بنا به مشاهداتم حدس می زنم که تعداد آدمهای نادرست (بدون تفصیل گفتم) در ایران خیلی بیشتر از کشورهای غربی و حتی بسیاری از کشورهای جهان سوم است. منظورم از نادرست همه آنهایی هستند که دروغ گفتن برایشان راحت است، وجدان کاری ندارند، خرشان که از پل گذشت بود و نبود پل برایشان مهم نیست، به شدت خود محور و مغرور و پر ادعا هستند، کلاهبرداری و کلاه گذاری را جزو افتخارات خودشان می دانند و .....البته این آدمها همه جا هستند ولی منظور من فراوانی نسبی آنها بود.
نکته دیگر اینکه، به نظر می رسد توزیع آنها در ایران خیلی متفاوت از بقیه جاهاست. در ایران در همه اصناف و همه طبقات اجتماع می توان آنها را مشاهده کرد. فرق چندانی بین حاکم و رعیت، کارگر و کارفرما، پیر و جوان، استاد و دانشجو، زن و مرد و ... وجود ندارد. زمانی امید من این بود که دست کم معلمها، ارتشیها و کارمندان دون پایه و کارگران نسبتا سالم مانده اند، ولی الآن اینطور فکر نمی کنم.توزیع نادرستی تقریبا در همه جا یکنواخت است و کمتر حوزه سالم قابل اعتنایی باقی مانده است. این توزیع فقط در برگیرنده نادرستی نیست. هوش و سواد و فهم و آرمان را هم در بر می گیرد.
به نظرم در این سوی دنیا جدا از اینکه تعداد نادرستها کمتر است توزیع متفاوتی هم دارد. بیشتر مردم (با اکثریت طبقه متوسط) به لحاظ اجتماعی و نه شخصی آدمهای موجه و درستی هستند ولی عده کمی از نخبگان و حاکمان، آدمهای نابابی هستند که انصافا خیلی هم با کیفیت هستند، خیلی باهوشند و درس خود را روانند. از هر 10 انتخاب مردم را در 9 تا آزاد گذاشته اند و یا لااقل این توهم را بوجود آورده اند که آزادند و خوب مردم اجبار در دهمی را به راحتی قبول می کنند.بیشتر مردم با آرمانهای نخبگان زندگی می کنند و به نخبگان خود تا حد زیادی اعتماد دارند.
و اما نتیجه. به نظر می رسد حاکمان فعلی مردم ایران دقیقا برخاسته از مردم هستند. آنها دارای همان هوشمندی، همان اطلاعات ، همان خامیها و همان رویاها هستند که مردم دارند.بنا براین سپردن کارها به حاکمان هیچ مزیت نسبی برای اداره بهتر امور ایجاد نمی کند. این مشکل با تغییر رییس جمهور و یا حتی حکومت حل نمی شود. اینکه حکومت باید نماینده واقعی (مشت نمونه خروار) مردم باشد لزوما همیشه چیز خوبی نیست. در مورد خاص ایران بهتر است حکومت برخاسته از مردم نباشد تا بتواند آنها را اصلاح کند. شاید نماینده مردم بودن حکومت در اروپا و یا آمریکا چیز خوبی باشد ولی در ایران نیست.
نکته دیگر اینکه، به نظر می رسد توزیع آنها در ایران خیلی متفاوت از بقیه جاهاست. در ایران در همه اصناف و همه طبقات اجتماع می توان آنها را مشاهده کرد. فرق چندانی بین حاکم و رعیت، کارگر و کارفرما، پیر و جوان، استاد و دانشجو، زن و مرد و ... وجود ندارد. زمانی امید من این بود که دست کم معلمها، ارتشیها و کارمندان دون پایه و کارگران نسبتا سالم مانده اند، ولی الآن اینطور فکر نمی کنم.توزیع نادرستی تقریبا در همه جا یکنواخت است و کمتر حوزه سالم قابل اعتنایی باقی مانده است. این توزیع فقط در برگیرنده نادرستی نیست. هوش و سواد و فهم و آرمان را هم در بر می گیرد.
به نظرم در این سوی دنیا جدا از اینکه تعداد نادرستها کمتر است توزیع متفاوتی هم دارد. بیشتر مردم (با اکثریت طبقه متوسط) به لحاظ اجتماعی و نه شخصی آدمهای موجه و درستی هستند ولی عده کمی از نخبگان و حاکمان، آدمهای نابابی هستند که انصافا خیلی هم با کیفیت هستند، خیلی باهوشند و درس خود را روانند. از هر 10 انتخاب مردم را در 9 تا آزاد گذاشته اند و یا لااقل این توهم را بوجود آورده اند که آزادند و خوب مردم اجبار در دهمی را به راحتی قبول می کنند.بیشتر مردم با آرمانهای نخبگان زندگی می کنند و به نخبگان خود تا حد زیادی اعتماد دارند.
و اما نتیجه. به نظر می رسد حاکمان فعلی مردم ایران دقیقا برخاسته از مردم هستند. آنها دارای همان هوشمندی، همان اطلاعات ، همان خامیها و همان رویاها هستند که مردم دارند.بنا براین سپردن کارها به حاکمان هیچ مزیت نسبی برای اداره بهتر امور ایجاد نمی کند. این مشکل با تغییر رییس جمهور و یا حتی حکومت حل نمی شود. اینکه حکومت باید نماینده واقعی (مشت نمونه خروار) مردم باشد لزوما همیشه چیز خوبی نیست. در مورد خاص ایران بهتر است حکومت برخاسته از مردم نباشد تا بتواند آنها را اصلاح کند. شاید نماینده مردم بودن حکومت در اروپا و یا آمریکا چیز خوبی باشد ولی در ایران نیست.
۴ نظر:
نظر شما درست است؛ اما راه حل مساله نیست٬ باید در ایران سرمایه اجتماعی -همان چیزی که به آن اشاره کردید میان مردم کم است- ساخته شود که کار فرهنگی روی دو سه نسل آینده میطلبد. این مدلی هم که میدهید٬ حداقل در مدتی از حکومت پهلوی به اجرا بود٬ اما در دراز مدت مردم حس میکنند که طبقه حاکمه نماینده {نمایانگر} آنها نیست و آنها سوا افتادهاند از نخبگان حکومتگر و آنوقت است که هوس انقلاب و اغتشاش میکنند.
در دراز مدت همه مرده اند. باید به فکر کوتاه مدت بود. انقلاب همیشه بد نیست. اگر نخبگان دوراندیش رهبران آن باشند و مردم فداکار هم پشت آنها، راه کوتاه تر می شود. البته تا حالا هیچ انقلابی جواب نداده است. متاسفانه همین الان هر چه داریم (زیرساختهای بنیادی کشور) همه از صدقه سری همان پهلوی هاست.
ای بابا! شما هم که چپ می روی، راست می آیی می گویی "ما همه در بلندمدت مرده ایم"! این را که کینز بزرگ برای شرایط خاص اقتصادی گفته! آخ اگر او می دانست که چه سوء تعبیری از کلام اش به عمل خواهد آمد...
خدا کینز بزرگ را بیامرزد. ما در دراز مدت مرده ایم. هر نسلی حق داره که مثل آدم زندگی کنه.
ارسال یک نظر