از نظر من وقایع اخیر ایران جنبه ای از نبرد هویتی است که در بطن جامعه ایرانی جاری و ساری است. جامعه ایرانی در حال گذار از سنت به تجدد است و هویتهای چندگانه ایرانی، اسلامی و غربی دارد. هویت ایرانی دارد چون هنوز نوروز و سیزده بدر برگزار می شود و ایرانی گرایی و آریاپرستی برای خودش مشتریانی دارد. رنگ و لعاب اسلامی دارد چون بعضی از مردم نماز می خوانند و روزه می گیرند و در محرم بر سر وسینه خودشان می زنند. تحت نفوذ فزاینده غرب است چون ایرانیها محصولات غربی و فرهنگ غربی را دوست دارند و فرهنگ طبقه متوسط به بالای ایران فرق بنیادی چندانی با همتاهای خودش در کشورهای غربی ندارد. این پاره فرهنگها تا حد زیادی جزیره ای هستند و در یک قالب واحد ریخته نشده اند. با هم زندگی مسالمت آمیز ندارند اگر دستشان برسد ریشه همدیگر را می زنند. حکومت پهلوی ترکیبی از ایرانی گرایی و غرب گرایی بود و روی خوشی به اسلام نشان نمی داد هرچند هیچ مخالفت جدی هم با اسلام نداشت. جمهوری اسلامی هم ترکیبی از تفکر قشری اسلامی و محصولات غربی است که گاهی برای حفظ قدرت دکان ایرانی گرایی را هم باز می کند. جامعه ایرانی خواهان تعریف جدیدی برای هویتش است. این جامعه می خواهد اخلاقی و معنوی باشد، می خواهد برای بازشناسی خودش و تمایز از همسایگانش بر هویت ایرانی اش تاکید کند و می خواهد در دنیای امروز خودش را با فرهنگ و علم دوست و دانش گستر معرفی کند. در این راه حتی گاهی ادعای برتری نسبت به فرهنگ غربی هم دارد و بدش نمی آید که هماورد غربیها در علم و صنعت شناخته شود. تاکنون تعریف این هویت ترکیبی به گونه ای یکدست و خوش نقش و به خصوص عملگرایانه موفقیت آمیز نبوده است. حکومت پهلوی از اینجا شکست خورد و جمهوری اسلامی هم از همین ناحیه ضربه ها خورده است. نبرد قدرت فعلی در ایران را گروهی خواهد برد که بتواند هویتی نوین و عملی برای مردم ایران تعریف کند و سربازان بیشتری در اردوگاه خودش داشته باشد. برنده این نبرد سیاسی، نظریه پردازان فرهنگی و سربازان آنها هستند. صحنه فعلی نبرد ظاهرا محیطهای رسانه ای مانند اینترنت است ولی هر گفتگوی فرهنگی در خانواده و محل کار و کسب و مدرسه و دانشگاه و ...یک میدان جنگ است. این میدانهای جنگ از تظاهرات خیابانی خیلی مهم تر هستند.
۴ نظر:
نوشته جالبي بود، ممنون. دارم روش فكر ميكنم...
از لطفت ممنون. خوشحال می شم اگر نظر بدی.
با اين جماعت ناسپاسی كه من میبينم بعيد است حداقل در كوتاهمدت جامعه ايران به يك تعادل منطقی در اين زمينه دست يابد؛ توضيح بيشتر را میتوانيد در اين پست بخوانيد:
http://sehend.blogspot.com/2009/09/blog-post.html
پست جالبی بود.ناسپاسی ناشی از نادانی است ولی باید دانست که قدر گوهر گوهری داند. هر ملتی همه جور آدمی دارد و وظیفه دولتهاست که آدمهای خوب و شایسته را بالا بکشند و تقویت کنند. خوب اگر گوهرتان را به سبزی فروشی ببرید و سبزی بخواهید و سبزی فروش به جای گوهر از شما اسکناس بخواهد تقصیر او نیست تقصیر شماست که بازار را عوضی رفته اید. منظورم این بود که اگر می بینید مردم ناسپاس هستند اولا لازم نیست همه آنها سپاسگزار باشند ثانیا ناسپاسی آنها ناشی از نادانی حکومتیهای بی لیاقت و لمپن است. البته فکر می کنم مردم ما اونقدرها هم ناسپاس نیستند(گرچه هستند).
ارسال یک نظر