۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

ولی فقیه یا ولایت فقیه

هر چه دقت کردم ببینم تفاوت اصلی اصولگراها و اصلاح طلبها چیست به چیزی بیشتر از این نرسیدم که: اصولگراها ضمن قبول ولایت فقیه، ولی فقیه فعلی را هم قبول دارند ولی اصلاح طلبها در عین حالی که ولایت فقیه را انکار نمی کنند با ولی فقیه فعلی مشکل دارند. هر دوی این جماعت در حذف مخالفان و تثبیت جمهوری اسلامی تلاش وافری کرده اند. اصلاح طلبها از دوره آیت الله خمینی همچون دوره ای رویایی و طلایی که گویا اسلام در حال پیاده شدن بود یاد می کنند و افسوس آن زمان را می خورند.جماعتی که مشغول چانه زنی در بالا هستند را با همین مفهوم می توان تقسیم بندی کرد و عنوان اصلاح طلب یا اصولگرا گمراه کننده است. ولی فقیه یا ولایت فقیه، مساله این است.
یک تفاوت دیگر هم وجود دارد. اصولگراها در زمان حیات آیت الله خمینی جرات کرده بودند با او گاهی آشکارا مخالفت کنند ولی اصلاح طلبهای فعلی علیرغم همه تحقیر و توهینها و همه خواریهایی که تحمل کرده اند هنوز با آیت الله خامنه ای آشکارا مخالفت نکرده اند. حداکثر اینکه به در می گویند تا دیوار بشنود.

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

باور نکردنی

سخنان اخیر آیت الله خامنه ای باور نکردنی است. او گفته است : " تعداد کشته شدگان در ناآرامی ها معدود بوده و اینگونه مسائل نباید با مساله اصلی بعد از انتخابات خلط مبحث شود". فکر می کردم کشته شدن یک بی گناه مساوی است با کشته شدن همه آدمها. آیا او نباید از کشته شدن حتی یک بی گناه بر خود بلرزد؟ از قبل معلوم شده بود که نظام یعنی ولی فقیه و حفظ نظام یعنی حفظ ولی فقیه وحالا معلوم می شود که جان و مال و ناموس مردم ایران همه باید فدای یک تار موی ولی فقیه شود. این چند ده نفر معدود! که کشته شدند که اصلا قابل ایشان را نداشتند.
به این یکی دقت کنید :"سازماندهی اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری منجر به هتک آبروی نظام در مقابل ملت ها شد و عده ای سعی دارند به جای این موضوع، نحوه برخورد با زندانیان در بازداشتگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه را به عنوان موضوع اصلی مطرح کنند. هتک آبروی نظام در مقابل ملتها مسئله اصلی است نه کهریزک یا کوی دانشگاه". معنی این جمله هم به روشنی این است که حتی اگر در زندانهای جمهوری اسلامی به زندانیها تجاوز شود نباید کسی جرات کند اتهامی را متوجه رهبر کند. آبروی او باید محفوظ بماند حتی اگر همه بی آبرو شوند.
تا حالا چنبن چیزهایی را نه شنیده بودم و نه دیده بودم. باور کردن اینکه این سخنان در چنین زمانه ای بر زبان بیاید خیلی سخت است.

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

کشتار نخبگان

مرحوم موسی حاتمی در دانشگاه فنی دلفت در هلند تحصیل می کرد و مشغول به پایان رساندن دکترایش بود. ظاهرا به هنگام قایق سواری حادثه ای برای او پیش می آید و منجر به مرگش می شود. در صفحه اول وبسایت گروه فیزیک نظری دانشگاه دلفت هم با خانواده آن مرحوم همدردی و فقدانش به عنوان شوک و ناباورانه توصیف شده است (اینجا را ببینید). البته روایت دیگری هم وجود دارد( آنچه شنیده ام). ایشان دانشمندی انقلابی بوده که از پذیرش دعوت آمریکاییها سر باز زده و آنها هم او را شهید کرده اند (اینجا را ببینید). طبق این روایت طرحی تهیه شده است که به دنبال کشتار نخبگان ایران است.
خلاصه اینکه اگر نخبه و مقیم خارج از کشور هستید هرچه زودتر به ایران برگردید و البته سرتان به کار خودتان باشد تا شلوار از پایتان در نیاورند!

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

اصلاح طلبهای تو سری خور

امام حسین (ع) راجع به قیام خود می گوید انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی. قیام او را مقایسه کنید با اصلاح طلبهای تو سری خور ایران. فعلا از نقش و موضع اصلاح طلبان فعلی در دوره آیت الله خمینی می گذرم. نگاه کنیم به رفتار و گفتار و کردار فعلی شان. دولتی از لمپنها و دروغگویان و فریبکاران تشکیل شده است و آیت الله خامنه ای که بارها گفته است آگاه ترین شخص مملکت است و از همه چیز خبر دارد از این دولت حمایت کامل و غیر قانونی می کند. آقایان موسوی و کروبی گفته اند که قائل به تقلب و کودتا هستند و دولت را غیر مشروع می دانند. حالا چه طور است دولتی که مشروعیت ندارد قانونش باید محترم شمرده شود؟ این چه فریبی است؟ خط قرمزی که این دولت تعیین کند هم نباید مشروعیت داشته باشد. الآن زمانی است که قانون شکنی باید عبادت به حساب بیاید. دست کم در باور آقایان موسوی و کروبی باید چنین باشد. پس چرا این جماعت همچنان نامه پراکنی و مصلحت اندیشی می کنند؟ منتظر چه هستند؟ منتظر مردمند تا آنها را به حکومت برسانند ؟ اینها هر چه هستند اصلاح طلب دست کم به روایت امام حسین (ع) نیستند.

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

عجیب ولی واقعی

در سریال تلویزیونی شبهای برره همه شخصیتها لوده، کم عقل و کم و بیش مسخره بودند به جز یک نفر که مثلا از تهران آمده بود و مبادی آداب بود به اسم کیانوش. این شخص هم خودش مسخره جماعت برره ای بود و درباره اش می گفتند " هچی نوفهمه". حالا شده حکایت اسفندیار رحیم مشایی که به نظر من تنها فرد دولت است که حرفهایش کمی معقول است. گفته با مردم اسراییل دشمنی نداریم، در زمان ظهور امام زمان لازم نیست همه مسلمان باشند و اصولا اسلام کفایت نمی کند و اخیرا هم گفته که رای ایجابی احمدی نژاد 4 میلیون بیشتر نبوده است. حالا همه علما و آن کسانی که قرار است به خاطر شغلشان هم که شده کمی چیز بفهمند به او حمله می کنند. تمام ایران برره شده است.

۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

اجل معلق حکومت

اجل یا دقیقتر زمان مرگ بر دو نوع است(طبق قرآن). اجل مسمی و اجل معلق. اجل مسمی زمان مشخص و از پیش معین شده ای است ولی اجل معلق مشروط است. همینکه شرطش محقق شد فرا می رسد. ناگهان اتفاق می افتد و نامنتظره است.
حکومتها هم مثل آدمها هستند. دوران کودکی و بلوغ و پیری دارند و نهایتا زمان مرگشان فرا می رسد. گاهی هم به جای اجل مسمی اجل معلقشان فرا می رسد. مطالعه تحولات مرحله ای حکومتها از مباحث خیلی جالب است که اولین بار ابن خلدون آن را مدون کرد.
این بار به نظر می رسد در جمهوری اسلامی، ابر و باد و مه و خورشید وفلک در کارند تا اجل مسمای جمهوری اسلامی را به اجل معلقش تبدیل کنند. هیچ تدبیر و هوشمندی دیده نمی شود. این حکومت دارد همه اشتباهاتی را که همه حکومتهای سابق ایران و جهان کردند و ساقط شدند مرتکب می شود. انگار باید باور کنیم که اجل معلقش فرا رسیده است.

۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

پیروزی در جه 3 ها بر درجه 1 ها؟!

مقایسه کنید مراتب کاردانی و تخصص کارگزاران حکومت پهلوی را با حکومت جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون. سواد هژیر( از ادبای سبعه) و رزم آرا(پایه گذار اداره جغرافیایی ارتش) و ناتل خانلری(تدوین کننده دستور فارسی بر مبنای زبان فرانسه) و فروغی (نویسنده سیر حکمت در اروپا و مصحح دیوان شعرا) و داور( موسس نظام نوین دادگستری) و تیمورتاش و آموزگار را مقایسه کنید با سواد امثال عسگر اولادی و کردان و احمدی نژاد و رفیق دوست. خود جمهوری اسلامی هم به این موضوع معترف بوده است و به خاطر همین، بحث تعهد در برابر تخصص را به خصوص در اوایل انقلاب مطرح کرده بود. علی رغم دسترسی کارگزاران جمهوری اسلامی به سهمیه ها و تسهیلات مدیریتی برای ادامه تحصیل و بعد از گذشت 30 سال، نه تنها وضع بهتر نشده بلکه در بسیاری موارد بدتر شده است. جمهوری اسلامی که به خاطر قهر نخبگان و مهاجرت و انزوای آنها به متخصصانی بهتر از درجه 2 دسترسی نداشته اکنون به دست درجه 3 ها (و بیشتر) افتاده است. هیچ کدام از مسوولان جمهوری اسلامی را چه حوزوی و چه دانشگاهی نمی شناسم که در رشته خودشان زحمت فوق العاده ای کشیده باشند و سرآمد باشند. آیت الله خامنه ای حکم سوادش را از مجلس خبرگان که مجمعی سیاسی است گرفت و نه از مجتهدان تراز اول. آقای احمدی نژاد با اینکه ادعای استادی دانشگاه دارد حتی یک مقاله علمی چاپ نکرده و بنا به قولی دکترای صلواتی گرفته است. داستان کردان و رحیمی هم که اظهر من الشمس است. خانم ابتکار مقاله تقلبی در نیچر چاپ می کند و وزیر صنایع دولت احمدی نژاد هم اختراع دزدی می کند. سعید لو هم که از دانشگاه هارتفورد نا امید شد. بقیه اش را شما خودتان بهتر می دانید.
آدمهایی از درجه 3 به بالا می خواهند بر مردمانی درجه دو که می خواهند درجه یک باشد حکومت کنند و قصد دارند با دنیای آدمهای درجه یک هم در بیافتند. آیا نتیجه چیزی جز شکست و نابودی خواهد بود؟ فعلا هزینه همه این شکستها یا از چاههای نفت در می آید و یا مردم ایران با جان و مال خود آن را می پردازند. تاریخ بارها شاهد پیروزی درجه 2 ها و درجه 3 ها بر درجه 1 ها بوده است ولی هیچ وقت نشان نداده است که آنها توانسته باشند تمدنی بسازند. تمدنها را درجه 1 ها ساخته اند.این حکومت صرفنظر از مباحث مقبولیت و مشروعیت و تنها بر مبنای کارآمدی تا وقتی بقا دارد که پول نفت کافی باشد وعده ای قابل توجه از مردم حاضر به بذل جان و مال خود برای آن باشند.

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

شعری از احمد مطر

رئيس جمهوراز برخي شهرهاي ميهن بازديد كرد و هنگام ديدار از محله ما فرمود:
شكايتهاتان را صادقانه و آشكارا باز گوييد
و از هيچ كس نترسيد،
كه زمانه هراس گذشته است!
دوست من ـ حسن ـ گفت:
عالي جناب!
گندم و شير چه شد؟
تامين مسكن چه شد؟
شغل فراوان چه شد؟
و چه شد آن كه داروي بينوايان را به رايگان مي‌بخشد؟
عالي جناب!
از اين همه
هرگز، هيچ نديدم!
رئيس جمهور
اندوه‌گنانه گفت:
خدا مرا بسوزاند؟
آيا همه اينها در سرزمين من بوده است؟
فرزندم!
سپاسگزارم كه مرا صادقانه آگاه كردي،
به زودي نتيجه نيكو خواهي ديد.
سالي گذشت،
دوباره رئيس را ديديم،
فرمود :
شكايت‌هاتان را صادقانه و آشكارا باز گوئيد
و از هيچ كس نترسيد،
كه زمانه ديگري است!
هيچ كس شكايتي نكرد،
من برخاستم و فرياد زدم:
شير و گندم چه شد؟
تامين مسكن چه شد؟
شغل فراوان چه شد؟
چه شد آن كه داروي بينوايان را به رايگان مي‌بخشد؟
با عرض پوزش، عالي جناب!
دوستِ من ـ حسن ـ چه شد؟