۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

موسی صدر

دو درویش بر گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.اگر امام موسی صدر تا حالا زنده مانده باشد بعید است از این به بعد زنده بگذارندش. دشمنان دوست نما از همه خطرناکترند. برای ولی فقیه هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که کسی در اندازه امام موسی صدر پیدا شود و منتقد ولایت فقیه باشدراستی چقدر احتمال دارد که او زنده باشد ولی منتقد و مخالف ولی فقیه نباشد؟

۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه

خاورمیانه نو

چهره سیاسی خاورمیانه با سرعتی عجیب در حال تغییر است و جا برای اسلامگرایان افراطی و وابستگان غرب هرروز تنگ تر می شود. غربیها در عین انفعال ترجیح داده اند که سوار موج شوند و اکنون به دوستان مستبد خود تذکر می دهند که برای مردم خود گوش شنوا باشند.دموکراسی لیبرال یا هر گونه ای از حکومت که موجب رشد و آزاد سازی استعدادهای مردم جهان سوم شود مورد تایید غربی ها نیست چون زندگی را برایشان سخت تر می کند و رقابتهای اقتصادی شدیدتر می گردد. البته باور دارم که آنها در آن شرایط هم به اندازه کافی فکر و نقشه دارند ولی خوب، راحت زندگی از آنها گرفته می شود. مجبور خواهند بود بیشتر مواظب باشند و بیشتر کار کنند و کمتر فرصت خوش گذرانی خواهند داشت. تا هنگامیکه دوستان مستبد با منتخبینی جایگزین شوند که فاقد درک و فهم تمدنی از رقابتهای سیاسی و اقتصادی باشند، غرب احساس آرامش خواهد داشت پس چندان هم دیر نشده است و کافی است که در دوره انتقال قدرت ارزیابی صحیحی از رهبران بالقوه آینده داشته باشند.
ولی از دست دادن دوستان دشمن نمایی مثل اسلامگراهای افراطی برایشان واقعا دردناک خواهد بود. این جماعت می توانند با بهترین قیمت بیشترین بازده را برای اهداف غرب در منطقه داشته باشند. هم غربیها و هم اسلامگراها با بیداری و خودآگاهی مردم مشکل دارند و بعید نیست که جلوه های جدیدی از دوستی بین آنها آشکار شود.

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

با بصیرتهای بی سیرت

باور داشته ام که برای توصیف رفتار و اعمال و کارکرد مسوولین نظام جمهوری اسلامی، واژه ها و عبارتهای مناسبی نه تنها در ادبیات فارسی بلکه در هیچ زبان و ادبیات دیگری هم نداریم. نگاهی بیاندازید به مجموعه سخنرانیهای احمدی نژاد و دوستداران و پشتیبانانش. پر است از دروغ و تزویر و اتهام و آن هم در کمال حق به جانبی و خونسردی. واکنش این جماعت به کنشهای مردم تونس و مصر خودش داستانی است دیدنی و شنیدنی، البته پر از آب چشم. واقعا دیگر ادبیات جوابگو نیست و فقط باید سراغ بی ادبی رفت.
شایسته ترین نامی که بر این جماعت می گذارم این است:" با بصیرتهای بی سیرت".

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

دیکتاتورهای فردا

هر انقلاب، شورش یا اعتراضی شبیه یک دمل چرکین است که سر باز می کند. نشانی است از یک بیماری مزمن. اگر فرد به سلامتی خودش اهمیت بدهد، تغدیه مناسبی داشته باشد، ورزش کند، به طور مرتب زیر نظر پزشک باشد و ضمنا دارای وضعیت روانی خوبی باشد احتمال اینکه ناگهان دچار غش و ضعف و خونریزی و ...شود چقدر است؟تقریبا صفر است.
با اطلاعات گسترده ای که علوم پزشکی فراهم آورده است و با آزمایشهای دوره ای می توان بسیاری از بیماریها را از همان آغاز شکل گیری شناسایی کرد و حتی از بین برد. این امکانات البته برای همه مردم در دسترس نیست. هم به پول نیاز دارد و هم آگاهی نیاز به چنین خدماتی. ولی فقط آگاهی از نیازبه مراقبت پایدار و همیشگی و توجه به سلامتی حتی برای مردمان کم درآمد هم می تواند مفید باشد و آنها را در برابر بسیاری از بیماریها بیمه کند.
جوامع انسانی هم مانند بدنها هستند. نیاز به توجه و مراقبت و زدودن آلودگی ها به شکل مرتب و دوره ای دارند. در یک جامعه سالم انحرافات از همان ابتدا شناسایی می شوند و جلوی گسترش و بقای انواع فسادهای سیاسی، اجتماعی،اقتصادی و اخلاقی گرفته می شود.اندیشه امر به معروف و نهی از منکر به همراه ابزارهایی مانند رسانه ها، آموزش عمومی حقوق مردم به مردم و جابجا شدن دوره ای مناصب اصولا جلوی بروز بسیاری از فسادها را در اجتماع می گیرد.
حوادث اخیر تونس و مصر و احتمالا چند کشور عربی دیگر همانند سکه دورو دارد. یک روی سکه خوشحال کننده است. اینکه یک فرد خودرای که خود را ویژه می داند و به هیج وجه حاضر نیست صندلی اش را ترک کند سرنگون می شود به خودی خود شادی آور است، امید بخش است و تحریک کننده. اما روی دیگر سکه همان باز شدن دمل چرک است. یعنی اینکه چنین جامعه ای در مدار صلاح و صواب نبوده است. بیمار بوده است و محل رشد دیکتاتورها و جیره خورها و توجیه کنندگان و مفت خورها. مناصب غصب شده بودند و نظارت اجتماعی وجود نداشته است. حالا هم که زخم سر باز کرده نیاز به حکیم دارد و مراقبت خیلی ویژه تا چرک و آلودگی گسترش پیدا نکند و مهار شود.
جوامعی مثل ایران و مصر و ... بیش از هر چیز نیاز به آدمهای درجه یک دارند تا سرنوشت خود را عوض کنند. آدمهای کارکشته ، باسواد و با تجربه ای که به خاطر زحمت و تلاش شبانه روزی موفقیت هایی داشته اند. چنین آدمهایی در محیطهایی رشد می کنند که امکان کار کردن سالم وجود داشته باشد. ارزش کار معلوم باشد و دانش و تجربه قدر ببیند. بنابراین هدف هر انقلاب و جنبش و اعتراضی باید سر کار آوردن دولتی باشد که هدفش فراهم آوردن زمینه مناسب برای پرورش استعدادها و محیطهای مناسب کاری است.
اگر مردم تونس و مصر و بقیه کشورهای منتظر انقلاب، موفق به تشکیل چنین دولتی شوند که خوشا به سعادتشان وگرنه عرض خود می برند و زحمت جهان می دارند. انقلاب باید ابتدا در روح و روان انسانها و اندیشه شان و جهان بینی شان شکل بگیرد و سپس متوجه ساقط کردن ظالم و طاغوت شود وگرنه احتمالا می توان اسم و نشان دیکتاتورهای فردای تونس و مصر را در همین انقلابی های امروزشان جستجو کرد.