تقریبا از دوره جنگهای ایران و روس است که ملت ایران بار دیگر تا حدی به خودآگاهی دست پیدا می کند، خود را با دیگران مقایسه می کند و در جستجوی چرایی عقب افتادگی خود و راههای کسب عزت و بزرگی و پیشرفت برمی آید. اوج این جریان در انقلاب مشروطه دیده می شود. شکوه و بزرگی این انقلاب قربانی بی سوادی و تربیت نایافتگی ایرانیها می گردد. پس باید گفت دست رضا شاه ( و البته نخبگان همراهش) درد نکند چرا که در جهت گسترش آموزش و تربیت اقدام کرد. این مردم نفت زده در جریان ملی شدن نفت و انقلاب 57 هم تلاشهای پیشین را تکرار کردند. شکست خوردند چون نمی دانستند چه می خواهند چون هنوز سواد و تربیت کافی نداشتند. آیت الله خمینی وعده پول نفت و حکومت اسلامی ( هم دنیا و هم آخرت) به مردم داد ولی اکنون ایرانیها هم دنیا را از دست داده اند و هم آخرت را. از نظر من دلیلش باز هم بی سوادی مردم است. نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران هم تاثیری در سرنوشت مردم ایران مادامیکه این نقیصه برطرف نشود ندارد. اصلاح طلبی و اصول گرایی هم با وجود این نقیصه بزرگ یک شوخی تلخ است.
چقدر باید هزینه بدهیم تا ایران آباد و آزاد شود؟ به اندازه همه کتابهایی که نخوانده ایم و همه زحماتی که نکشیده ایم به اضافه همه کتابهایی که پدرانمان نخوانده اند و زحماتی که پدرانمان نکشیده اند باید هزینه بدهیم. اگر کتاب می خواندیم و از مکتبهای فکری و عقیدتی دنیا خبردار بودیم گول هر سخن به ظاهر مطبوع را نمی خوردیم. اگر آنقدر زحمت می کشیدیم تا به جای این همه اسم جیمز و دیوید و توماس و...بین دانشمندان چند تایی هم اسم حسن و سهراب و ... به گوش بخورد، دیگر ادعای اینکه همه علوم در قرآن هست مقبول نمی افتاد. اگر تلاش می کردیم تا دست کم یک درصد( نسبت تقریبی جمعیت ایران به جمعیت جهان ) علوم و فناوریها را خودمان تولید کنیم می فهمیدیم که دوره معجزات علمی و دانشمندان 20 ساله گذشته است. می فهمیدیم که سرهم بندی قطعات موشک با دانش تولید موشک فرق دارد. درک می کردیم که یک من ماست چقدر کره دارد.
به خیابان ریختن و آتش زدن و اعتراض کردن و زندان رفتن و جنگیدن و شهید دادن چه آسان و کار کردن و مطالعه کردن و تمدن ساختن و تحمل حرف مخالف چه مشکل؟
چقدر باید هزینه بدهیم تا ایران آباد و آزاد شود؟ به اندازه همه کتابهایی که نخوانده ایم و همه زحماتی که نکشیده ایم به اضافه همه کتابهایی که پدرانمان نخوانده اند و زحماتی که پدرانمان نکشیده اند باید هزینه بدهیم. اگر کتاب می خواندیم و از مکتبهای فکری و عقیدتی دنیا خبردار بودیم گول هر سخن به ظاهر مطبوع را نمی خوردیم. اگر آنقدر زحمت می کشیدیم تا به جای این همه اسم جیمز و دیوید و توماس و...بین دانشمندان چند تایی هم اسم حسن و سهراب و ... به گوش بخورد، دیگر ادعای اینکه همه علوم در قرآن هست مقبول نمی افتاد. اگر تلاش می کردیم تا دست کم یک درصد( نسبت تقریبی جمعیت ایران به جمعیت جهان ) علوم و فناوریها را خودمان تولید کنیم می فهمیدیم که دوره معجزات علمی و دانشمندان 20 ساله گذشته است. می فهمیدیم که سرهم بندی قطعات موشک با دانش تولید موشک فرق دارد. درک می کردیم که یک من ماست چقدر کره دارد.
به خیابان ریختن و آتش زدن و اعتراض کردن و زندان رفتن و جنگیدن و شهید دادن چه آسان و کار کردن و مطالعه کردن و تمدن ساختن و تحمل حرف مخالف چه مشکل؟
۲ نظر:
درست گفتی دوست عزیز. مردم بی سواد هستند، نا آگاه هستند، ولی به هیچ وجه احمق نیستند... یعنی اگر اینهمه مدت استبداد دوگانه بر سرشان نبود (شیخ و شاه) آدم حسابی کم نداشتند، هنوز هم اگر کسی پیدا شود و حرف حساب بزند مردم می فهمند.
مشکل همینه. مردم منتظرند که کسی بیاد حرف حسابی بزنه. هر کی بیاد دنبال منفعت خودشه. مهم اینه که درک و شعور مردم به اون اجازه سوء استفاده نده. به هرحال تغییر واژه ها چیزی رو عوض نمی کنه.
ارسال یک نظر