۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

چشم اسفندیار

در ادبیات فارسی از فردوسی به عنوان حکیم نام برده می شود ولی اغلب شاهنامه را مجموعه داستانهای اسطوره ای و تاریخی پهلوانان و شاهان ایران می دانند و آن را متنی حکمی ( مبتنی بر حکمت) به شمار نمی آورند. یکی از حکمتهایی که در شاهنامه وجود دارد مستتر درداستان اسفندیار است و من سالها قبل با یکی از دوستان که علاقه ای به شعر و شاعری داشت راجع به آن صحبت کردم و بدم نمی آید که آن بحث را اینجا زنده کنم.
اسفندیار شاهزاده ای مقدس است. نظر کرده و کمر بسته زرتشت است و ماموریتهای زیادی برای تبلیغ و بسط دین زرتشتی انجام داده است ولی هوس و طمع قدرت باعث می شود تا خواستار کناره گیری پدرش گشتاسب از تاج و تخت شود ( خود گشتاسب هم این کار را با پدرش لهراسب کرده بود). اسفندیار را در چشمه ای غسل می دهند و او رویین تن می شود. به هنگام غسل چشمانش بسته بود و او از این ناحیه آسیب پذیر می گردد. اوج داستان اسفندیار در نبردش با رستم است. رستم نماد و قهرمان ایرانیهاست. بارها ملت ایران و تاج و تخت شاهان ایران را از دست دشمنان نجات داده است. نماد دلاوری و مردانگی و از جان گذشتگی است. همه مردم ایران مدیون او هستند و او جز خیر و برکت برای مردم ایران نبوده است. ظاهرا رستم به دین خودش باقی می ماند و زرتشتی نمی شود و اسفندیار ماموریت پیدا می کند تا او را که اکنون یاغی و مرتد شمرده می شود دست بسته و با تحقیر تحویل شاهنشاه ایران دهد.
یکی از نکات حکیمانه این داستان این است که اسفندیار گرچه شاهزاده است و بنا به اعتقادات فره ایزدی دارد و ضمنا نظر کرده زرتشت است و پهلوان است ولی از ناحیه چشمانش آسیب پذیر است یعنی اینکه فاقد بینش و بصیرت است. طمع قدرت چشمان بصیرت او را کور کرده است و قادر به درک این که تحقیر رستم تحقیر همه ایرانیان و حتی شاهنشاهی خودش است نیست. حاضر است برای رسیدن به قدرت هر شخص محترم و باسابقه و با حسن نیتی را قربانی کند و اصلا اهمیتی به آبروی رستم که قهرمان ملی ایران است نمی دهد. گرچه اسفندیار مقدس است ولی بینش ندارد و از همینجاست که ضربه می خورد. گول نفس قدرت پرستش را می خورد و به جنگ رستم می رود. رستم اگر چه در جنگ با اسفندیار دچار زحمت بسیار می شود ولی به کمک سیمرغ که نمادی از عقل کل است به درستی نقطه ضعف او را شناسایی می کند و از همانجا وی را از پای در می آورد. روشی هم که سیمرغ به عنوان نماد عقل کل پیشنهاد می کند مبتنی بر فن ( تکنیک) است. رستم چوب دو شاخی از درخت گز ( فناوری مواد) تهیه می کند و با تیر ساخته شده از آن و با نشانه گیری دقیق مبتنی بر مهارتی که فقط از عهده پهلوانانی چون رستم بر می آید و با بهره گیری از ضعف رقیب بر او پیروز می شود. به طور خلاصه نبرد رستم و اسفندیار به نوعی نبرد تقدس بی بصیرت و عقل و فن است و این عقل است که نهایتا پیروز می شود. این نبرد بارها و بارها تکرار شده و خواهد شد.

۱ نظر:

احسان ابراهیمیان گفت...

سلام
بازهم به نکته ای جالب اشاره کردید
شکی در این شکی نیست که این نبرد همیشه ادامه دارد اما گاهی هم مثل این داستان غم بار تمام میشود.