امکانی احتمالی باقی می گذارند و بسته به ضرورت و نیاز و شاید کنجکاوی هر کسی می تواند در محیط نقد و بحث تحقیقش را بکند حرفش را بزند.

کاشکی می شد آخوند ها را مجبور کرد تا کمی فیزیک و ریاضی بخوانند، زیست شناسی یاد بگیرند و خلاصه تا حداقلی از علوم جدید یاد نگیرند نتوانند به درجه اجتهاد برسند و یا منشا اثری باشند. کاشکی می شد مجبورشان کرد هر حرفی می زنند و یا هر ادعایی می کنند و یا هر حکمی که صادر می نمایند را مستند کنند به منابع و مراجع علمی خودشان. کاشکی می شد مجبورشان کرد برای هر حکم فقهی که بیان می کنند مقاله ای مستند چاپ کنند که عالمانی همتراز آن را تایید کرده باشند و در آن مبانی تفکر و اصول اندیشه پشت آن حکم را توضیح می دادند. کاشکی می شد از علوم جدید، روش شناسی و روش تحقیق می آموختند ....

خدا همه را عاقبت به خیر کناد.