در کشوری مثل آمریکا برای ورود به باشگاه قدرتمندان و تصمیم گیران سیاسی باید یا ابتدا عضو باشگاه ثروتمندان شده باشید و یا دارای درک و شعور سیاسی و قدرت تحلیل گری نمونه ای باشید. به طور مشخص، شورای روابط خارجی آمریکا مجمعی است از پولدارهایی مانند خانواده های راکفلر و مورگان و تحلیل گرانی مثل کیسینجر. بازوی رسانه ای این شورا هم فصلنامه ای است به اسم Foreign Affairs که اگر به قدر کافی باهوش باشید و زبان سیاسی آن را بفهمید می توانید تا حدی روند وقایع جهانی را پیش بینی کنید.
در کشورهای جهان سومی مانند ایران ، رابطه قدرت و ثروت و نیز قدرت و دانش وارون است. شما باید ابتدا به هر نحوی وارد باشگاه قدرتمندان و تصمیم گیران سیاسی شوید و بعد می توانید ثروت اندوزی و مدرک اندوزی کنید. در مناقصه ها برنده شوید و نمایندگان خودتان را به مجلس بفرستید. قدرت تحلیل گری هم احتمالا چیزی غربی و بالتبع شیطانی است که اگر وجود داشته باشد در بهترین حالت ممکن است تحمل شود ولی اگر نبود هم اصلا جای نگرانی ندارد. هم پول نفت موجود است و هم دانشگاه آکسفورد!
به نظر من هر حرکت سیاسی که بتواند این رابطه بین قدرت و ثروت را تصحیح کند و ضمنا نظام فاسد اقتصاد دلالی را مهار نماید ستودنی و قابل اعتنا و یک نوع خدمت است و ارزش آن را دارد که برایش فداکاری کرد. در غیر این صورت دموکراسی طلبان و آزادیخواهانی که امروز در خیابانها هستند فردا برایمان استدلال خواهند کرد که ثروت و مدرک و شغل مدیریتی حق آنهاست چون ریسک کرده اند و یا دلیلهایی شبیه به این و این چرخه معیوب تکرار خواهد شد. متاسفانه در فرهنگ ایرانیها اینگونه سوء استفاده از قدرت سیاسی، سنتی جا افتاده است و برای اصلاح آن کار فرهنگی باید کرد نه خیابانی. باید کاری کرد که هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و این عین عدالت است. هر چیزی به جای خویش نیکوست.
در کشورهای جهان سومی مانند ایران ، رابطه قدرت و ثروت و نیز قدرت و دانش وارون است. شما باید ابتدا به هر نحوی وارد باشگاه قدرتمندان و تصمیم گیران سیاسی شوید و بعد می توانید ثروت اندوزی و مدرک اندوزی کنید. در مناقصه ها برنده شوید و نمایندگان خودتان را به مجلس بفرستید. قدرت تحلیل گری هم احتمالا چیزی غربی و بالتبع شیطانی است که اگر وجود داشته باشد در بهترین حالت ممکن است تحمل شود ولی اگر نبود هم اصلا جای نگرانی ندارد. هم پول نفت موجود است و هم دانشگاه آکسفورد!
به نظر من هر حرکت سیاسی که بتواند این رابطه بین قدرت و ثروت را تصحیح کند و ضمنا نظام فاسد اقتصاد دلالی را مهار نماید ستودنی و قابل اعتنا و یک نوع خدمت است و ارزش آن را دارد که برایش فداکاری کرد. در غیر این صورت دموکراسی طلبان و آزادیخواهانی که امروز در خیابانها هستند فردا برایمان استدلال خواهند کرد که ثروت و مدرک و شغل مدیریتی حق آنهاست چون ریسک کرده اند و یا دلیلهایی شبیه به این و این چرخه معیوب تکرار خواهد شد. متاسفانه در فرهنگ ایرانیها اینگونه سوء استفاده از قدرت سیاسی، سنتی جا افتاده است و برای اصلاح آن کار فرهنگی باید کرد نه خیابانی. باید کاری کرد که هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و این عین عدالت است. هر چیزی به جای خویش نیکوست.
۲ نظر:
کاملن موافقم
...برای اصلاح آن کار فرهنگی هم باید کرد نه تنها خیابانی...
ارسال یک نظر