نظام اقتصادی آمریکا به شدت بیمار است و آلوده است به سرمایه داران زالو صفت.این سرمایه داران چیزی حدود 30 تریلیون دلار را از اقتصاد جهان و جیبهای مردم سراسر دنیا خالی کرده اند.اوراق سهامی که بسیاری ازآمریکاییها برای تحصیل فرزندانشان یا دوره بازنشستگی خود خریداری کرده بودند کلا دود شده و هوا رفته است. هر سهم 2 دلاری شرکت AMD حدود 6 دلار ضرر داده است ولی به راحتی با قیمتهایش در بورس بازی می شود تا شاید دوباره بتوان جیب افراد بیشتری را خالی کرد. این نظام اقتصادی از این جهت خیلی شبیه ایران است. تفاوتش هم این است که چون مقدار سرمایه انباشت شده خیلی بیشتر از ایران است عمق فاجعه چندان معلوم نمی شود. خلاصه اینکه داستان همان است ولی در ابعاد بزرگتر برای مردمی با سطح زندگی بهتر.
این به معنی این نیست که که بقیه کشورها وضع خوبی دارند. مردم کشورهای صنعتی در چند دهه اخیر تنبل شده اند و در عوض راههای کلاهبرداری پیشرفته تری یاد گرفته اند. این نظام اقتصادی قادر نیست با شرایط فعلی و با ایده آلهای فعلی و با این مقدار مصرف گرایی، رفاه را برای همه مردم دنیا به ارمغان بیاورد. این نظام دیگر حتی قادر نیست تسلط مردمان کشورهای صنعتی را بیش از این حفظ کند. تقارن این وضعیت با ظهور آدمهای دگم و خرافاتی در حکومت ایران مزید بر علت شده و چشم انداز بسیار تیره ای از آینده ایران پیش چشم می گذارد. هر دو طرف ماجرا برای بهبود و تثبیت وضعیت خود به جنگ احتیاج دارند. آمریکاییها به جنگی با ویرانی گسترده برای زیرساختهای ایران و بدون دخالت نیروی زمینی احتیاج دارند چون از عراق درس گرفته اند. حکومت ایران هم به جنگی احتیاج دارد که تهدید کننده موجودیتش نباشد. جزئیات داستان هم مهم نیستند.
هیچ کس نمی تواند از نقشی که برایش تعریف شده است دست بکشد. بدتر از همه آنکه برای ایفای نقشها با کسی صحبت نشده است بلکه تعیین شده است که چه کسی به درد چه نقشی می خورد. در این میان به چشم آبی ها هم رحم نمی شود گرچه وضع بهتری دارند.
حقیقت بزرگ در منطقه ما به قول آل احمد جریان آرام نفت است. جریانی که حتی رهبر مستضعفین جهان هم می دانست که نباید جلویش را بگیرد.
در این میان سهم ملتها و آدمهای باهوش این است که می توانند برای نقش بهتر چانه زنی کنند و مزد بیشتری بطلبند.
عنوان این پست برگرفته از کتابی است به همین نام نوشته گری آلن راجع به پشت صحنه جنگ جهانی دوم.
این به معنی این نیست که که بقیه کشورها وضع خوبی دارند. مردم کشورهای صنعتی در چند دهه اخیر تنبل شده اند و در عوض راههای کلاهبرداری پیشرفته تری یاد گرفته اند. این نظام اقتصادی قادر نیست با شرایط فعلی و با ایده آلهای فعلی و با این مقدار مصرف گرایی، رفاه را برای همه مردم دنیا به ارمغان بیاورد. این نظام دیگر حتی قادر نیست تسلط مردمان کشورهای صنعتی را بیش از این حفظ کند. تقارن این وضعیت با ظهور آدمهای دگم و خرافاتی در حکومت ایران مزید بر علت شده و چشم انداز بسیار تیره ای از آینده ایران پیش چشم می گذارد. هر دو طرف ماجرا برای بهبود و تثبیت وضعیت خود به جنگ احتیاج دارند. آمریکاییها به جنگی با ویرانی گسترده برای زیرساختهای ایران و بدون دخالت نیروی زمینی احتیاج دارند چون از عراق درس گرفته اند. حکومت ایران هم به جنگی احتیاج دارد که تهدید کننده موجودیتش نباشد. جزئیات داستان هم مهم نیستند.
هیچ کس نمی تواند از نقشی که برایش تعریف شده است دست بکشد. بدتر از همه آنکه برای ایفای نقشها با کسی صحبت نشده است بلکه تعیین شده است که چه کسی به درد چه نقشی می خورد. در این میان به چشم آبی ها هم رحم نمی شود گرچه وضع بهتری دارند.
حقیقت بزرگ در منطقه ما به قول آل احمد جریان آرام نفت است. جریانی که حتی رهبر مستضعفین جهان هم می دانست که نباید جلویش را بگیرد.
در این میان سهم ملتها و آدمهای باهوش این است که می توانند برای نقش بهتر چانه زنی کنند و مزد بیشتری بطلبند.
عنوان این پست برگرفته از کتابی است به همین نام نوشته گری آلن راجع به پشت صحنه جنگ جهانی دوم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر