۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

نژادپرستی آمریکایی

تمام ماجرای انتخابات آمریکا نشان می دهد که مک کین می خواهد، با بلیط جرج بوش به کاخ سفبد برود و در واقع سرمایه دیگری هم ندارد. از طرفی به خاطر افتضاح اقتصادی اخیر، محبوبیت بوش به حدود 7 درصد کاهش پیدا کرده است. از طرفی با اینکه اوباما طبق نظرسنجی ها پیشتاز است، مک کین حدود 47 درصد آرا را به خود اختصاص داده است. من تنها دلیل این اختلاف معنی دار آرا را نژاد پرستی آمریکاییها می دانم. به عبارتی حدود 40 درصد کل رای دهندگان آمریکایی نژادپرست هستند. اگر اوباما شبیه کلینتون خوش تیپ بود، با رای خیلی بالا انتخاب می شد، ولی حالا...

۱۳۸۷ آبان ۷, سه‌شنبه

آزمایشهای ذهنی

چه می شد اگر در یک اقدام فرضی مثلا مردم ایران و آلمان را با یکدیگر عوض می کردند؟ یعنی آلمانیها می آمدند در ایران زندگی کنند و ایرانیها می رفتند در آلمان. تصور کنید چه اتفاقی می افتاد؟ به نظرم آلمان در کمتر از 2 سال به یک ویرانه تبدیل می شد و آلمانیها در عرض 10 سال ایران را بهتر از آلمان می ساختند و حاضر به بازگشت هم نبودند. فقط فکر کنید که چه کسی می توانست فرودگاه فرانکفورت را مدیریت کند؟
چه می شد اگر انقلاب اسلامی به جای 1357 در مثلا 1300 پیروز می شد و پیروان شیخ فضل الله نوری(همین جماعت حاکم فعلی) به قدرت می رسیدند؟ آیا آموزش و پرورش و دانشگاه داشتیم؟ آیا زنها می توانستند رانندگی کنند و رای بدهند؟ اصلا انتخابات معنی داشت؟چقدر با افغانستان فعلی فرق داشتیم؟ خدا را شکر که اتفاق نیافتاد!
چه می شد اگر خاتم پیامبران به جای 1400 سال پیش مثلا امسال مبعوث می شد؟ به چه سوالاتی که باید جواب نمی داد!؟ از فیزیک ذرات بگیر تا بیماریهای ژنتیک، از نقش بانک در اقتصاد گرفته تا جهانی سازی و .... خلاصه همه التماس دعا داشتند و تازه چه کسی به پیامبری که مهمترین دعوتش دعوت به توحید بود توجه می کرد؟ شاید به همین خاطر خداوند تصمیم گرفت آخرین رسولش را زودتر روانه کند تا سختی دین بیشتر نشود.
اگر کمک کنید و تعداد این قبیل آزمایشهای ذهنی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی را بیشتر کنید و سعی در جواب دادن هم کنید فکر می کنم نتیجه خوبی حاصل شود. این مسائل البته همیشه محل مناقشه خواهد بود ولی نقش روشنگر هم خواهد داشت.

۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

جو لوله کش

جو لوله کش (Joe the Plumber) به دستمایه همیشگی برنامه های طنز شبکه های تلویزیونی تبدیل شده است. مک کین یکبار در مناظره گفت که از منافع جو لوله کش حمایت خواهد کرد و اجازه نخواهد داد که مالیاتش بیشتر شود. این شخص واقعا وجود دارد و هردو نامزد ریاست جمهوری را ملاقات کرده است! جالب اینکه در این مناظره مک کین رو به دوربین با جو لوله کش صحبت کرد.

گندیدن نمک

امروز روزی است که نمک هم گندیده است. وقتی پدر زهرا بنی یعقوب که سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران است و سالها مراتب دست بوسی خود را به اثبات رسانده است از ملت ایران برای رسیدگی به پرونده دخترش استمداد می کند و نه از دادگستری مملکت، وقتی آقای رفسنجانی شکایت خود را به خدا می کند و در روی زمین فریادرسی نمی بیند ، وقتی که آقای کردان آبروی 70 میلیون نفر را می برد و وکیل الدوله ها برای کسب تکلیف پیغام و پسغام می فرستند و مشغول مصرف 100 میلیون تومان ناقابل هستند، وقتی که پهنای باند کل مملکت به اندازه 2 تا دانشگاه در سوئد است و ...باید باور کرد که نمک هم گندیده است. تماشای گندیدن نمک و فروپاشی آرام یک کشور بزرگ که بالقوه می توانست تمدن ساز باشد لذتی ندارد. ولی راستش شنیدن طبل این رسواییها (تا جایی که شخصی نباشد) خیلی لذت بخش است. الیس صبح بقریب؟

۱۳۸۷ آبان ۴, شنبه

اصلاحات 3

ایرانیها نژادپرست هستند. برای این ادعا هم دلایل روشنی دارم. ایرانیها هیچ کدام از همسایگان خود را قبول ندارند. افغانیها که تا 2 قرن پیش جزیی از ایران بودند وحشی شمرده می شوند. عربها که سوسمارخور هستند و ترکها هم که اصلا جزء آدمیزاد حساب نمی شوند. جالب است توجه کنیم که تا کودتای رضا شاه علیه خاندان قاجار و از ورود اسلام به بعد حاکمان ایران همین ترکها و عربها و افغانیها بوده اند. تنها استثناها حکومتهای طاهریان ، سامانیان، آل بویه،صفاریان و زندیه بوده است که اغلب آنها بسیار کوتاه مدت بودند (کمتر از یک قرن).
دلیل دیگر اینکه خانمهای ایرانی به قطع و یقین حاضر نیستند مثلا با یک سیاهپوست ازدواج کنند هرچند طرف تحصیلکرده و پولدار و متشخص باشد. همین خانمها در ایران فقط به دلیل نژادپرستی پنهانی که دارند مقدار زیادی از پول خود را صرف لنز رنگی، رنگ مو و...می کنند. خودم شاهد بوده ام که دخترهای اروپایی و آمریکایی دوست پسر سیاه پوستی داشته اند که تازه واجد ویژگی خاصی هم نبوده است.
این ایرانیهای محترم در بلاد خارجه در حالیکه خود اروپاییها و آمریکاییها احترام این سیاهان و خارجیهای جهان سومی دیگر را نگه می دارند (گذشته از نژاد پرستی آنها که البته وجود دارد) اعتقاد دارند که باید آنها را بیرون ریخت!
این نژادپرستی و تحقیر دیگران فقط شامل خارجی ها نمی شود بلکه قومیتهای دور از مرکز را هم در بر می گیرد. افراد مرکز نشین وقتی به نقاط دور دست می روند تا خدمتی انجام دهند پول بیشتری طلب می کنند که کاملا هم رسمی و جا افتاده است. جالب اینکه وقتی مستشاران آمریکایی همین پول را دریافت می کردند این نژادپرستان گرامی آن را توهین آمیز تلقی می کردند و اسمش را حق توحش گذاشته بودند تا گردوخاک بیشتری ایجاد کنند. حالا انصافا فرق تهران و جاسک بیشتر است و یا مثلا سیاتل و جاسک؟
راستش این نژادپرستی آنقدر غلیظ و پررنگ و بی وجه است که نمی دانم حماقتش بنامم یا به همان اسم راضی باشم.
این نژاد پرستی به نوعی بازتاب عقده های حقارتی است که در طول قرنها ایجاد شده است. ایرانیها خود را برتر از همسایه هایشان می دانند و فکر می کنند که حق آنها خورده شده است وگرنه باید سرور عالم می شدند. به نظر من یکی از ریشه های انقلاب اسلامی همین عقده حقارت بود.
ماهی را هر وقت که ازآب بگیریم تازه است. بدانیم که احترام به دیگران ما را بزرگ می کند و برایمان احترام می آورد.

۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه

اخبار اقتصادی

بنا به اطلاعاتی که از دانشجویان خارجی دانشکده کسب کرده ام حقوق ماهانه یک فیزیکدان تازه کار (استادیار)در ترکیه به طور میانگین ماهانه 1000 دلار است که در دانشگاههای خصوصی بالاتر می رود و در دانشگاه بیل کنت در آنکارا به 3000 تا 4000دلار در ماه می رسد. در مصر این حقوق بین 200 تا 300 دلار است و در حد حقوق ماهانه درجه دارهای پلیس است. در اردن به طرز عجیبی این مقدار بین 2000 تا 3000 دلار در ماه است. بنا به اطلاع هزینه های زندگی در اردن حدودا 3 برابر بیشتر از مصر است. در برزیل این مقدار به طور متوسط 1000 دلار است و در کامرون حدود 500 دلار است. در کامرون آب و برق و بیمه تقریبا مجانی است چون دولت آنها سوسیالیستی است. در خود آمریکا بنا بر اطلاعات اداره آمار کار دولت آمریکا میانگین حقوق فیزیکدانها 120000 دلار در سال قبل از مالیات است. حدود 10 تا 30 درصد این حقوق بابت مالیات بر درآمد کسر می گردد. حقوق فیزیکدانهای تازه کار در تگزاس تک سالیانه 60 هزار دلار است. استادهای باسابقه 120 هزار در سال دریافت می کنند. استادان زبان در همین دانشگاه سالی 35 هزار دلار درآمد دارند.

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

مشکلات من

نسبتا متشرع هستم ولی بر ایمانم و یقینم افزوده نمی شود،
به کلاسها می روم، یادداشت بر می دارم و امتحانات را می گذرانم و بر شمار مقالاتم اضافه می کنم ولی سوادم بیشتر نمی شود،
سنم بالاتر می رود و تجربه ام بیشتر می شود ولی احساس بزرگ شدن نمی کنم،
داستانهای گذشتگان را خوانده ام، در گذشتگان زیادی را به یاد می آورم و آینده ام را می دانم ولی عبرت نمی گیرم.
خدایا مشکلات من را حل کن. کسی را سر راهم قرار بده که مشکلاتم را حل کند.

۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

بی خبری

خارجیها ( منظورم از خارج فقط اتحادیه اروپا و آمریکای شمالی و استرالیا و احتمالا ژاپن است. البته تا اطلاع ثانوی.) فکر می کنند که در ایران مردها هرروز زنها را کتک می زنند و هنوز سوار شتر می شوند و فرقی بین عربها و ایرانیها قائل نیستند. البته به نظرم گاهی خود را به نفهمی می زنند و شیطنت می کنند که برخاسته از نژاد پرستی پنهان آنهاست ولی در خیلی از موارد واقعا بی خبر هستند( خیلی وقتها هم البته حق دارند بین خودمان بماند). این موضوع دیگر برایم تکراری شده است. اما می خواهم چیز دیگری بگویم. روزهای 17 و 18 اکتبر کنفرانس سالانه انجمن فیزیک آمریکا از 4 ایالت در شهرال پاسو برگزار شد و من هم آنجا ارائه کوتاهی داشتم. طبعا با خیلی از آنها حرف زدم. متوجه شدم که آمریکاییها حتی از خودشان هم خبر ندارند!شرکت کنندگانی که از ایالتهای دیگر آمده بودند تحت تاثیر فیلمهای هالیوودی از تگزاسیها می پرسیدند که آیا شما هنوز اسب سوار می شوید و کابوی ها هنوز هستند؟ بعضی از آنها قادر نبودند در نقشه آمریکا واشنگتن را نشان دهند! این چیزها را شنیده بودم ولی ندیده بودم. هرچند احتمال شیطنت هنوز خیلی قوی است ولی واقعا این خارجیها اطلاعات عمومی خوبی ندارند (منظورم از اطلاعات عمومی در اینجا اطلاعات از جهان سوم است). آمریکاییها در این مورد گوی سبقت از همه ربوده اند. البته با کشور بزرگی که دارند شاید حق داشته باشند.

اصلاحات 2

یکی از عیبهای ایرانی ها این است که بسیار خودخواه و خودپرست هستند. برای این حرف دلایلی دارم. یکی اینکه برای غالب ایرانی هاچیزی به نام وطن و به طور خاص منافع ملی معنی و مفهومی ندارد. تمام تلاششان برای خودشان است. حداکثر برد منافع آنها اگر برسد بیشتر از استان محل تولدشان نیست. معمولا در حد خود و خانواده باقی می ماند.دوم اینکه نگاه کنید به وضعیت رانندگی ایرانیها. گزارشها می گویند که سالی 30000 نفر در ایران قربانی حوادث رانندگی می شوند. تلفات ارتش آمریکا در عراق تاکنون به 4800 نفر رسیده است. همین گزارشها می گویند که دلیل بیشتر این سوانح عدم رعایت مقررات است ونه نقص فنی اتومبیل یا اشکال فنی جاده ها. موقع رانندگی فکر می کنند که سالار جهان هستند و به خود حق می دهند که حق راننده های دیگر و پیاده ها را رعایت نکنند. به زبان ساده فرهنگ رانندگی ایرانیها نشانگر آن است که راننده ها به خود می گویند من از همه مهمتر هستم، من کار دارم، من عجله دارم و قانون را دیگران که لابد بیکاره هستند باید رعایت کنند. سوم اینکه متوجه شده ام متاسفانه بیشتر ایرانیهای مقیم خارج چشم دیدن پیشرفتهای همدیگر را ندارند. البته در داخل هم همین است ولی معمولا اقلیتهای مهاجر کنار هم جمع می شوند و از هم حمایت می کنند. ایرانیها این طور نیستند. اگر در کالیفرنیا جمع شده اند به احتمال زیاد به خاطر مشکل زبان این کار را کرده اند. خیلی از آنها هنوز فقط به فارسی صحبت می کنند. به نظر من این خصوصیت هم برخاسته از خودپرستی افراطی ایرانیهاست. این موجب شده است که فرهنگ کار دسته جمعی بین ایرانیها شکل نگیرد و موفقیت را نه برای جمع که فقط برای خودشان بخواهند. در نتیجه فرهنگ کار اجتماعی و مشارکت رشد نکرده است. حالا این داستان را بخوانید و مقایسه کنید :(منبع)

"18سال پيش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. اولين روزهايي كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برمي‌داشت و به محل کار مي‌برد. هوا کمى سرد بود و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه مي‌رسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک مي‌کرد. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشين شخصى به سر کار مي‌آمدند.

روز اول، من چيزى نگفتم، همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آيا جاى پارک ثابتى داري؟ چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک مي‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى اين که ما زود مي‌رسيم و وقت براى پياده‌رفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر مي‌رسند و احتياج به جاى پارکى نزديک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نمي‌کني؟"

این فرهنگ نهایتا باعث استبداد پذیری می گردد. تا وقتی که این فرهنگ حاکم باشد فکر می کنم حکومت سلطنتی برای ایران یک موهبت الهی خواهد بود کما اینکه الان هم هست. با این تفاوت که در ایران باستان هرکسی لایق شاه شدن نبود. شاه را با تعالیم ویژه تربیت می کردند. آموزش رزم، اخلاق،بزم و ...جزئی از برنامه بود. کلا پادشاهی آیینی داشت و این نوع پادشاهی کاملا متفاوت با انواع دیگر آن در کشورهای دیگر بود. متاسفانه الان سلطنت کردن شکل نا مطلوبی پیدا کرده است! باید خود را اصلاح کنیم تا از دست سلطنت خلاص شویم. البته ایرانیها ترجیح دادند راه آسانتر را که انقلاب کردن بود بروند. البته موفق نشدند. کاشکی لااقل به اندازه فرانسویها انقلابی بودیم.

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

اثر برادلی

خیلی ها اعتقاد دارند که اثر برادلی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بار دیگر خود را نشان خواهد داد. برادلی سیاهپوستی بودکه در یکی از سالهای دهه 80 گمان می رفت طبق همه نظرسنجی ها می تواند بیش از 80% رای مردم لوس آنجلس را برای کسب مقام شهرداری کسب کند. بعدا معلوم شد که نظر مردم در نظرسنجی ها همانی نیست که در روز انتخابات دارند. مردم نظر خود را در نظرسنجی ها به دلایل مختلف بروز نمی دهند. در این مورد خاص دوست نداشتند که به عنوان نژاد پرست شناخته شوند. به نظر می رسد احتمالا با یک مورد خاص دیگر سروکار داریم.

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

پشت صحنه

من در دبیرستان شهید باهنر تهران (دبیرستان سابق دانشگاه ملی -منطقه 12) تحصیل کردم. از محیط آنجا ، دبیرهایی که به ما درس می دادند و دوستان و همکلاسیهایم خیلی راضی بودم. از دوستانم که الآن بیشترشان دکتر و مهندس شده اند و همچنین دبیرانش که بعضیهاشان به رحمت خدا رفته اند، خاطرات خوبی دارم. در کتابخانه دبیرستان با مجله رشد دانش آموز آشنا شدم. از سال اول تا سال چهارم دبیرستان مشترک این مجله بودم. انصافا مطالب خوب زیاد داشت. البته آنچه مرا مشتری این مجله کرده بود مطالب سیاسی و اقتصادی نویسنده ای به نام شمس الدین رحمانی بود. از مقالاتش چیزهای زیادی راجع به هفت کشور صنعتی، شورای روابط خارجی، فراماسونری، نقش صهیونیستها در سیاست و اقتصاد جهان و....یاد گرفتم. خوب که فکر می کنم ریشه خیلی از افکار سیاسی ام به همان مقالات بر می گردد گرچه اکنون تا حد زیادی منتقد آن مطالب هستم. نمی دانم کجا متوجه شدم که این نویسنده در جرگه اصولگرایان و به خصوص گروه احمدی نژاد قرار دارد. تعجب کردم. فکر می کردم همه کسانی که پشت احمدی نژاد هستند مشتی جاه طلب و عوام فریب به اضافه تعدادی عوام همیشه فریب خور هستند که وجه مشترکشان بیسوادی است. این استثنا به همراه قرائنی دیگر مانند جناب آقای رامین و...باعث شد بیشتر به نظریه توطئه ایمان بیاورم!. این دو نفر یهودی ستیز هستند و مهمتر از همه قائل به نظریه توطئه و اکنون از نظریه پردازان دولت احمدی نژاد به شمار می آیند. چون بعید می دانستم که نظام فعلی توانایی تربیت افرادی نظریه پرداز در بلند مدت داشته باشد باید دنبال این گزینه باشم که در پشت صحنه دستهایی ناشناخنه این نامنتظر را ممکن کرده اند. دنبال شواهد بیشتر می گردم. شما هم اگر چیزی می دانید کمک کنید.

زوج مناسب

از بین همه زوجهای ممکن برای انتخابات ریاست جمهوری در ایران و آمریکا، بین احمدی نژاد، کروبی و خاتمی از یک طرف و مک کین و اوباما از طرف دیگر من زوج احمدی نژاد و اوباما را ترجیح می دهم. من منتظر تحولات بیسابقه و اساسی در روند شکل گیری آینده ایران هستم که لزوما مبتنی بر تغییر ساختار قدرت در ایران است. حضور اوباما به معنی کمرنگ شدن دخالت خارجی و حضور احمدی نژاد به معنی سریعتر شدن روند تحولات داخلی خواهد بود.

کردان گیت

طول، عرض و ارتفاع ماجرای کردان گیت خیلی بیش از اینهاست که گفته شده است. از آیت الله خامنه ای که یک شبه آیت الله و چند شبه مرجع تقلید شد بدون آنکه مراحل را طی کرده باشد گرفته تا دکتر احمدی نژاد که به هنگام تحصیل در مقطع دکترا استاندار اردبیل بود و دکتر کردان که با فوق دیپلم در دانشگاه درس می داد و وزیر کشور شد در حالیکه حتی بخشداران زیردستش باید دست کم لیسانس داشته باشند به اضافه سهمیه های ایثارگران و رزمندگان و خانواده های شهدا و ...همگی ضربدر هم که بشوند حجم ماجرای کردان گیت را می سازند. کردان گیت تنها بخشی از داستان پر آب چشم تحصیل و تحقیق و کسب شان اجتماعی در ایران است.

۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه

اصلاحات 1

اولین گام در راه پیشرفت هر فرد و جامعه، شناخت عیبها و ضعفها و قوتهاست. تاریخ، سنتها، آیینها،اعتقادات و باورها و به طور خلاصه میراث معنوی را باید بازخوانی و بازکاوی کرد. از این به بعد سعی می کنم فهرستی از عیبها و اگر پیدا شد قوتهای ملت ایران را تا آنجاییکه به همه ایرانیها (یا برخی گروههای قومی) مربوط می شود و جنبه عمومی پیدا کرده است تهیه کنم. از همه خوانندگان این وبلاگ دعوت می کنم که در این کار کمکم کنند.

نفت

به نظرم قیمت نفت تا 20 دلار در هر بشکه سقوط خواهد کرد و بعد در دور بعدی چاپیدن تا 300 دلار بالا خواهد رفت. سرمایه دارها و سفته بازها تازه رگ خواب مردم دنیا را پیدا کرده اند.

۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

تقلب

همانطور که قبلا گفته بودم و اکنون سند جدیدی پیدا شده است، جعل و تقلب و ...فقط مختص اصولگرایان(!) نیست بلکه اصلاح طلبان نیزسهم خود را ادا کرده اند. خانم ابتکار فراموش کرده است که مراجع مقاله را ذکر کند و حتی نام دانشجوی همکار را هم ذکرنکرده است. برای این دو رسوایی دوست داشتنی( رسوایی کردان و رسوایی ابتکار) باید ممنون انگلیسی ها باشیم. ممنون دانشگاه آکسفورد و مجله نیچر. شاید هم انگلیسی ها توطئه کرده اند همه انقلابیون را بدنام کنند!

بحران بازگشت مغزها

دیروز جایی خواندم که یکی از معاونان وزارت علوم گفته است سالی 150000 تحصیلکرده از ایران خارج می شوند. به عبارتی روزی 411 نفر تحصیلکرده ایران را ترک می کنند. به نظرم با شرایط فعلی ایران این خبر خوبی است. بحران وقتی پیش خواهد آمد که اینها روزی تصمیم بگیرند به ایران برگردند. باش تا صبح دولتت بدمد کین هنوز از نتایج سحر است.

سند برای ادعا

در مطالب قبلی راجع به آینده ایران نوشتم و یکی از دوستان از من سند و آمار طلب کرد. البته حق دارد. من هم حق دارم که بگویم به نظر شما آیا کشوری که در آن مسوولینش اعتقاد داشتند و دارند که اقتصاد مال خر است، مدرک تحصیلی کاغذ پاره ای بیش نیست،زمین زیر پای مومنان نمی لرزد، خدا دارد آمریکاییها را مجازات اقتصادی می کند و...اصولا امکانی برای آینده بهتر وجود دارد؟ شاید باید بهتر را دوباره معنی کرد!

۱۳۸۷ مهر ۱۷, چهارشنبه

کاغذ پاره

هر چه تلاش کردم بین کسانی که اعتقاد دارند مدرک تحصیلی کاغذ پاره ای بیش نیست کسی را پیدا کنم که توانسته باشد یک مدرک با ارزش را با زحمت و مطالعه مستمر و سهم داشتن در پیشبرد علم و با تایید عقلا کسب کرده باشد به جایی نرسیدم. اگر پیدا کردید مرا هم مستفیض کنید!

۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

آینده ایران

اگر منظور ازآینده داشتن ، بالا رفتن درآمد سرانه، تامین اجتماعی کامل، داشتن جامعه خرد محور؛ خودباوری ملی ، داشتن مردمی آگاه به هویت خود و توانا در اخذ و کسب دانش و مهمتر از همه منظم، سالم،پرتلاش و اخلاق گرا باشد به نظر من ایران آینده ای ندارد. در ایران بیشتر پولها صرف حفظ قدرت می شود و نه توسعه. فساد در همه ابعاد آن ( اداری ، مالی؛ اخلاقی و ...)در حال گسترش است و دروغگویی جزو فطرت مردم( و البته حاکمان) شده است. البته کاملا تقصیر حاکمان نیست. از کوزه برون همان تراود که در اوست. خلایق هر چه لایق. به فرمایش حضرت علی (ع) مردم به حاکمانشان بیشتر شبیه هستند تا پدرانشان.
به این ترتیب آنچه شدیدا نیاز به اصلاح دارد خود مردم ایران هستند. مردمی که رفتارها و خصوصیات خود را در حاکمانشان بازتولید می کنند. به نظرم آنها باید در همه ابعاد وجودیشان نوسازی شوند. جای نوسازی کجاست؟ خانواده و آموزش و پرورش. فکر می کنم همه قبول دارند که رفتارها و اعمال و کردار نسل پس از انقلاب تفاوت قابل توجهی با نسلهای پیش از انقلاب دارد و این تفاوت روز به روز آشکارتر می شود. البته این تفاوت به سمت انحطاط نشانه گیری شده است و مجموعا به گونه ای است که ذخیره معنوی و سرمایه اجتماعی یک ملت که در طول تاریخ انباشته شده بود به سرعت در حال محو شدن است. این انحطاط مستقیما از خانواده ها شروع می شود. شرح آن را به فرصت دیگری واگذار می کنم. وضع آموزش و پرورش هم که اظهر من الشمس است ونیازی به توضیح ندارد. بدتر از همه اینکه من جایی ندیده ام و یا نخوانده ام که کسی از بین حاکمان و سیاست بازان (کلمه سیاستمدار را لایق آنها نمی دانم) به اصلاح آموزش و پرورش و شیوه تعلیم و تربیت و رسیدگی به وضعیت آشفته مالی آموزگاران و دبیران و مهمتر از همه ترمیم شآن اجتماعی آسیب دیده آنها اشاره ای کند و برنامه ای ارائه دهد.
به عنوان یک ملت ما فرصتهای زیادی را از دست داده ایم که تمدن خودمان را داشته باشیم. به نظرم ما هیچ گاه به ژاپن و چین، آمریکا و یا اروپا تبدیل نخواهیم شد. وضعیت تاریخی و تمدنی، وضعیت سرزمینی و اعتقادات و ایده آلهای ما با آنها کاملا متفاوت است.
مردم ما وقتی خواهند توانست آینده ای روشن داشته باشند که بتوانند تمدنی جدید را تعریف و پایه ریزی کنند و این به نیروی انسانی آگاه و توانا احتیاج دارد. همانهایی که در خانواده و آموزش و پرورش قرار است تربیت شوند. بنابر این ایران آینده ای ندارد هرچند آرزومندم که این شرایط به نحوی هرچه زودتر تغییر کند.

تحصیل

تنها چیزی که باعث می شود تا نتوانم آنطور که می خواهم مطالعه و تحقیق کنم تحصیل و درس خواندن است!