مرحوم موسی حاتمی در دانشگاه فنی دلفت در هلند تحصیل می کرد و مشغول به پایان رساندن دکترایش بود. ظاهرا به هنگام قایق سواری حادثه ای برای او پیش می آید و منجر به مرگش می شود. در صفحه اول وبسایت گروه فیزیک نظری دانشگاه دلفت هم با خانواده آن مرحوم همدردی و فقدانش به عنوان شوک و ناباورانه توصیف شده است (اینجا را ببینید). البته روایت دیگری هم وجود دارد( آنچه شنیده ام). ایشان دانشمندی انقلابی بوده که از پذیرش دعوت آمریکاییها سر باز زده و آنها هم او را شهید کرده اند (اینجا را ببینید). طبق این روایت طرحی تهیه شده است که به دنبال کشتار نخبگان ایران است.
خلاصه اینکه اگر نخبه و مقیم خارج از کشور هستید هرچه زودتر به ایران برگردید و البته سرتان به کار خودتان باشد تا شلوار از پایتان در نیاورند!
خلاصه اینکه اگر نخبه و مقیم خارج از کشور هستید هرچه زودتر به ایران برگردید و البته سرتان به کار خودتان باشد تا شلوار از پایتان در نیاورند!
۳ نظر:
مدتی بود بنا به مشغله کاری به وبلاگ شما سر نزده بودم اما متن (انچه در جمهوری...الخ)بهانه ای شد برای این نوشته.به نظر می رسد یک مورد را فراموش کردید،آن هم:
9-فراموشی است.به خوبی فراموش کردیم که در زمان هشت سال جنگ چه کسانی از کنار من وشما،پا بر دل نهاده و رفتندو ما هنوز به دنبال تست و بهترین کلاس کنکور بودیم و حتی زمان موشک باران هم برای اینکه شاید خدایی نکرده در تهران به این بزرگی موشک در خانه ما نیفتد و یا از شدت صدای ضد هوایی ها به درسمان خدشه ای وارد نشود،به شهرستانهای امن رفتیم.وبه همین سادگی فراموش کردیم دوستی که تا دیروز با هم سر یک میز بودیم،مدرسه یا دانشگاه،یا شهید و مفقود شده یااسیرو جانباز.و در میان آنها چه نخبگان ارزشمندی که اگر بخواهم اسم ببرم از حوصله شما خارج است حیف که اگر می بودند من و شما چیزی برای گفتن نداشتیم.البته نمی دانم که در درجه بندی شما،اینها درجه چندمی اند!جنگ تمام شد بعضی از آنها آمدند و باز هم متهم.کسانی را متهم کردیم که جرمشان فقط دفاع بود نه مقصر آغاز بودند ونه پایان آن.وامروز چه نخبگان ارزشمندی که در مراکز علمی و غیره با تمام مشکلات موجود ماندند و ساختندو ما هر کدام در گوشه ای از دنیا مشغول زندگی آرام وبی دغدغه خود هستیم آن هم به این بهانه که ایران جای پیشرفت نیست.و جالبتر اینکه در خانه های گرم ونرم خود نشسته واز راه دور برای مردمی تعین تکلیف میکنیم که از پول آنها درس مجانی خواندیم و خدمتش را به دیگران می کنیم.بهتر نیست من و شما اول بدهکاری خودمان را بدهیم.کاش به جای عنوان چاپ مقاله جعلی و دزدی اختراع و غیره (که مستند هم نبود) به آن همه مقاله های غیر جعلی و اختراعات جوانان ما اشاره می کردید.چه بعضی از آنها در بدنه دولت مشغول به کارند.از آقای AMIR هم بابت تذکرشان به شما ممنونم.اگر در سیر تحولات سیاسی دهه 60 کمی با دقت نگاه کنید به خوبی تفاوت مظلوم را از مظلوم نماهاو مقصران اصلی میابید.
برای ایرانی:
ما با هم یک تفاوت دیدگاه آشکار داریم. من جمهوری اسلامی را مساوی آن رزمندگان و ایثارگران نمی دانم. به نظر من آنها بیش از هر کس دیگری مورد سو, استفاده جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. فعالیت های علمی ایرانیان هم من را بسیار خوشحال می کند و رنگی از شرف به جامه همه ایرانیها می پاشد ولی مصادره این فعالیتها به نفع جمهوری اسلامی هم محل اشکال است.
دیدگاه اصلی من ایران است وارزشهای ماندگار آن.آنهایی را که در موردشان نوشتم برای دفاع از وطن رفتند نه حکومت.زیبایی هایی که آنها خلق کردند در تاریخ ایران ثبت شده و متعلق به هیچ دوره و زمان خاصی نیست بلکه رویدادی است ملی متعلق به همه عصرها و نسل ها.وآنها که ماندند نیز باز هم برای خدمت به مردم و سازندگی و سربلندی ایران تلاش می کنند.معرفی و بیان این همه افتخار،برای سربلندی ایران وایرانی است نه به جهت مصادره آن.
ارسال یک نظر