۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه
نژادپرستی آمریکایی
۱۳۸۷ آبان ۷, سهشنبه
آزمایشهای ذهنی
چه می شد اگر انقلاب اسلامی به جای 1357 در مثلا 1300 پیروز می شد و پیروان شیخ فضل الله نوری(همین جماعت حاکم فعلی) به قدرت می رسیدند؟ آیا آموزش و پرورش و دانشگاه داشتیم؟ آیا زنها می توانستند رانندگی کنند و رای بدهند؟ اصلا انتخابات معنی داشت؟چقدر با افغانستان فعلی فرق داشتیم؟ خدا را شکر که اتفاق نیافتاد!
چه می شد اگر خاتم پیامبران به جای 1400 سال پیش مثلا امسال مبعوث می شد؟ به چه سوالاتی که باید جواب نمی داد!؟ از فیزیک ذرات بگیر تا بیماریهای ژنتیک، از نقش بانک در اقتصاد گرفته تا جهانی سازی و .... خلاصه همه التماس دعا داشتند و تازه چه کسی به پیامبری که مهمترین دعوتش دعوت به توحید بود توجه می کرد؟ شاید به همین خاطر خداوند تصمیم گرفت آخرین رسولش را زودتر روانه کند تا سختی دین بیشتر نشود.
اگر کمک کنید و تعداد این قبیل آزمایشهای ذهنی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی را بیشتر کنید و سعی در جواب دادن هم کنید فکر می کنم نتیجه خوبی حاصل شود. این مسائل البته همیشه محل مناقشه خواهد بود ولی نقش روشنگر هم خواهد داشت.
۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه
جو لوله کش
گندیدن نمک
۱۳۸۷ آبان ۴, شنبه
اصلاحات 3
دلیل دیگر اینکه خانمهای ایرانی به قطع و یقین حاضر نیستند مثلا با یک سیاهپوست ازدواج کنند هرچند طرف تحصیلکرده و پولدار و متشخص باشد. همین خانمها در ایران فقط به دلیل نژادپرستی پنهانی که دارند مقدار زیادی از پول خود را صرف لنز رنگی، رنگ مو و...می کنند. خودم شاهد بوده ام که دخترهای اروپایی و آمریکایی دوست پسر سیاه پوستی داشته اند که تازه واجد ویژگی خاصی هم نبوده است.
این ایرانیهای محترم در بلاد خارجه در حالیکه خود اروپاییها و آمریکاییها احترام این سیاهان و خارجیهای جهان سومی دیگر را نگه می دارند (گذشته از نژاد پرستی آنها که البته وجود دارد) اعتقاد دارند که باید آنها را بیرون ریخت!
این نژادپرستی و تحقیر دیگران فقط شامل خارجی ها نمی شود بلکه قومیتهای دور از مرکز را هم در بر می گیرد. افراد مرکز نشین وقتی به نقاط دور دست می روند تا خدمتی انجام دهند پول بیشتری طلب می کنند که کاملا هم رسمی و جا افتاده است. جالب اینکه وقتی مستشاران آمریکایی همین پول را دریافت می کردند این نژادپرستان گرامی آن را توهین آمیز تلقی می کردند و اسمش را حق توحش گذاشته بودند تا گردوخاک بیشتری ایجاد کنند. حالا انصافا فرق تهران و جاسک بیشتر است و یا مثلا سیاتل و جاسک؟
راستش این نژادپرستی آنقدر غلیظ و پررنگ و بی وجه است که نمی دانم حماقتش بنامم یا به همان اسم راضی باشم.
این نژاد پرستی به نوعی بازتاب عقده های حقارتی است که در طول قرنها ایجاد شده است. ایرانیها خود را برتر از همسایه هایشان می دانند و فکر می کنند که حق آنها خورده شده است وگرنه باید سرور عالم می شدند. به نظر من یکی از ریشه های انقلاب اسلامی همین عقده حقارت بود.
ماهی را هر وقت که ازآب بگیریم تازه است. بدانیم که احترام به دیگران ما را بزرگ می کند و برایمان احترام می آورد.
۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه
اخبار اقتصادی
۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه
مشکلات من
به کلاسها می روم، یادداشت بر می دارم و امتحانات را می گذرانم و بر شمار مقالاتم اضافه می کنم ولی سوادم بیشتر نمی شود،
سنم بالاتر می رود و تجربه ام بیشتر می شود ولی احساس بزرگ شدن نمی کنم،
داستانهای گذشتگان را خوانده ام، در گذشتگان زیادی را به یاد می آورم و آینده ام را می دانم ولی عبرت نمی گیرم.
خدایا مشکلات من را حل کن. کسی را سر راهم قرار بده که مشکلاتم را حل کند.
۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه
بی خبری
اصلاحات 2
"18سال پيش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. اولين روزهايي كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برميداشت و به محل کار ميبرد. هوا کمى سرد بود و برفى. ما صبحها زود به کارخانه ميرسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک ميکرد. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشين شخصى به سر کار ميآمدند.
روز اول، من چيزى نگفتم، همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آيا جاى پارک ثابتى داري؟ چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک ميکنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى اين که ما زود ميرسيم و وقت براى پيادهرفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر ميرسند و احتياج به جاى پارکى نزديکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نميکني؟"
۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه
اثر برادلی
۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه
پشت صحنه
زوج مناسب
کردان گیت
۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه
اصلاحات 1
نفت
۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه
تقلب
بحران بازگشت مغزها
سند برای ادعا
۱۳۸۷ مهر ۱۷, چهارشنبه
کاغذ پاره
۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه
آینده ایران
به این ترتیب آنچه شدیدا نیاز به اصلاح دارد خود مردم ایران هستند. مردمی که رفتارها و خصوصیات خود را در حاکمانشان بازتولید می کنند. به نظرم آنها باید در همه ابعاد وجودیشان نوسازی شوند. جای نوسازی کجاست؟ خانواده و آموزش و پرورش. فکر می کنم همه قبول دارند که رفتارها و اعمال و کردار نسل پس از انقلاب تفاوت قابل توجهی با نسلهای پیش از انقلاب دارد و این تفاوت روز به روز آشکارتر می شود. البته این تفاوت به سمت انحطاط نشانه گیری شده است و مجموعا به گونه ای است که ذخیره معنوی و سرمایه اجتماعی یک ملت که در طول تاریخ انباشته شده بود به سرعت در حال محو شدن است. این انحطاط مستقیما از خانواده ها شروع می شود. شرح آن را به فرصت دیگری واگذار می کنم. وضع آموزش و پرورش هم که اظهر من الشمس است ونیازی به توضیح ندارد. بدتر از همه اینکه من جایی ندیده ام و یا نخوانده ام که کسی از بین حاکمان و سیاست بازان (کلمه سیاستمدار را لایق آنها نمی دانم) به اصلاح آموزش و پرورش و شیوه تعلیم و تربیت و رسیدگی به وضعیت آشفته مالی آموزگاران و دبیران و مهمتر از همه ترمیم شآن اجتماعی آسیب دیده آنها اشاره ای کند و برنامه ای ارائه دهد.
به عنوان یک ملت ما فرصتهای زیادی را از دست داده ایم که تمدن خودمان را داشته باشیم. به نظرم ما هیچ گاه به ژاپن و چین، آمریکا و یا اروپا تبدیل نخواهیم شد. وضعیت تاریخی و تمدنی، وضعیت سرزمینی و اعتقادات و ایده آلهای ما با آنها کاملا متفاوت است.
مردم ما وقتی خواهند توانست آینده ای روشن داشته باشند که بتوانند تمدنی جدید را تعریف و پایه ریزی کنند و این به نیروی انسانی آگاه و توانا احتیاج دارد. همانهایی که در خانواده و آموزش و پرورش قرار است تربیت شوند. بنابر این ایران آینده ای ندارد هرچند آرزومندم که این شرایط به نحوی هرچه زودتر تغییر کند.