خیلی سعی کردم از به کاربردن این صفت برای ایرانیها اجتناب کنم چون متهم کردن یک ملت به این خصیصه زشت هم ناپسند است و هم جسارت می خواهد. از طرفی ظاهرا داریوش پادشاه هخامنشی در سنگ نوشته بیستون دعا کرده است که مردم از دروغ نجات پیدا کنند( خودتان تحقیق کنید). نتیجه اینکه با عرض معذرت به پیشگاه ایرانیان راستگو باید گفت بسیاری از ایرانیان دروغگو هستند. سعدی علیه الرحمه نیز می فرماید دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز و خوب مگر نه این است که همیشه مصلحتی وجود دارد برای دروغ گفتن. داستانی شنیده ام از ماجرای قتل عمر به دست فیروز که وقتی مردم پرسان پرسان دنبال رد قاتل می گشتند و به حضرت علی (ع) رسیدند ایشان با اینکه فیروز را دیده بود بلند شد و جای خود راعوض کرد و گفت از وقتی که اینجا نشسته ام کسی را ندیده ام! البته من شخصا" داستان را قبول ندارم ولی این نشاندهنده آن است که مردمان دروغگو چقدر برای این رفتار خود تلاش کرده اند تا حجت و مدرکی از آسمان فراهم کنند. نشانه های دروغگویی هم که البته فراوان است. آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؟ کافی است به زندگی دوگانه بسیاری از مردم نگاه کنید و ببینید که چگونه اولا رفتار و گفتارشان فرق دارد و ثانیا رفتارشان در خانه با رفتارشان در محل کار و کسب متفاوت است. گناه این یکی دیگر به گردن آموزش و پرورش نیست و به نظرم نقش خانواده ها خیلی پررنگ است و به همین خاطر درمانش خیلی سخت است. درمان این درد از غنی سازی اورانیوم و سفر به ماه خیلی سخت تر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر