۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

تغییر صحنه تاریخ

دست کم یکی از روندهای تاریخ تغییر کرده است و انگاری داریم به آخر تاریخ نزدیک میشویم. قبلا رسم نبود که ظالمان ، حکومتگران و کشور گشایان در این دنیا عذاب ببینند و شکنجه شوند. آنهایی که کمی از عذاب وارده به دیگران را در این دنیا چشیدند در تاریخ انگشت شمارند. آنهایی که بیشتر میشناسیم از اسکندر و چنگیز گرفته تا تیمور و آتیلا عذابی نچشیدند. اگر هم مثل خسرو پرویز و آغا محمد خان قاجار کشته شدند در نتیجه جنگ قدرت و یا اختلافات داخلی بوده که در طبقه قدرتمندان طبیعی به نظر میرسد و همراه با توهین و تحقیر و شکنجه نبوده است. مواردی مثل لطفعلی خان زند که شکنجه و کهریزکی شدند به نظرم استثنا هستند. به خصوص هر چه مرتبه و مقیاس قدرت بزرگتر بوده احتمال چشیدن عذاب این دنیا کمتر بوده است به این معنی که احتمال شکنجه شدن و عذاب دیدن یک شاه خیلی کمتر از همین احتمال برای یک استاندار بود. در نتیجه همه دلخوشی مردم فرودست، نفرین کردن و داستان ساختن و دعا کردن و انتظار عذاب کشیدن آن ظالم درآن دنیا بود.

اکنون روزگار به مقدار زیادی وارونه شده است. انتظار اینکه ظالم خونریزی سرنگون ،تحقیر و شکنجه شود و با ذلت و خواری اعدام ، تبعید و یا فراری شود عجیب نیست. اینکه مردم شاهد باشند او هم کمی عذاب بکشد متداول شده است. شاه آوارگی کشید، خمینی جام زهر نوشید و همه شعارهایش باطل شد که برای کسی چون او که در هاله ای از تقدس پیچیده شد بود بسیار دردناک بود و به نظرم دلیلی بر ابتلای او به سرطان سریعش. صدام و قذافی را از سوراخ موش و جلوی دوربین بیرون کشیدند و با تحقیر کشتند. بیچاره قذافی گویا کهریزکی هم شد. مبارک را روی تخت و در قفس داخل دادگاه محاکمه میکنند که برای او تلخ است و خلاصه اینکه دیر نیست شاهد باشیم این زورگویان کمی عذاب بکشند و بعد به آن دنیا فرستاده شوند. حالا انتظار من بالا رفته و بدون اینکه مشتاق باشم تقریبا مطمئنم که صحنه های جدیتر و تکمیلی در راهند.

هیچ نظری موجود نیست: