یکی از دلایلی که مردم ایالتهای جنوبی آمریکا بیشتر از شمالیها نژاد پرست هستند، علاوه بر آنکه به جنگهای شمال و جنوب و مساله برده داری مربوط می شود به نظرم حضور هیسپانیک ها یا مردم آمریکای لاتین به خصوص مکزیکی هاست. با اینکه امکان مهاجرت قانونی دارند ولی خیلی از آنها به شکل غیر قانونی وارد آمریکا شده اند. مدارس آمریکایی فرزندان این مهاجرین غیرقانونی را ثبت نام می کنند. آنها مالیات نمی پردازند و بسیاری از آنها در جرم و جنایت دست دارند. خیلی از آنها بعد از 20 و 30 سال زندگی هنوز نمی توانند انگلیسی صحبت کنند. تخلفات رانندگی آنها بیش از دیگر آمریکاییهاست و مراسم و سنتهای خودشان را دارند. بیشتر شبیه یک دهان باز هستند. وقتی از کار اخراج شوند می روند شکایت می کنند که ما چون اقلیت بودیم ما را اخراج کردند. البته استثناء هم وجود دارد. ادعا می کنند که اصولا کالیفرنیا و تگزاس و ...مال ماست چون آمریکا آنها را از مکزیک خریده است! حالا یک آمریکایی می تواند شاهد اینها باشد و از هرچه خارجی است متنفر نشود؟
۷ نظر:
روایت مکزیکیها چیه؟
اونها همونطور که گفتم جنوب آمریکا را مال خودشون می دونند. نه به اون معنی که تعلق خاطری به خاک قدیمی مکزیک دارند. چون اصولا به مکزیک هم تعلق خاطری ندارند. فقط دنبال سیر کردن خودشون هستند و کلا دنبال این بحثها نیستند. بحث اونها بقاست و به این قسمتش فکر نکردند!بیشترشون آدمهای زحمتکشی هستند ولی بعضی هاشون واقعا آمریکاییها رو خرهایی می دونند که باید سوارشون شد.
نشد! این روایت اونها نیست. روایت توست که از یه فیلتر طرفداری از آمریکاییها رد شده.
نتیجه صحبت با چند تا هیسپانیک بوده. در مورد طرفداری هم باید بگم که قطعا طرفدار آمریکاییها و همچنین اروپاییها هستم. اینها رو اصلا نوشتم که اعلام همدردی کنم!
طرف اصلا تو آمریکا قدم از قدم بر نداشته حالا چون گرین کارت گرفته و بالای 64 ساله بازنشستگی می گیره. تازه چکش رو هر ماه به آدرسش در مکزیک می فرستند! ایرانیهای پولداری تو آلمان می شناسم که پول بیکاری می گیرند و برای فرار از مالیات اونو تو بانکهای سویس نگه می دارند. بازم بگم؟
تکیه روی مثالها به گزارههایی مثل افغانیها همه قاتلن منتهی میشه.
من دارم از تعداد زیادی مثال صحبت می کنم. تقریبا حرفم همیشه درسته مگر عکسش ثابت بشه. تا جاییکه من میدونم هیچ چیز در علم اثبات پذیر نیست. نظریه ها مفیدند تا وقتیکه در تعدادی مثال موفق از آب در میاند. در عوض نظریه های علمی همیشه ابطال پذیرند. با یک مثال نقض درستی نظریه زیر سوال میره.
من دارم از تعداد زیادی مثال صحبت می کنم. تقریبا حرفم همیشه درسته مگر عکسش ثابت بشه. تا جاییکه من میدونم هیچ چیز در علم اثبات پذیر نیست. نظریه ها مفیدند تا وقتیکه در تعدادی مثال موفق از آب در میاند. در عوض نظریه های علمی همیشه ابطال پذیرند. با یک مثال نقض درستی نظریه زیر سوال میره.
ارسال یک نظر