۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

اگر کوسه ها آدم بودند

دختر كوچولوي صاحبخانه از آقاي "كي " پرسيد: اگر كوسه ها آدم بودند با ماهي هاي كوچولو مهربانتر ميشدند؟ آقاي كي گفت: البته ! اگر كوسه ها آدم بودند توي دريا براي ماهيها جعبه هاي محكمي مي ساختند همه جور خوراكي توي آن مي گذاشتند و مواظب بودند كه هميشه پر آب باشد، هواي بهداشت ماهي هاي كوچولو را هم داشتند، براي آنكه هيچوقت دل ماهي كوچولو نگيرد گاهگاه مهماني هاي بزگ بر پا ميكردند چون كه گوشت ماهي شاد از ماهي دلگير لذيذتر است. براي ماهي ها مدرسه مي ساختند وبه آنها ياد مي دادند كه چه جوري به طرف دهان كوسه شنا كنند درس اصلي ماهيها اخلاق بود. به آنها مي قبولاندند كه زيبا ترين و باشكوه ترين كار براي يك ماهي اين است كه خودش را در نهايت خوشوقتي تقد يم يك كوسه كند .به ماهي كوچولو ياد مي دادند كه چطور به كوسه ها معتقد باشند وچه جوري خود را براي يك آينده زيبا مهيا كنند، آينده اي كه فقط از راه اطاعت به دست مي آيد . اگر كوسه ها آدم بودند در قلمروشا ن البته هنر هم وجود داشت . از دندان كوسه تصاوير زيبا و رنگارنگي مي كشيدند ته دريا. نمايشنامه اي روي صحنه مي آوردند كه در آن ماهي كوچولوهاي قهرمان شاد وشنگول به دهان كوسه ها شيرجه مي رفتند. همراه نمايش آهنگهاي مسحور كننده اي هم مي نواختند كه بي اختيار ماهيهاي كوچولو را به طرف دهان كوسه ها مي كشاند. در آنجا بي ترديد مذهبي هم وجود داشت كه به ماهيها مي آموخت "زندگي واقعي در شكم كوسه ها آغاز ميشود".

از برتولد برشت

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

برای ثبت در تاریخ!

فکر می کردم تاریخ چیز خیلی مهمی است. فکر می کردم اگر همه تاریخ بدانند و به قول علما حافظه تاریخی داشته باشند آنگاه فساد و تقلب و ریاکاری و خیانت و عوام فریبی و ...خیلی کمتر خواهد بود. خدا می داند که چقدر از مشکلات قومی، دینی،فرهنگی و ...ریشه در تاریخ دارد. چقدر از اختلافات به خاطر عدم دسترسی به یک روایت صحیح و معتبر از وقایع گذشته است. یک نمونه خیلی ساده و دم دستی، ماجرای خلافت و امامت، غدیر خم و سقیفه بنی ساعده و داستانهای ملحقه است.
در کتابهای تاریخ و فلسفه تاریخ به خصوص مقدمه ابن خلدون خوانده بودم که مورخ و خواننده هر دو باید مواظب خیلی چیزها باشند. غرضها و مرضها، ناباوریها،از بین رفتن شواهد، فاصله زمانی و خیلی چیزهای دیگر. خوانده بودم ولی ندیده بودم. شنیده بودم ولی ندیده بودم. وقتی در عصر ارتباطات و جلوی دوربینها و با در دست بودن تعداد زیادی عکس و مصاحبه می توان روایتهای بسیار متناقضی از یک رویداد واحد ارائه داد و از کسی نترسید و نگران چیزی نبود چرا باید تاریخ خواند. وقتی از زمان حال خبر نداریم و قادر نیستیم که فهم واحدی از یک رویداد ثبت شده را جا بیاندازیم چگونه می توان به تاریخ استناد کرد؟ چقدر این عبارت "برای ثبت در تاریخ" خنده دار است!
داشتم فکر می کردم که شاید جایگزین کردن درس حقوق به جای تاریخ این نوع مشکلات را حل کند. وقتی مردم حقوق و مسوولیتهای خود را بشناسند و قانون را بدانند این نوع اختلافات برطرف می گردد. شاید مردم بیش از تاریخ به خواندن حقوق احتیاج داشته باشند ولی بعدا فهمیدم که باز هم راویان رویدادها راهشان برای سوء استفاده باز است. باز می توانند در شب ادعای روز کنند. حالا چشم و گوشم از این ادعاها پر است. حالا فهمیده ام که شیطان به اندازه طول تاریخ تجربه دارد و از زمان بابا آدم تا حالا به طور پیوسته زرنگ تر و آدم شناس تر شده است. فهمیده ام که بی شرافتی درمان ندارد.

۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

انقلاب از آزادی به بالا

جنبش جوانان و مردم تهران و در شکل خیلی رنگ پریده ترش در شهرهای عمده ایران خیلی ها را غافلگیر کرد. کسی انتظار نداشت این جنبش بدون پیشوا و رسانه اینقدر طولانی شود. این مردمی که به خیابانها آمدند چند ویژگی دارند .یکی اینکه با توجه به مناطقی از تهران که شلوغ شد از قشرهای متوسط به بالا هستند که غم نان ندارند و ارزشهای دنیای جدید مانند دموکراسی و آزادی برای آنها مهم تر است. دوم اینکه اینها نوعا کسانی هستند که خودشان تا حدی تحلیلگر هستند و نیازچندانی به یک رهبر تحلیلگر و خط دهنده ندارند هرچند به رهبر به عنوان نماد و وحدت دهنده نیاز دارند. سوم اینکه بر خلاف تصور رایج دست کم چند ده هزار از آنها نشان دادند که آماده درگیریهای خیابانی هستند. البته تظاهرات روز دوشنبه گذشته نشان داد که اگر به خیابان رفتن هزینه ای نداشته باشد این تعداد از مرتبه چند میلیون خواهند بود. چهارم اینکه ظاهرا پشتوانه اقتصادی به جز خانواده ها وجود ندارد. به همین دلیل است که خبری از اعتصابات نبوده است.
آنچه فرماندهان نظامی را در روزهای سخت جنگ می ترساند تمرد است. اینکه نیروهای رده پایین شامل افسران جزء،درجه داران و سربازان از دستورهای آنان اطاعت نکنند. به نظرم این تمرد در سطوح اجتماعی و به خصوص پس از سخنرانی آیت الله خامنه ای در نماز جمعه اتفاق افتاده است. نتایج این تمرد بسیار پردامنه تر از آن چیزی است که ابتدا به ذهن می آید. به عنوان یک اشاره نگاهی بیاندازید به این مقاله الشرق الاوسط. فکر می کنم نهایتا این روند به مشروعیت زدایی از همه آن بنیانهای فکری بیانجامد که منجر به انقلاب اسلامی شد. این حوادث به نوعی آغاز یک پایان برای اسلام سیاسی بود.
این جنبش بنا به ترکیب نیروی انسانی شکل دهنده آن سرکوب شدنی نیست. دست کم 10 میلیون آدم با پول خریداری نشدند،گول سروصدای مبارزه دروغین با مافیا را نخوردند و مهم تر از همه در روزهای تظاهرات تهران به قدرت خود پی بردند. البته این جنبش را می توان از سطح خیابانها جمع کرد ولی آرامشی در کار نخواهد بود.

۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

اگر

اگر حضرت علی (ع) گروههای فشار تشکیل می داد مجبور نبود 23 سال خار در چشم و تیغ در گلو صبر کند.
اگر محمد علی شاه آنقدر عقل داشت که با نظارت استصوابی نمایندگان خودش را(وکیل الدوله ها را) به مجلس بفرستد رسوایی به توپ بستن مجلس پیش نمی آمد.
اگر ارتش و ساواک مبسوط الید بودند و مانند نیروهای تحت امر آقای محصولی اجازه داشتند دست به هر کاری بزنند حالا وضع دیگری داشتیم.
اگر مختصات تولد من (مکان و زمان) کمی فرق داشت حالا اینقدر دنبال اگر نبودم.

۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

آدم تربیت کنید

با محمود اردنی از هر دری گب می زدیم که میان صحبتهایش از عبارت خلیج عربی استفاده کرد. اعتراض کردم و با تاکید گفتم که نامش خلیج فارس است. تعجب کرد و گفت ما با هم برادریم و دوستیم و ...گفتم پس بگو خلیج فارس. به من گفت چنین جایی وجود ندارد و پس از ظهور اسلام اسم آن عوض شده است! سند خواستم، گفت که در کتابهای درسی همه کشورهای عربی چنین چیزی نوشته اند. گفتم سند باید مرضی الطرفین باشد و باید مرجع ثالثی معرفی کنی. گفت در قرآن اسم خلیج عربی آمده است. فکر می کرد مثل بیشتر ایرانیها قرآن نخوانده ام و می تواند از بی خبری ام سوء استفاده کند. بلافاصله سراغ قرآن آنلاین رفتم و گفتم نشان بده. بهانه آورد که دیرش شده و باید برود. در همین هنگام یکی از ایرانیهای ترک تبار به ما پیوست و بی مقدمه و با جدیت همه حرفهایش را شنیده و ناشنیده تایید کرد. محمود رفت و بحث ادامه پیدا کرد. از چیزهایی صحبت کرد که برایم تازگی داشت. از شوونیسم فارس و ستمدیدگی ترکهای ایران و اینکه ایران اساسا سرزمین ترکها بوده است و مهاجرت آریائیها دروغ است و ...راستش بلد بودم جواب محمود را بدهم ولی در پاسخ این یکی مانده بودم. واقعا آزار دهنده بود.
دیروز با یک ایرانی دیگر که حالا البته او را به شهروندی آمریکا پذیرفته اند راجع به انتخابات اخیر صحبت می کردم. دیدم که در تحقیر کردن ایرانیها دست کمی از امثال احمدی نژاد ندارد. اعتقاد داشت که اصولا ایرانیها شایسته داشتن حق انتخاب نیستند و بقیه را خودتان حدس بزنید. بدتر از همه اینکه به دانشجویان و استادان آمریکایی که جویای حوادث اخیر ایران بودند توضیح داده بود که اینها کلا عقب مانده هستند و برای آزادیهای جنسی و پول نفتشان اعتراض می کنند و اصولا نمی دانند که حقوق بشر و دموکراسی خوردنی است یا پوشیدنی. باز هم آن ترک تبار قبلی به بحث ما پیوست و اظهار خوشحالی کرد که در حوادث اخیر از کشته شدن ترکهای آذربایجان گزارشی نرسیده است. می گفت این مساله فارسهاست و به ما ترکها ربطی ندارد.
البته فعلا نمی خواهم بگویم این بحثها برایم اصولا دردآور بوده است یا نه و اگر بوده است چقدر. اینها را مثال زدم تا نشان دهم که یک ایرانی نمونه چگونه باید قادر باشد تا همزمان در چند جبهه بجنگد. مبارزه با غربیهای پول پرستی که هنوز استعماری فکر می کنند و ما را همیشه به عنوان بازار می خواهند، مبارزه با مسلمانان متحجر و متصلب ایرانی و غیر ایرانی، مبارزه با ایرانیهای غرب زده ای که غرب را از راه ماهواره و ویدئو و تلویزیون شناخته اند، مبارزه با جهل و خرافات و نژادپرستی و ...همه جبهه هایی هستند که او باید برای رزم در آنها آماده باشد. این جبهه ها علاوه بر جبهه هایی است که حتی یک شهروند غربی در یک نظام روشمند و جا افتاده نیز مجبور به شرکت در آنهاست. فعلا قصد تفصیل ندارم.
جای بارآوردن این ایرانیها خانواده و مدرسه است. این وظیفه سنگین برای بیشتر خانواده های ایرانی عملی نیست به هزار و یک دلیل و باید روی آموزش و پرورش سرمایه گذاری کرد. مدارس ما فعلا جایی هستند که چنین افرادی پرورش نمی دهند. فکر می کنم بنیان گذاشتن چنین مدارسی از هر تظاهرات و هر اصلاح طلبی و هر عبادتی خیر بیشتری دارد. این آن چیزی است که ارزش جان دادن دارد، آدم تربیت کردن.

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

آسیاب به نوبت


کسی که باد می کارد طوفان درو می کند. یاد آقای رفسنجانی در عکس بالا افتادم. یکی از انقلابیون به آقای معین فر وزیر نفت دولت موقت حمله کرده بود و او از صحنه ای که می بیند کاملا خوشحال است. حالا این هتاکی ها گریبان خودش را هم گرفته است. کسانی که موقعیت او را در خواب هم نمی دیدند اکنون اجازه پیدا کرده اند کارنامه اش را ارزیابی کنند. اما این بار کلاهش پشمی ندارد. 4 سال پیش شکایت پیش خدا برد و الآن سکوت و کار پشت پرده را ترجیح می دهد. حریفان رو بازی می کنند ولی او مجبور است دور از چشم و گوش مردم شان و مقام سابق خود را یادآوری کند. شب سوم تیر 84 در تلویزیون رو به دوربین گفت که امام به من و آقای خامنه ای تذکر داد مادامیکه شما با هم باشید انقلاب مشکلی پیدا نمی کند. هفته قبل هم او از رهبر خواست که تدبیری کند و خودش را یاور و همرزم امروز و فردایش خواند. 20 سال پیش اگر کسی به من می گفت روزگاری می رسد که آقای رفسنجانی چنین وضعی پیدا کند فقط به او می خندیدم.
ولی بازی تمام نشده است. و تلک الایام نداولها بین الناس (بخشی از آیه 140 سوره آل عمران). نوبت همه می شود.گویا جناح رهبر قصد داشته است کار همه آنهایی را که دستبوس نیستند یکباره تمام کند. این جماعت نادستبوس اعتبار و مشروعیت خود را از آیت الله خمینی گرفته اند. در مقابل کسانی که از ذوب در ولایت صحبت می کنند، از راه امام یاد می کنند و هنوز به قبله سابق نماز می خوانند. با فوت آیت الله خمینی، این جماعت که اصلی ترین نقشها را در تثبیت نظام جمهوری اسلامی در قالب سپاه و کمیته و اطلاعات داشتند بی پناه شدند. راه ورود دوباره آنها به قدرت یادگیری زبان روز و ادعای اصلاح طلبی بود که البته جواب داد. حالا این حربه هم از آنها گرفته شده است. دیگر کسی باور ندارد که با انتخابات بتوان اصلاحی ایجاد کرد. البته حریف هم هزینه سنگینی داده است. آنها در برابر همه مردم لخت شدند و آنچه را سالها در لفافه پنهان می کردند آشکار ساختند. این البته پیروزی بزرگی برای مردم بود.اکنون صحنه بازی از پشت درهای بسته به وسط خیابانها کشیده شده است. برای اصلاح طلبها داستان مرگ و زندگی و برای حریفان آنها یک گردنه سخت است. بعید می دانم که از برنده این دعوای قدرت خیری به مردم برسد. مردم یا باید هر روز با قدرت و ایمان و با تشکل، دنبال حقوق خود باشند ( در ایران اگر کمتر از تظاهرات باشد جواب نمی دهد) و یا اگر توان و حوصله اش را ندارند هر چه زودتر به خانه هایشان برگردند و بازی را از دور تماشا کنند.


۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

باید نگران بود

در مملکتی که پشت هر افشاگری یک توطئه وجود دارد باید همیشه نگران بود. پالیزدار به آقای رفسنجانی نامه می نویسد و طلب بخشش می کند. تا حالا فکر می کردم پالیزدار از جناح احمدی نژاد است و احمدی نژادی ها پشتش را خالی کرده اند.
چقدر مردم ایران از دروغ بیزار بوده اند و من خبر نداشته ام. چقدر دروغگویی بد شده است؟ کمتر کسی از مسوولین جمهوری اسلامی را می شناسم که دروغ نگفته باشد. حالا که قرار است فقط یک نفر تاوانش را بدهد باید نگران بود.
عجیب است که مملکت ما دیوان محاسبات و سازمان بازرسی هم داشته است . چقدر من بی خبر بوده ام؟ رییس دیوان محاسبات منصوب رییس مجلسی است که از شورای عالی امنیت ملی بیرون انداخته شد و رییس سازمان بازرسی کل کشور به شهادت خاطرات آیت الله منتظری یکی از مجریان کشتار تابستان 67 است. این همه تحول نگران کننده است.
مردمی که هر وقت به خیابان آمده اند جز خرابکاری کاری نکرده اند حالا شعر می خوانند، حرکات موزون می کنند و شبها تفریحات سالم پیدا کرده اند. این رفتارها مسالمت آمیزتر از آن هستند که واقعی باشند. از این رفتارها باید ترسید.
راستی منظور رفسنجانی در نامه اش به رهبر که بدون سلام شروع شده بود از بیل و پیل و چشمه چه بود؟چشمه کجاست و بیل دست کیست و چه پیلی در راه است؟



۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

دوقطبی اینترنتی

اخیرا یک دوقطبی به دوقطبیهای جهان اضافه شده است و آن دو قطبی اینترنتی است. فکر می کنم که دو دستگی ایجاد شده در مردم ایران بر سر نامزدهای انتخابات ربط مستقیمی به دسترسی آزادانه آنها به اینترنت دارد. بیشتر کسانی که دسترسی آزاد به اینترنت دارند علیه احمدی نژاد هستند. بعید می دانم کسی فیلم ادعای احمدی نژاد در مورد هاله نور را دیده باشد و هنوز بخواهد به او رای بدهد.

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

کلمه الحق یراد بهالباطل

داستان انتخابات به جاهای هیجان انگیزی رسیده است و خیلی سخت است که هیجان زده مطلب ننویسم. الآن وقتی است که هدف وسیله را توجیه می کند. نقابها برداشته می شوند و افشاگری تقدیس می شود. برای جمهوری اسلامی دیگر حیاط خلوتی باقی نمانده است. احمدی نژادی ها دست به قمار زده اند. اگر گروه مقابل هم دست به قمار و افشاگری بزند مشاهده خواهد شد که هیچ دست پاکی وجود ندارد و این موجودیت همه گروهها را تهدید می کند. اگر هم قمار نکنند بازنده هستند چون ملت ایران عاشق افشاگری هستند. ظاهرا طرفداران احمدی نژاد مطمئن هستند که رقبا مثل آنها اقدام به پرده دری نخواهند کرد.
احمدی نژاد برروی احساس عمومی مردم نسبت به سوء استفاده از بیت المال و ویژه خواریها خیلی سرمایه گذاری کرده است. این کار یک بار جواب داد و شاید این بار هم جواب بدهد. اشاره به این سوء استفاده ها گرچه حرف حقی است ولی از جایگاه حق گفته نمی شود: کلمـه الحق یراد بهالباطل. ناپاکی رقبا دلیلی بر پاکی خودی ها نیست. نگاهی به آمارهای دروغ و سوابق اعضای کابینه احمدی نژاد موید این نکته است.
نتیجه ای که می گیرم این است که بعد از گذشت 30 سال از عمر جمهوری اسلامی این حکومت هنوز مستقر نشده است. هنوز این قطار در هر ایستگاه یک عده را پیاده می کند. هنوز نتوانسته اند در مورد گردش قدرت،گردش اطلاعات و تعریف منافع ملی یک اجماع ایجاد کنند. با توجه به موازنه قوای فعلی خیلی بعید می دانم که نتیجه انتخابات از صندوقهای رای در بیاید. مهم نیست که داخل صندوقها چیست مهم آن است که آیا قماربازها به قمار خود ادامه خواهند داد یا نه؟ احتمالا شورای نگهبان یا یک حکم حکومتی دیگر سرنوشت این دوره را مشخص خواهد کرد.آیا اصلاح طلبان حاضرند در مقابل حکم حکومتی بایستند و هزینه بدهند؟البته این راه هم نیاز به مقدماتی دارد مانند افشاگری بیشتر، ایجاد درگیری و تنش، بر هم زدن نظم عمومی و ...به هر حال هر گروه که برنده شود سرمایه اجتماعی ایرانیها کاهش جبران ناپذیری پیدا کرده است.

۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

دکتر یا آیت الله؟

افراد زیادی را می شناسم که از حوزه به دانشگاه رفتند و حتی لباس آخوندی را ازتن درآوردند مانند مرحوم دکتر شهیدی و دکتر محقق. مطهری و مفتح هم قبل از انقلاب به دانشگاه رفتند و به نظر من اگر حرفی برای گفتن داشتند نتیجه حضورشان در محیط باز دانشگاه بود. این روند بعد از انقلاب هم وجود داشته است. ضمنا شاهد بوده ام که برخی از فارغ التحصیلان دانشگاه هم بعد از انقلاب به سمت حوزه ها رفتند و آنجا درس خواندند. یکی از آنها به ما در دانشگاه درس متون اسلامی می داد. آقای کدیور یکی دیگر از آنهاست. آنچه برای من جالب است این است که بین این افراد لقب دکتر بر آیت الله ترجیح داده می شود. به دو نمونه اخیر توجه کنید: دکتر هادوی تهرانی و دکتر محمود علوی . این کار 3 دلیل می تواند داشته باشد: نخست اینکه این آقایان دکتر بودن را با ارزشتر از آیت الله بودن می دانند و در نتیجه عنوان دکتر را ترجیح می دهند. دوم اینکه آنها خودشان چنین اعتقادی ندارند ولی مردم جامعه اینطور فکر می کنند و چون آنها به مردم احتیاج دارند خودشان را آنطور که مردم می پسندند معرفی می کنند. دلیل سوم هم جمع دو دلیل اول است یعنی هم خودشان و هم مردم به هر دلیل عنوان دکتر را نسبت به عنوان آیت الله محترمانه تر می دانند.

۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

امام خمینی و امام خامنه ای

به نظرم می رسد که صحنه انتخابات ایران تبدیل شده است به نبرد بین کسانی که خود را وفاداران و یاران صدیق امام خمینی می دانند و کسانی که خود را مطیع امر ولی فقیه زنده می شمارند. گروه اول البته جرات و جسارت نفی ولی فقیه فعلی را ندارند و گروه دوم هم هیچ وقت حاضر نیستند که راه و روش دو ولی فقیه را متفاوت بدانند . این وسط ظاهرا منظور از رای دهندگان خاموش مردمی هستند که به هر دلیل مخالف هر دو گروه مزبور هستند . گروه اول یا همان اصلاح طلبها سعی دارند نشان دهند که همه آرمانهای رای دهندگان خاموش را می توان با ادامه راه امام خمینی متبلور کرد و گروه دوم یا اصولگراها هم سرنوشت خود را به حکومت احمدی نژاد و پشتیبانانش گره زده اند. رای دهندگانی هم که همیشه پای ثابت انتخابات هستند روایت شفافی از این اختلافها در دست ندارند. به زبان ساده، صحنه انتخابات تبدیل شده است به گروکشی مردمی که در بی خبری هستند به نفع گروههایی که خوب همدیگر را می شناسند ولی جسارت شناساندن و افشای کامل یکدیگر به مردم را ندارند.