۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

انتخابات آمریکا

ایالت تگزاس پایگاه اصلی جمهوریخواهان است و همه جا تابلوهای تبلیغاتی مک کین به چشم می خورد. به همین خاطر دموکراتها هم سعی نمی کنند اینجا رای کسب کنند. به همین نسبت ایالتهای نیویورک و کالیفرنیا هم دموکرات هستند. گفته می شود سرنوشت اصلی انتخابات آینده ریاست جمهوری در سه ایالت اوهایو،پنسیلوانیا و میشیگان تعیین می شود.

۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

مناظره

امشب مناظره بین اوباما و مک کین را نگاه می کردم. دو چیز به نظرم قابل توجه بود. اول آنکه در طول مناظره مک کین یک بار هم به اوباما نگاه نکرد وحتی وقتیکه خطابش مستقیما به اوباما بود صرفا با مجری صحبت می کرد ولی در مورد اوباما برعکس بود و او هنگام گوش کردن به مک کین به او نگاه هم می کرد. دوم آنکه مک کین چند بار (دست کم 4 بار) عبارت اوباما نمی فهمد یا درک نمی کند را به کار برد . به نظرم مجموعا رفتار مک کین بسیار توهین آمیز و متفرعنانه بود. این رفتار ظاهرا نژادپرستهای آمریکایی را راضی می کند. در مورد ایران هر دو در مورد اینکه ایران نباید به سلاح هسته ای مجهز شود و قاعده بازی در خاورمیانه را تغییر دهد و اینکه ایران در عراق دخالت می کند متفق القول بودند. حتی اوباما صریحا گفت که باور دارد سپاه پاسداران سازمانی تروریستی است. اعتراض مک کین این بود که اوباما گفته است حاضر است بدون پیش شرط با احمدی نژاد مذاکره کند و این خطرناک است. اوباما هم توضیح داد که احمدی نژاد قدرتمندترین فرد ایران نیست و اگر منافع آمریکا ایجاب کند این حق را برای خودش به عنوان رییس جمهور محفوظ می دارد که با هر کسی مذاکره کند. احساس من این است که دموکراتها آدمهای معقول و متشخصی هستند ولی جمهوریخواهان سرکش و تاحدی شارلاتان هستند . جمهوریخواهان به خصوص از سادگی و احساسات مذهبی مردم آمریکا سوء استفاده می کنند. آنها ظاهرا مخالف سقط جنین هستند ولی اگر از آنها سوال شود پس چطور دختر چنی همجنس باز است و یا دختر 17 ساله سارا پیلین قبل از ازدواج باردار شده است فورا جواب می دهند که این مساله ای خانوادگی است. برای جمهوریخواهان افراد و گروههای مشابه زیادی در ایران می شناسم ولی هر چه فکر کردم نتوانستم معادل دموکراتها را پیدا کنم. البته یادمان نرود هر دو حزب رقیب باید قبله شان اسراییل باشد.

۱۳۸۷ مهر ۳, چهارشنبه

چرتکه

میانگین سوددهی شرکتهای بین المللی نسبت به گردش سرمایه 10 تا 15 درصد است. یعنی آلمان که بزرگترین صادر کننده جهان است و سال گذشته بیش از 1000 میلیارد دلار کالا و خدمات و فناوری صادر کرده است و احتمالا برای این مقدار صادرات چیزی حدود 800 میلیارد دلار واردات داشته است و مجموع گردش سرمایه در بخش صادرات و واردات آن به 1800 میلیارد دلار بالغ می گردد، با توجه به معیار فوق الذکر، از محل صادرات سودی بین 180 تا 270 میلیارد دلار در سال دارد. اما در ایران با توجه به دست کم 2.5 میلیون بشکه نفت صادراتی در روز به قیمت میانگین 110 دلار ( و صرفنظر از صادرات گاز، مواد پتروشیمی،مواد معدنی و فلزی) چیزی حدود 275 میلیون دلار در روز و 100 میلیارد دلار در سال حاصل می شود که با درآمد آلمان کاملا قابل مقایسه است. پول حاصل از نفت بدون خرج زیاد (فقط استخراج و انتقال) به دست می آید ( بنا به تخمین در ایران حدود 10 دلار در هر بشکه و 0.5 دلار در عربستان است) که با کسر آن باز 90 میلیارد دلار باقی می ماند که در بدترین حالت برابر یک سوم سود کار و فعالیت آلمانیهاست. حالا حساب کنید چرا زندگی آنها با مردم ایران دست کم در همین چند سال اخیر خیلی بیش از این حرفها فرق دارد؟

۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

گوشت حلال

یکی از دردسرهای زندگی در اروپا و امریکا برای مسلمانان تهیه گوشت حلال است. در اروپا تعداد مسلمانان زیاد است (47 میلیون) و تقریبا همه جا می توان با کمی زحمت فروشگاههای مسلمانان را پیدا کرد. البته در آلمان شاهد بودم که فروشگاههای زنجیره ای ALDI هم گوشت حلال عرضه می کنند. در آمریکا تعداد مسلمانان خیلی کمتر است( 6 میلیون) و به جز در شهرهای بزرگ یافتن فروشگاههای مسلمانان کار سختی است. مشکل به همینجا ختم نمی شود. اینکه دام به شکل اسلامی کشتار شود ( البته بعضی از علمای سنی فتوا داده اند که بیهوش کردن قبل از ذبح که در تمام دنیا معمول است اشکالی ندارد) کافی نیست. در دامپروریها حیوانات آزاد نیستند که حرکت کنند( بنابراین آزار می بینند) و مرتبا به آنها هورمون تزریق می شود. از طرفی در خوراک آنها پودر استخوان و گوشت حیوانات دیگر از جمله خوک وجود دارد بنابراین گیاهخوار هم نیستند و مجموعا شرط طیب و طاهربودن را برآورده نمی کنند هرچند ممکن است به شیوه ای اسلامی ذبح شوند. این مساله مرا از هنگام ورود به آمریکا آزار می داد (در اروپا به آن فکر نکرده بودم!) و تقریبا تصمیم گرفته ام که تنها از گوشتهای Organic (بدون هورمون و از دام آزاد در مزرعه و گیاهخوار) استفاده کنم یعنی ذبح بودن را فدای ارگانیک بودن کنم ولی هنوز راجع به کیفیت سربریدن و خروج خون سوالاتی در ذهنم وجود دارد که باید جواب آنها را پیدا کنم.

راز پیشرفت

ظاهرا راز پیشرفت آمریکاییها تولی (تولا) است ولی نه تولی نسبت به اهل بیت و مومنان و پرهیزکاران بلکه تولی نسبت به سرمایه داران. اینجا برخلاف ایران سرمایه دارها محبوب هستند. کسی ازآنها نفرت ندارد و همه دوست دارند شبیه آنها باشند. باور عمومی آن است که هرکس پولدار شده حقش بوده و شایستگی آن را داشته است. به همین خاطر است که مثلا بیل گیتس از افتخارات آمریکاییها به حساب می آید. در ابن نظام تولی و طبق آموزه های مکاتب اقتصادی سرمایه داری هرکسی باید تلاش کند تا گلیم خود را از آب بیرون بکشد و اگر نتوانست ، دولت به عنوان نماینده اجتماع نباید دخالت کند. به همین دلیل است که 47 میلیون آمریکایی بیمه درمانی ندارند و دولت هم کاری نمی کند. ولی وقتی شرکت بیمه AIG که بزرگترین شرکت بیمه آمریکاست به مرز ورشکستگی می رسد دولت دخالت می کند و 85 میلیارد دلار از مالیاتهای مردم را در اختیار این شرکت ( سهامداران پولدار) قرار می دهد تا اقتصاد نجات پیدا کند. شرکت مری لینچ هم که در واقع یک شرکت عظیم دلالی مالی است ( یکی ازکارهای این نوع شرکتها بالا و پایین بردن قیمت سهام شرکتها به صورت تصنعی و نوسان گیری است) با تشویق دولت توسط بانک آمریکا خریداری می گردد. اینجاست که کاپیتالیستها ناگهان سوسیالیست می شوند. دخالت دولت در اینجا یک جاده یک طرفه است.

۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

چاپ دلار

اصلا معلوم نیست این آمریکاییها از کجا درآمد دارند. فروشگاهایشان تماما مملو از اجناس خارجی به خصوص چینی است. بازارهای خودروسازی و هواپیماسازی را که تقریبا از دست داده اند و اصلا بلد نیستند که خودروهای کم مصرف کوچک تولید کنند. سهم بخش کشاورزی نیز تنها یک درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکاست. دوره رونق سخت افزار و نرم افزار هم که سپری شده است. فناوریهای نوین هم که هنوز سهم بسیار کمی در بازار دارند. احتمالا تنها صنعتی که در حال حاضر دارند چاپ دلار است. امیدوارم که این صنعت به این زودیها ورشکست نشود. فکر می کنم در صورت ورشکستگی این صنعت تنها صنعت زنده ای که باقی می ماند صنعت نظامی است. آیا جنگ نزدیک است؟

شناسنامه آمریکایی

یک فرق مهم بین اروپا و آمریکا این است که در اروپا خارجی ها نمی توانند مشاغل رده بالا داشته باشند (انگلیس تا حدی استثناست) ولی در آمریکا وضعیت خیلی بهتر است گرچه هنوز تبعیض وجود دارد. مثلا در دانشکده ای که درس می خوانم تقریبا نصف اعضای هیات علمی خارجی هستند. یک نفر هم از آلمان آمده است. برایم تعجب آور بود که یک آلمانی کار راحت در محیط دانشگاهی آلمان را رها کند و کار سخت تر در دانشگاههای امریکا را بپسندد ( دست کم به خاطر اینکه در تابستانها حقوق دریافت نمی کنند سخت تر است). مساله را با خودش مطرح کردم ، جوابش این بود که می خواستم بچه هایم شناسنامه آمریکایی داشته باشند. این وضعیت حتی در آلمان احترام بیشتری بر می انگیزد!

۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

تفنن

در حکایات آمده است که حکیم فردوسی شبی به خواب سعدی علیه الرحمه می آید و به خاطر سست بودن ابیات زیر او را سرزنش می کند:
خدا کشتی آنجا که خواهد برد
اگر ناخدا جامه بر تن درد


سعدی به او می گوید اگر تو به جای من بودی چه کار می کردی و چه می گفتی؟ حکیم فردوسی بدون کم و زیاد کردن لغتها تنها آنها را جابجا می کند و شعر استوارتری می سراید:
برد کشتی آنجا که خواهد خدا
اگر جامه بر تن درد ناخدا.


۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

ایرانی ها

گفته می شود یک فرانسوی یعنی یک مرد عاقل، دو فرانسوی یعنی بحث و گفتگو و سه فرانسوی یعنی آشوب و اعتصاب. باز گفته می شود که یک انگلیسی یعنی یک ابله، دو انگلیسی یعنی یک باشگاه ورزشی و سه انگلیسی یعنی امپراتوری بریتانیای کبیر. به نظر شما عبارات مشابه در مورد ایرانی ها چیست؟

پول نفت

فهمی( به کسر ف) و جمیله زوج دانشجویی از ترکیه هستند که به خرج دولت ترکیه در آمریکا و در مقطع دکترا تحصیل می کنند. به خاطر تعهدی که آنها به دولت ترکیه سپرده اند و بنا به درخواست دولت ترکیه، سفارت آمریکا به آنها ویزای J1 و نه F1 داده است. یعنی آنها نمی توانند ویزای خود را به نوع دیگری مثلا H1 که لازمه کار کردن است تبدیل کنند و مجبور هستند که پس از پایان تحصیلات به کشورشان برگردند. دولت ترکیه علاوه بر پرداخت هزینه و شهریه دروس اخذ شده و هزینه بیمه درمانی آنها، ماهانه 1200 دلار نیز به هر یک از آنها پرداخت می کند که پول بسیار خوبی است. نکته جالب توجه اینکه آنها حتی در آزمون تافل هم شرکت نکرده بودند و به هزینه دولت ترکیه در کلاسهای زبان انگلیسی دانشگاه شرکت کردند تا بتوانند حد نصاب قابل قبول دانشگاه را کسب کنند. حالا شما قضاوت کنید که پول نفت ما چه می شود؟

۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

دکتر توانا

خاطره کلاسهای درس دکتر توانا در دبیرستان شهید باهنر حقیقتا فراموش نشدنی است. پارسال وقتی مجبور شدم برای ارائه مدرک دیپلم به یکی از دانشگاههای فرنگ به دبیرستان سابقم بروم و آن را دریافت کنم از فردی که در قفسه ها دنبال مدرکم می گشت شنیدم که ایشان مرحوم شده است. خدا رحمتش کند. اولین کلاس درسم با ایشان به بیش از 20 سال پیش بر می گردد. ایشان در سالهای مختلف، دبیر معارف اسلامی و همچنین ادبیات فارسی دبیرستان ما بودند. دکتر توانا همیشه لباسهایی ساده و تمیز و مرتب می پوشید . چشمان نافذی داشت. سخنانش تازه و متفاوت بود و از شنیدنشان سیر نمی شدیم و تا آخر کلاس سراپا گوش بودیم. یکی از جنجالی ترین نظریه هایی که در کلاسهای درس مطرح کرده بود ارتباط بین شکل آلت جنسی مردانه و شکل مناره های مساجد بود. طبق مطالعاتی که انجام داده بود، سابقه این ارتباط به دورانی بازمی گردد که بخشی از مردمان ساکن ایران به پرستش آلتهای جنسی مردانه و زنانه می پرداختند. گواه این ادعا مجسمه های کوچکی است که کاملا عریان هستند و در گیلان (فکر می کنم) یافت شده اند و خودم نمونه هایی از آنها را در موزه لوور پاریس دیده ام. این شکل به دنیای معماری آنها هم سرایت می کند و آنها سازه هایی به همان هیات و با کاربریهای مختلف بوجود می آورند. این تجربه بین معماران ایرانی نسل به نسل ادامه پیدا می کند و رفته رفته منشأ آن فراموش می شود . پس از ورود اسلام به ایران نیز این میراث در قالب مناره های مساجد ظاهر می شود بدون آنکه کسی قصد جسارتی داشته باشد و یا از منشأ اصلی آن چیزی بداند. بنا به آنچه دکتر توانا گفته بودند، میل دروازه های زمین بازی چوگان که در دوره صفویه در میدان نقش جهان اصفهان برگزار می شد نیز دارای همان شکل و هیات است. تیرماه پارسال که برای المپیاد جهانی فیزیک به اصفهان رفته بودم در کنار یکی از این میلها عکس یادگاری هم گرفتم. جالب اینکه یکی از دوستان هم مدرسه ای که از این موضوع با خبر بود حاضر نشد کنار این میل عکس بگیرد!. این نظریه به خصوص در آن سالها خیلی حساسیت برانگیز بود ولی چون همه ایشان را به سلامت نفس، صداقت و درستکاری و مهمتر از همه سلامت ایمان می شناختند کسی فکر دیگری نمی کرد ولی البته همه شگفت زده می شدند. خدایش بیامرزاد.
مطالب بیشتر برای آشنایی با ایشان را می توانید اینجا بخوانید.

۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه

آغاز سخن

حرفهایی دارم برای گفتن و البته حرفهایی برای نگفتن. گفتنی هایم را اینجا می نویسم. از خودم، از دیگران، تلخ وشیرین و نرم و درشت. قول نمی دهم که همه را راضی کنم، قصد این کار را هم ندارم. از حدیث نفس شروع می کنم و کمی درد و دل که آن را بیشتر بلدم .شاید بازخوردش از سوی شما برایم پاکیزگی و آراستگی به ارمغان بیاورد. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.