۱۳۸۸ فروردین ۲۸, جمعه

اعتراف

باید اعتراف کرد که بر خلاف آنچه شایع است (به خصوص بین ایرانیها که خیلی مغرورند) توان کاری دانشجویان آمریکایی و عمق فهم آنها از مباحث پایه ای خیلی بهتر از دانشجویان خارجی است. هیچ کدام از خارجی هایی که می شناسم قدرت رقابت واقعی با یک دانشجوی جدی آمریکایی ندارند. خوشبختانه (برای من) تعداد دانشجویان جدی آمریکایی کم است و پای خارجی های زیادی به دانشگاههای آمریکایی باز شده است. اینها عموما نیامده اند که کار کنند و در پیشبرد دانش و فناوری سهم داشته باشند، بیشترشان آدمهای زرنگی هستند که مدارک قابل قبولی کسب کرده اند و جواز ورود به آمریکا گرفته اند. سیستم آمریکاییها هم مبتنی بر صداقت است و ادعاهای دهان پرکن اینها را باور می کنند و به آنها امکان رشد می دهند. اینها بعد از فارغ التحصیلی دنبال بر نگشتن هستند. چگونه می شود اینجا کار پیدا کرد؟ گرفتن گرین کارت و اقامت چه مدارکی می خواهد و ....
از نظر من بیشتر اینها (نه همه) به دنبال سودجویی خودشان هستند و به کشورشان هم که برگردند ملت خودشان را بیچاره می کنند. به نظر می رسد نسل دانشمندان زحمت کشی که پایه های دنیای فعلی را گذاشتند منقرض شده است. یکی از دلایل افت اقتصاد آمریکا و بالتبع دنیا هم همین است.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

موافقم. من خیلی دانشجوی ایرانی دیدم که با کلی باد توی سرشون رفتن خارج، از این دست که «هنر نزد ایرانیان است و بس»، «ایرانیان باهوش‌ترین آدمهای دنیا هستند» و از این قبیل مزخرفات که بیشتر ناشی از بسته بودن جامعه ایران و پوششی بر عقده خودکم‌بزرگ‌بینی است. وقتی درس شروع میشه، تقریبا بدون استثنا همشون شوکه میشن، چون درس خوندن در دانشگاه‌های خوب نیاز به پشتکار و نظم و تلاش مداوم داره، چیزهایی که اکثر ایرانیها آشنایی زیادی باهاش ندارند (نه هیچوقت آموزش دیدن و نه لازم داشتند). برای همین اولای کار سرشون به سنگ میخوره و بعدش تازه شصتشون خبردار میشه که چطوری باید درس خوند. من خودم وقتی میبینم چینی‌ها با زبان ضعیف‌تر از ما ناچار میشن همه کتاب رو ترجمه کنند تا بفهمن، دلم براشون میسوزه. ولی وقتی نتیجه کارشون از ما بهتر میشه، دلم برای خودمون بیشتر میسوزه.