۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

مشت نمونه خروار


اگر چیزی از فرموده آیت الله خرازی فهمیدید به سلامت عقلی خودتان شک کنید.این مطلب را می نویسم چون تقریبا مطمئنم که بقیه حضرات هم دست کمی از ایشان ندارند. این جماعت هیچ درک و فهمی از علوم جدید ، مبانی آن و فلسفه آن ندارند که هیچ بعید می دانم حتی درک وفهمی از اصول و مبانی فقه و تفسیر و ...داشته باشند. اینها محصول تربیت و پرورش در حجره های تاریک، کتب قدیمی و افکار بسته هستند. زندگی آرمانی آنها در 14०० سال پیش محقق شده است و بابت اینکه مجبور هستند سوار خودرو شوند و یا از تلفن استفاده کنند هر روز استغفار می کنند. همه مردم را به سادگی دسته بندی می کنند در گروه شیعه مخلص و امام زمان پسند یا از اذناب عمر و یزید و منصور. تربیت نشده اند که راه باز کنند بلکه تربیت شده اند و می شوند که راهها را ببندند. هیچ دستاورد علمی و فنی نبوده است که از همان ابتدا توسط اینها تکفیر نشود. علوم جدید کفرند، مدرسه به سبک غربی حرام است، تلویزیون و رادیو، عکاسی حرام است و همینطور همه محصولات علمی و فنی. بعد از اینکه این دستاوردها عالمگیر شدند و جا افتادند آنها مجبور می شده اند به نحوی آنها را حلال یا مباح کنند. اگر وزیر ارشاد شوند فقط می خواهند داستان امامان و پیامبران را به فیلم تبدیل کنند و اگر مسوول مسکن شوند قصد می کنند همه خانه را بر مبنای بیرونی و اندرونی بسازند. وقتی بالای منبر می روند غالبا به صحرای کربلا می زنند، اگر در دستگاه بهداشت و درمان اختیاری داشته باشند و رویشان بشود همه را مجبور می کنند از نسخه های طب الصادق استفاده کنند و همینطور در همه موارد دیگر. در هیچ زمینه ای جلوتر از مردم نبوده اند و از این نظر مثال زدنی هستند.

با اینها مشکل شخصی ندارم. به بعضی از زحمتکشان این گروه هم ارادت خاص دارم. افرادی مانند علامه طباطبایی که عمری بر سر روشن ساختن یکپارچه آیات کتاب خدا گذاشتند. ایشان را نمی توان محصول آن تربیت دانست. هرچه بوده زحمت خودشان مستقل از تربیت حوزه های علمیه و توفیق خداوندی بوده است. اولا امثال او استثنا هستند ثانیا ایشان چشمشان به جهان خیلی بازتر از هم صنفهایشان بود. دست کم اینقدر درک کرده بود که با مثل هانری کربنی جلسه بحث داشته باشد. از چند تا استثنا که بگذریم از این تربیت جز تباهی و کهنگی چیزی به مردم نرسیده است. حضرات شهیدی و محقق هم به نظرم اگر در حوزه می ماندند رشد چندانی نمی کردند. گرچه آقایان مطهری، بهشتی ، باهنر و مفتح را به معنی دقیق کلمه با سواد نمی دانم و معتقدم هیچ کار محققانه دست اولی در عمرشان نکرده اند ولی فکر می کنم آن مقبولیت نسبی را هم که دارند به خاطر ارتباطشان با دانشگاه بوده است.

البته به هیچ وجه اعتقاد ندارم که علوم و فنون رایج لزوما نسبتی با حقیقت دارند و یا قدسیتی به بار می آورند و باید آنها را از نقد مصون داشت ولی اینقدر هست که راه را بر کسی نمی بندند و برای هر امکانی احتمالی باقی می گذارند و بسته به ضرورت و نیاز و شاید کنجکاوی هر کسی می تواند در محیط نقد و بحث تحقیقش را بکند حرفش را بزند.

کاشکی می شد آخوند ها را مجبور کرد تا کمی فیزیک و ریاضی بخوانند، زیست شناسی یاد بگیرند و خلاصه تا حداقلی از علوم جدید یاد نگیرند نتوانند به درجه اجتهاد برسند و یا منشا اثری باشند. کاشکی می شد مجبورشان کرد هر حرفی می زنند و یا هر ادعایی می کنند و یا هر حکمی که صادر می نمایند را مستند کنند به منابع و مراجع علمی خودشان. کاشکی می شد مجبورشان کرد برای هر حکم فقهی که بیان می کنند مقاله ای مستند چاپ کنند که عالمانی همتراز آن را تایید کرده باشند و در آن مبانی تفکر و اصول اندیشه پشت آن حکم را توضیح می دادند. کاشکی می شد از علوم جدید، روش شناسی و روش تحقیق می آموختند ....

خدا همه را عاقبت به خیر کناد.


۲ نظر:

Amir گفت...

نوشته ات را خواندم.
حالا از طرف دیگر به مساله نگاه کن: ار دید مذهبی مومن به آخوند قمی و از دید آخوند منبری.
از دید اونها همه ما که "مثلا" علوم جدیده بلدیم، از دین و خدا و پیغمبر فاصله گرفیم و یک سری آدم لاابالی هستیم. همه مون عرق خوریم و ...
از دید اونها ای کاش ما کمی با علوم اسلامی آشنا می شدیم و در هر مقاله ای که می نوشتیم از خدا و پیغمبر هم حرف می زدیم و ....
آدمهایی مانند چمران هم از نوادر بوده اند و مهارت شان در علوم جدیه محصول برکلی و ... نبوده، ذاتی و خدادادی و نتیجه تلاش خودشان بوده.
...
دیدی؟ یک طرفه که به قاضی بری، همین می شه. باید راه دیگری یافت. راهی که معتقدان هر دو گروه بدون جبهه گیری علیه هم، دست در دست هم دهند و کشور و جهان خود را آباد کنند.
هدف آبادانی است.

غریب آشنا گفت...

صحبت من اینه که اونها علوم اسلامی رو هم بلد نیستند. کاشکی اونو بلد بودند و روشمندش می کردند.