۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

نیت خوانی

آقای فره وشی (احتمالا دکتر بوده ولی مطمئن نیستم) دبیر ادبیات دبیرستان ما بود و فقط ادبیات سال چهارم را تدریس می کرد. بیشتر وقت کلاس به بحث می گذشت. بحثهایی منبعث از متن کتاب و بیشتر راجع به ادبا و روشنفکران و نویسندگان. وظیفه تدریس کتاب را به سرعت و دقت و با رویکردی کنکوری انجام می داد. دانش آموزان هم از کلاسها کاملا راضی بودند چون هم خود را برای کنکور آماده می کردند و هم لذت بحثهایی این چنینی را می چشیدند. بحثهایی داشتیم راجع به افکار و شخصیت صادق هدایت، فروید، اقبال لاهوری و همچنین مکاتب ادبی اروپا و اینکه مثلا چرا افرادی مثل ویکتور هوگو مکتب رمانتیسم را بنیان گذاشتند. آن کلاسها جزئی از بهترین خاطرات من هستند.
یکی از این بحثها راجع به شعری از اقبال لاهوری در کتاب درسی بود با این مضمون که ای جوان شرقی عاشق فرهنگ و تمدن غرب نباش و خودت باش و دو بیت آن این است:
بوریای خود به قالینش مده/بیدق خود را به فرزینش مده.
آن چه از خاک تو رست ای مرد حر/آن فروش و آن بپوش و آن بخور.
ایشان استدلال می کرد که اگر واقعا آدم ابلهی پیدا می شود که حاضر است قالی اش را با حصیر پاره من و مهره وزیرش را با مهره پیاده من عوض کند چرا من نباید این کار را کنم؟ اقبال لاهوری اشاره نمی کند که ممکن است طرف بعدا قصد داشته باشد در معامله ای دیگر نه تنها خسارت معامله قبلی را جبران کند بلکه سود هنگفتی به جیب بزند و در واقع قصد دام پهن کردن دارد. از نظر او مطلق چنین معامله ای اشتباه است.
استدلالهایی نظیر آنچه اقبال می کرد در فضای سیاسی ایران بسیار دیده می شود. تامین امنیت ایران، تاسیس ارتش، تاسیس دانشگاه، تاسیس راه آهن،گسترش آموزش های پایه و عالی همه و همه بد هستند چون رضا شاه که مامور انگلیس بود آن کارها را کرد. شاه بد بود چون نفت را می فروخت و جنس آمریکایی و اروپایی وارد می کرد ولی ما که نفت می فروشیم و جنسهای بنجل چینی و روسی وارد می کنیم خوب هستیم. اگر قرار باشد وارد کنیم که می کنیم چرا باید جنس خوب وارد نکنیم؟ اگر قرار باشد وابسته باشیم که هستیم چرا وابسته به بهترین نباشیم؟( حالا نگویید که طرفدار وابستگی هستم لطفا).
یکی از چیزهایی که در غربت یاد گرفته ام این است که فقط بر اساس آنچه روی داده است قضاوت کنم و تلاش نکنم تا نیت خوانی کنم. تلاش نکنم که راجع به نیات افراد قضاوت کنم. اقبال این کار را کرد و ما ایرانیها معتاد این کار هستیم. کاشکی یاد بگیریم وقتی سند و مدرکی نیست قضاوت نکنیم. باور کنید اینطوری وضع همه ما بهتر خواهد بود.


هیچ نظری موجود نیست: