روزهای اولی که معلم آزمایشگاه و حل تمرین شدم نگران زبان بودم. نگران بودم که مشکل دستوری و تلفظ و...داشته باشم ولی کم کم متوجه شدم که سخت گیری من از آمریکاییها بیشتر است! کاملا پذیرفته اند که یک معلم خارجی داشته باشند با زبانی ناقص و یا ناکامل. ندیدم که مسخره کنند و یا ایراد بگیرند که به نظرم عجیب است. به مرور شروع کردم به اینکه از آنها بخواهم اشتباهات مرا اصلاح کنند. متوجه شدم نگاه آنها به من نگاهی از پایین به بالا بوده است. اینکه یتوانند به من کمک کنند تا بهتر صحبت کنم برای آنها تا حدی مایه غرور بوده است. گاهی به سادگی شان غبطه می خورم:)
بعضی وقتها بدون کمک آنها واقعا معنی بعضی از عبارتها را نمی فهمم. مثلا جمله get your guns up بر خلاف معنی ظاهری اش جمله ای است در تشویق تیم فوتبال دانشگاه به این معنی که دستت را به شکل کلت در بیار و بالا بگیر. به هم که می رسند اینطوری می گویند. حالا شما در تگزاس باشید و یکی هم به شما بی مقدمه چنین چیزی بگوید چه فکری خواهید داشت؟
بعضی وقتها بدون کمک آنها واقعا معنی بعضی از عبارتها را نمی فهمم. مثلا جمله get your guns up بر خلاف معنی ظاهری اش جمله ای است در تشویق تیم فوتبال دانشگاه به این معنی که دستت را به شکل کلت در بیار و بالا بگیر. به هم که می رسند اینطوری می گویند. حالا شما در تگزاس باشید و یکی هم به شما بی مقدمه چنین چیزی بگوید چه فکری خواهید داشت؟
۲ نظر:
مشاهدهی من نشون میده که هموطنهامون بیشتر به زبون انگلیسی همدیگه (حالا یا برای تمسخر یا برتریجویی یا شاید هم (بعیده) یه دلیل مثبت) گیر میدن.
البته تلفظ ایرانیها معمولا بهتر از بقیه خارجی هاست ولی متاسفانه منحنی دانش زبانی اونها زود به اشباع می رسه و عمق پیدا نمی کنه.
ارسال یک نظر